معارف

خاطراتی از آیت الله بروجردی…

اعتراف به اشتباه
در منزل آیت اللَّه العظمی بروجردی در جلسه ای علما جمع شده بودند. یکی از علمای تهران هم مهمان جلسه بود، موضوعی علمی مطرح شد، علمای قم و آیت اللَّه بروجردی یک نظر داشتند و این عالم تهرانی نظری خلاف آنها، جلسه تمام شد پس از چند روز مرجع بزرگوار متوجّه شد که حق با آن عالم تهرانی است، لذا در نامه ای به او نوشت:

حق با شما بوده است و با کمال بزرگواری به اشتباه خود اقرار کرد.[۱]

ساده زیستی
آیت اللَّه العظمی بروجردی قدس سره مریض شده بود.

پزشکی از خارج آوردند و به اتّفاق هیئتی از پزشکان ایرانی وارد منزل آقا شد. از قبل به او گفته بودند که ایشان رهبر شیعیان است، پزشک غربی گفت: من محلّ سکونت پاپ را دیده ام امّا سادگی زندگی رهبر شما مرا متحوّل کرد.[۲]

مرجع خبیر
یکی از تجّار تهران فرزند نابابی داشت. چون سنّی از او گذشته بود به قم آمد و خدمت آیهاللَّه العظمی بروجردی قدس سره رسید و گفت: پسری دارم هرزه و نمی خواهم عصاره عمرم یعنی دارایی و اموالم به دست آدم فاسدی مثل او بیفتد و تمام اموالش را به آقا داد و پس از مدتی از دنیا رفت.

فرزند او به قم آمد و خدمت آیه اللَّه بروجردی رسید و گفت: پدرم اموالش را به شما سپرده تا بدست من نرسد، درست است که من گذشته بدی داشته ام، ولی اگر پولها را به من بدهید من رفتارم را عوض می کنم. آقا دستور دادند پولها را به او بدهند.

بعضی از اطرافیان از این کار ناراحت شدند، آقا فرمودند: شما می گوئید من با این پولها حوزه علمیه بسازم، طلبه تربیت کنم و در بین طلبه ها بعضی مبلّغ و اثرگذار شوند و به تبلیغ بروند و برای مردم سخنرانی کنند تا بعضی عوض شوند، خوب این آقا از همین الآن می گوید من می خواهم عوض شوم.[۳]

پی نوشت ها

[۱] خاطرات حجت الاسلام قرائتى، ج‏۲، ص ۱۰۵

[۲] همان، ص: ۱۰۶

[۳] همان، ص ۱۰۹
۳۰۰px-%d8%ae%d8%a8%d8%b1_%d8%af%d8%b1%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa_%d8%a2%db%8c%d8%aa_%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87_%d8%a8%d8%b1%d9%88%d8%ac%d8%b1%d8%af%db%8c_%d8%af%d8%b1_%d8%b1%d9%88%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%85

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا