تاریخ شفاهی اشکذرصفحه اصلی

جنازه هایی که در اشکذر دفن نمی شدند

مرحوم حاج محمد خسروی : در اشکذر کسانی بودند که می خواستند استخوان هایشان را به کربلا ببرند. آن ها هم وصیت می کردند که بعد از مرگ شان دیگران استخوانهایشان را به کربلا ببرند به همین خاطر بعد از مرگشان جنازه شان را در خاک دفن نمی کردند و آن را در سردابه می گذاشتند.

بنابه این فرموده پیامبر اسلام (ص): «مردگان خود را میان مردمان نیک به خاک بسپارید؛ زیرا مرده نیز همچون زنده، از همسایه بد رنج می‌برد» (محمدی ری‌شهری، ۱۳۷۹، ج۷، ص۲۳۷، ح۱۹۲۹۰) شیعیان تمایل دارند در کنار قبور امامان معصوم و بزرگان دین جنازه اشان دفن شود و اولویت اول آنان دفن در سرزمین کربلا است.

بنابرگواه تاریخ انتقال جسد مردگان به عتبات مقدس  از دوره آل بویه شروع شده و در دوره صفویه ادامه داشته و در دوره قاجاریه به اوج خود رسیده است.

لیدی مری شیل انگلیسی، که در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمده، می‌نویسد:
مردم ایران اشتیاق عجیبی به دفن در مزارات مقدس ائمه دینشان دارند و با اینکه عملی عاقلانه به نظر نمی‌رسد، ولی معلوم نیست چه سرّی در کار نهفته که این ملت تصور می‌کنند با انتقال جسدشان به این‌گونه اماکن مقدسه، یک آرامش جاودانی برایشان فراهم خواهد شد. آنها در درجه اول علاقه به مدفون شدن در جوار بارگاه امام حسین را در کربلا دارند(شیل،۱۳۶۲ : ۱۵۳)

سراوستن هنری لایارد فرانسوی زمان محمد شاه ۱۸۴۰م به ایران آماده است، از مشاهداتش می نویسد: در راه بغداد قافله کوچکی از ایرانیان زائر کربلا را دیدم که در این فصل از سال در این شاهراه رفت و آمد می کردند و طبق یک سنت مذهبی اسکلت و بقایای استخوان های مردگان شیعیان ایرانی را جهت دفن در جوار قبور متبرکه به عتبات عالیات حمل می کردند.(لایارد، ۱۳۶۷ : ۳۱۳)

اینکه حمل استخوان مردگان از نظر شرعی و بهداشتی درست بوده یا نه، بحثی است  که کارشناسان مذهبی و سلامت و بهداشت باید نظر بدهند  ولی بد نیست بدانیم این عمل تا یک قرن پیش در اشکذر هم رواج داشته است.

مرحوم حاج محمد خسروی یکی از کهنسالان اشکذر در مصاحبه با  شماره ۷ مجله  پیک نصر اشکذر ( بهار ۸۱ ) در مورد حمل اجساد از اشکذر به کربلا چنین بیان می کند:

« در قبرستان اتاقک هایی بود که به آن سردابه می گفتند و دو گروه بودند که وقتی می مردند آن ها را در قبر دفن نمی کردند و جنازه هایشان را در این سردابه می گذاشتند. یکی کسانی بودند که نمی خواستند آن ها را زیر خاک دفن کنند وصیت می کردند که آن ها را بعد از مرگ در سردابه بگذارند و گروه دوم کسانی بودند که می خواستند استخوان هایشان را به کربلا ببرند. آن ها هم وصیت می کردند که بعد از مرگ شان دیگران استخوانهایشان را به کربلا ببرند به همین خاطر بعد از مرگشان جنازه شان را در خاک دفن نمی کردند و آن را در سردابه می گذاشتند و بعد از ۲۰ سال استخوان های آن ها که به آن دوما می گفتند داخل کیسه ای می گذاشتند   روی الاغ می بستند و به کربلا می بردند. وقتی که استخوان ها را به کربلا می بردند اگر پول داشت در صحن حرم برایش قبر می خریدند. برای قبرها باید از پنج تا ده تومان پول بدهند.»

وی سپس بیان می کند :

«یکی از کسانی که از اشکذر استخوان هایش را به کربلا بردند پدر حسین خواجه بود بعد حسین خواجه هم مرد و استخوان های او را هم به کربلا بردند و حسین خواجه خودش استخوان های پدرش را به کربلا برده بود و در آن جا رفته بود نزد حاجی میرزا حسن شیرازی که مجتهد اعلم بود و گفته بود خرجی کم آورده ام. آقای شیرازی ۲ ریال به او داده بود و گفته بود تو از پدرت باغ گرفته ای که استخوانش را به کربلا بیاوری.»

این تابلو نقاشی قدیمی اثری است از خانم (جین دیولافوا ) jane dieulafoy شرق شناس ومستکشف فرانسوی است وبیانگر حمل اجساد متوفین مناطق غرب ایران بسوی کربلا ونجف در عراق میباشد این تابلو که یکی از مجموعه کارهای هنری اوست که در سال ۱۸۸۲ م بعنوان( نقل جثامین مردگان )از ایران به کربلا نقاشی شده است تاریخ نشر این نقاشی که یکی از مجموعه کارهای هنری ان خانم است ۱۹۵۸م ودر کتابی تحت عنوان سفر خانم دیولافوا از محمره (خرمشهر ) تا بغدادمنتشر شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا