صفحه اصلیمعارف

 وقتی که سر امام حسین علیه السّلام بالای نیزه بود چه آیاتی از قرآن را تلاوت می‎کردند؟

‍ شیخ مفید به نقل از زید بن أرقم آورده است، روز دوّم که عبیدالله دستور داد تا سرهای شهدا را در کوفه بگردانند

 «من سر امام حسین را دیدم که آیه‎ای از سوره کهف را که ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ـ را تلاوت می‎کرد.

آنچه مورّخین و علماء و بزرگان علوم اسلامی پیرامون مسأله شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و حمل سر مبارک ایشان به مجلس ابن زیاد در کوفه و از آنجا به شام نقل کرده‎اند عبارت از این است:

 که در آخرین لحظات که سپاه دشمن بر امام حسین ـ علیه السّلام ـ یورش بردند، توسط سنان بن أنس سر امام از تن ایشان جدا شد و سر حضرت توسط خولی به نزد ابن زیاد در کوفه برده شد.

بعد از چند روزی که سرهای شهداء کربلاء به همراه کاروان اسراء در کوفه بود عبید الله دستور داد که اسراء و سرهای شهدا را به همراهی ۵۰۰ نفر نیرو به شام به نزد یزید بن معاویه بفرستند و در حالیکه سرهای شهدا بر روی نیزه‎ها حمل می‎شد وارد شام شدند و از آنجا به نزد یزید برده شد.

شیخ مفید می‎فرمایند: بامداد روز بعد که عبید الله بن زیاد سر از بالش ستم برداشت دستور داد سر مبارک حضرت امام حسین را با دیگر سرها در میان تمام کوچه‎ها و قبیله‎های کوفه بگردانند.

زید بن أرقم روایت کرده است که من در آن روزی که سرهای شهداء کربلا را در میان کوچه‎های کوفه بر روی نیزه‎ها حمل می‎کردند، در میان یک غرفه‎ای نشسته بودم که سر بریده امام حسین ـ علیه السّلام ـ را که بر فراز یک نیزه جا داشت از برابرم گذشت و در آن هنگام شنیدم که سر امام حسین آیه‎ای از سوره کهف را تلاوت می‎فرمود

 «آیا خیال می کنی که پیش آمد یاران کهف و رقیم از این همه آیات بزرگ ما شگفت آورتر است»

و زمانیکه من این آیه را شنیدم گفتم: «به خدا سوگند سر بریده شما ای فرزند رسول خدا شگفت آورتر از پیش‎آمد اصحاب کهف است.

.( مفید، ارشاد، قم، نشر مؤسسه آل البیت ـ علیه السّلام ـ ، چاپ اوّل،۱۴۱۳، ج۲، ص۱۱۷)

علامه مجلسی هم در بحار به ذکر این مطلب اشاره کرده است و می‎گوید:

از زید بن ارقم روایت شده است که می‎گوید من شنیدم که سر امام حسین این آیه را تلاوت می‎کرد .

(. مجلسی، بحار الانوار، نشر بیروت، چاپ سوّم،۱۴۰۳ هجری، ج ۴۵، ص ۱۲۱٫)

«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» کهف/۹٫

امّا روضه الشهداء ملا حسین کاشفی به این مطلب اشاره می‎کند و می‎نویسد:

 وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالیکه بر روی نیزه‎ها حمل می‎شدند و به طرف شام برده می‎شدند،

 در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد،ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم می‎خورد. می‎گوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» . شعراء/۲۲۷

یحیی از مشاهده این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند:

 آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی می‎باشد و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد.(کاشفی سبزواری، حسین، روضه الشهداء)

بنابر آنچه که نقل شده اختلاف در منابع می‎باشد امّا روایت صحیح‎تر همان روایتی است که شیخ مفید در ارشاد آورده است. و روایتی را که در روضه الشهداء آورده شده صحّت و سقم آن خیلی روشن نیست زیرا نه نام راوی آن مشخّص است و نه شخص یهودی که این واقعه را دیده خیلی ثقه و مطمئن نیت و خود مؤلّف روضه الشهداء! هم چندان توجّهی به صحّت روایات نداشته و هر آنچه را که شنیده در کتابش جمع‎آوری کرده است. و به فرض صحت آن، امام هر دو آیه را در دو جای مختلف خوانده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا