دانشنامه اشکذرگنجینه اشکذرمنبری ها

نیم نگاهی به منبریهای اشکذر (۷) – زندگی‌نامه خودنوشت حجت الاسلام دکتر فهیم نیا

 

منبر سنتی ترین و قدیمی ترین روش تبلیغ است امروزه این شیوه را تبلیغ چهره به چهره می نامند شیوه ای که از موثرترین روشهای  تبلیغ می باشد هرچند در حال حاضر به واسطه فراگیر شدن رسانه های ارتباط جمعی تنها روش تبلیغ  و تبین دین و احکام نیست و لی هنوز که هنوز است کارکرد خود را دارد.

قصد داریم در سلسله نوشته های بنام “نیم نگاهی به منبریهای اشکذر” هرچند مختصر و کوتاه مروری کنیم منبر و روش تبلیغی اهالی منبر شهرمان و درضمن بدینوسیله یادی کنیم از منبریهایی که حالا دیگر در بین ما نیستند .لازم بذکر است به دلیل نبود منابع و اطلاعات کم حقیر  مطالب خالی از اشکال نیست همچنین اقتضای موجز نویسی فضای مجازی  و حوصله کم خوانندگان مزید علت شده مطالب کوتاه باشد.

 

(دکتر فهیم نیا)

اینجانب محمد حسین فهیم نیا  در اشکذر متولد شدم.در یک خانواده مذهبی و متوسط بزرگ شدم.تحصیلات اولیه را در اشکذر گذرانده و در سال ۱۳۵۲ در مدرسه خان یزد به تحصیل پرداختم .از آنجایی که دوست داشتم در حوزه ی علمیه بزرگتر و موثرتری درس بخوانم.علی رغم نوجوانی پس از یک سال رهسپار شهر مقدس قم شدم پس از آزمون ورودی و پزیرش در مدرسه آیت الله العضمی گلپایگانی مشغول به تحصیل شدم از این زمان تا سال ۱۳۵۶ دروس ادبیات عرب ،منظق وبعضی از مباحث فقه واصول را فراگرفتم در این سالها با دوستان به خوبی و با جدیت از صبح تا اواخر شب به مباحثه ،درس و مطالعه در کتابخانه مشغول بودیم  . در چنین موقعیتی ،عصر یکی از روزهای زمستانی اوایل دی ماه ۱۳۵۶ از محل درس به محل خوابگاه (مدرسه حاج ملا صادق )می رفتم دیدم منزل محروم آیت الله شیخ مرتضی حائری پدر خانم حاج آقا مصطفی خمینی شلوغ است پس از پرسش متوجه شدم که فرزند امام در نجف از دنیا رفته است .

این حادثه ی ناگوار مثل جرقه ای بود بر انبار باروت.مجالس ختم باشکوهی بر گزار می شد شاه برای انتقام گیری مقاله ی توهین آمیزی را در ۱۷ دی ماه ۵۶ در یکی از روزنامه های کثیر الانتشار چاپ کرد و این عمل انقلاب اسلامی خفته را چنان شعله ور کرد که هنوز دامن استکبا را می سوزانداین حوادث درس خواندن ما را تحت الشعاع انقلاب اسلامی قرار داد.از آن زمان تا ۲۲ بهمن ۵۷و حتی پس از آن حوزه تحت تاثیر شدید انقلاب بود و وقت زیادی ازمن صرف تظاهرات ودرگیریهای انقلاب شد مسافرتهای تبلیغی در این مدت از برنامه های موثر طلاب در جهت انقلاب اسلامی بود. ماه مبارک ،رمضان دهه ی اول محرم و دهه ی آخر ماه صفر و… ایامی بود که در روستا ها به شدت پیگیر مسائل انقلاب بودیم.و فوق العاده هم مردم اعتماد می کردند  و همراهی می نمودند. یادم نمی رود در یکی از تظاهرات سراسری مردم ایران،وقتی مردم یک ده را به مرکز بخش هدایت می کردم و سوار بر ماشینها شده بودند سوال کردم :آیا کسی از مردهاباقی مانده است؟ گفتند :نه همه آمده اند به ناچار چند نفر را پیاده کردم و زمانی که حرکت کردیم زنان و بچه ها به صورت خود جوش در مسیر حرکت ما در بیابان راهپیمایی می کردند .

 

در آذر ماه سال۱۳۶۰ به خاطر ضرورت های بعد از انقلاب به دعوت مسئول آموزش و پرورش شهرستان بم به آن منطقه ی محروم هجرت کردم من و دو نفر از دوستانمان با خانواده در آنجا مستقر شدیم و تا مهر ماه ۱۳۶۷ عمدتا در آنجا مشغول انجام وظیفه بودم وظایفی مانند:

-تدریس دروس متوسطه از اول تا چهارم

-تدریس دروس فقهی،اخلاق و اعتقادی در سپاه پاسداران، جهاد سازندگی ،آموزش و پرورش(معلمان ودبیران) و……

-اداره ی مجالس شهدا و پیگیری امور تبلیغی جنگ در سراسر منظقه وسیع شهرستان که دارای سه بخش و حدود ششصد روستا بود.

-مسافرت های تبلیغی به جبهه های جنگ

-مسئولیت سازمان تبلیغات در سال های آخر

-ریاست شعبه عقیدتی سیاسی شهربانی بم

-مدیریت حوزه علمیه پسرانه و دخترانه و تدریس در این دو حوزه

ابتدای سال ۱۳۶۷علی رغم همه تعلقاتی که به ،آن منطقه پیداکرده بودم و دوستان زیادی به خصوص از جوانان داشتم از همه مسئولیت ها استعفا داده و برای ادامه ی تحصیل که به نظرم بسیار ضروری بود به حوزه ی قم برگشتم. باید توجه داشت که بسیاری از طلاب دوران انقلاب از جمله بعضی ازطلاب اشکذری جوانی خود را مصروف امور انقلاب اسلامی آن هم در مناطق محروم کردند.و حتی بسیاری از آنان برای همیشه در مراجعت به قم ناکام ماندند.حدود ۱۰ سال پیشرفت درسی بنده در تلاطم مسائل انقلاب اسلامی تحت الشعاع بود در حالیکه بعضی افراد غیر انقلابی و حتی گاهی مخالف، به تحصیل مشغول بودند و بعد هم به طلبکار نظام تبدیل شدند من پس از برگشت به قم در ایام تعطیل حوزه نیز به بم می رفتم و این برنامه تا زمان زلزله مهیب آن شهر ادامه داشت. یکی از برنامه های دائمی من در سال ۶۰ تا ۸۲ سخنرانی و جلسات پرسش و پاسخ در مدارس راهنمایی و متوسطه دخترانه و پسرانه آن شهرستان بوده است.

لازم به ذکر است که این مجموعه طلاب اشکذری که در بم رحل اقامت افکندند با هدایت وتوصیه و پشتیبانی شهیدآیت الله صدوقی انجام گرفت

نکته دیگر این است که در کنار این هسته مرکزی که از حجت الاسلام فضل الله ذاکری نیا ،عباس سبحانیان و من شکل گرفته بود دوستان دیگر مانند حجج الاسلام میرزا عباس دهقان،ابراهیم دهقان ، محمد رضا طالیان ، محمد حسین دهقانی، جمال خلیلیان ، عباس دهقانی و….در بعضی اوقات تبلیغی خدمات شایانی انجام می دادند.

سال ۶۷ وقتی به قم برگشتم برنامه های تحصیلی حوزه علمیه قم از لحاظ شکلی تغییرات جدی کرده بود.با تلاش زیادی که از اذان صبح شروع می شد تا اواخر شب ادامه پیدا می کرد. به لطف خدا توانستم پرونده را که به جریان انداخته و سریع خود را با آزمونهای متنوع حوزه تطبیق دهم و سطوح چهارگانه حوزه علمیه را به لطف خدا یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و به پایان رساندم.

این در حالی بود که درقم در کنار تحصیل،به تدریس هم نیز مشغول بودم و کتب زیادی از مواد درس حوزه  را به صورت آزاد تدریس می نمودم و با یک تصادف سهمگین در سال ۷۲ که حدود یک سال بستری شدم، وتداوم این تدریس از هم گسست و بار اشتغال در یک رشته خاص به کلی فراموش شد و این از خسارتهای در ایام تحصیل من است  .

در سال ۱۳۷۳ با شرکت در آزمون رشته تخصصی در تبلیغ و معارف اسلامی در مدرسه عالی دارالشفاء پذیرفته شدم.واحدهای متراکم نظری ،مطالعاتی و عملی آن را بدون تاخیر تا سال۷۶ به انجام رساندم. یکی از دروس مطالعاتی ،کتاب ((المیزان فی تفسیر القرآن)) بود.به لطف خدا به مدت سه سال و نیم در کنار دیگر دروس حوزه وتخصصی توانستم تمام بیست جلد آن را مطالعه کرده و فیش برداری نمایم و طی ۳۰ امتحان، ،سی جزء قرآن را با معدل حدود ۱۹ به انجام رساندم این خلاصه نویسی ، کامل انجام گرفته و در چند جلد کتاب می تواند منتشر شود. با توجه به فیلترهای بسیار سختی که در مسیر این دروس تعریف شده بود، بسیاری به جز اندکی نتوانستند به مدرک آن دست پیدا کنند .به لطف خدا من از میان سیصد نفر که۹ دوره درس خوانده بودند دومین نفری بودم که موضوع پایان نامه ی دکتری آن را گرفتم و تحت هدایت و راهنمایی استاد عزیز و بر جسته حوزه و دانشگاه حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی آن را تدوین کردم و دفاع نمودم.از جمله شرایط پذیرش وانجام این رشته داشتن معدل چهارده از کل یک دوره فقه که حاوی ۵۶ موضوع و کتاب است.

مکاسب و رسائل به شیخ انصاری که دریایی مواج از مباحث فقه و اصول است حداقل قبولی آن ۱۵ کفایه الاصول که یک دوره کامل علم حکم اصول است داشتن نمره حداقل ۱۵ و امتحانات ۸ گانه دروس ۹ درس خارج فقه و اصول با معدل حداقل ۱۶ الزامی بود..این فیلترها جهت ارزشمند نگه داشتن مدارک حوزه ای انجام می گرفت. از سال۸۳ تا کنون در یزد هستم و به تدریس در دانشگاههای یزد ،پزشکی ،آزاد اسلامی ،جهاد دانشگاهی و…… در موضوعات اندیشه،اخلاق،انقلاب،قرآن،نهج البلاغه،وصیت نامه امام و دروس دیگری برای کارمندان دانشگاه،دادگستری و.. توفیق داشته ام در حوزه علمیه خواهران در رشته فقه و تفسیر دروسی مثل تجزیه و ترکیب، علوم قرآنی، مختصر المیزان علامه و بعضی از دروس در حوزه پسران اشتغال داشته ام. هم اکنون مشغول گرقتن سایر مجوزهای جدید مثل تاریخ اسلام ،تاریخ امامت،تاریخ تمدن اسلام،قرآن و..هستم. در پرونده خود توفیق شرکت ۱۰ سال دردرس داشته و ۲۵ سال نیز سفر تبلیغی از سن نوجوانی تا چند سال قبل دارم

 

 

بعضی از نوشته های حقیر که به چاپ رسیده عبارتند از:

۱-حکمت های جاوید سال۸۳(موضوع بندی سخنان امام حسین (ع))

۲-دین و آزادی سال۸۴ (آزادی فلسفی،اجتماعی و معنوی)

۳-مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن سال۸۹

مقالات:

۱-حفظ ارزش ها

۲-اصول استراتژیک  توسعه ( به صورت مستقل چاپ شده)

۳-نماز در قرآن (پذیرفته شده در مجموعه مقالات اجلاسیه نماز دانشگاه تهران)

۴-شهید صدوقی و پایبندی به حدود وقاطعیت در اجرای آن

به لطف خدا در آینده بر اساس و طرحی که بخشی از آن آماده شده است ، مجموعه ای چند جلد ی تحت عنوان (کلاسداری تفسیر ) تنظیم و منتشر خواهد شد.

من وظیفه ی خودم را در شاگردی امام زمان (عج) بسیار بیش از این  می دانم و از خدای  متعال  عاجزانه می خواهم  که از تقصیرات وکوتاهی های من درگذرد.

پس از تماس ها و پی گیری های  مکرر دوستان من را وادار کرد که تجربیات وخلاصه ی از زندگی ام را تدوین کنم امید است برای دوستان   خودم مفید واقع شود و معلوم گردد که علی رغم همه نا ملایمات ،سختی ها ، مسافرتها می توان در درس هم تا اندازه ای موفق شد.

حالت و شوق کنونی من نسبت به یادگیری مثل فرد بسیار تشنه ای است که به آب گوارا می رسد گر چه در مسیر علم قدم های بسیار کوتاه و ناچیزی بر داشته ام و این علاقه وعطش یادگیری را از نعمت های معنوی خدای می دانم و معتقدم دانش آموزان ،دانشجویان و طلاب بر اساس توصیه ادعیه ی ما باید از خدا  تلاش و شوق به تحصیل را در طول عمر از خدا بخواهند حیات بدون رشد علمی جزء عقب ماندگی ، رکود و حسرت چیزی در پی ندارد. با تحصیل و مطالعه دائمی مشاعر خود را مثل استعدادو حافظه سر زنده نگه داریم و از نابودی آن جلوگیری کنیم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا