معارف

وقایع روز هفتم ماه محرم ( روضه حضرت علی اصغر)

امام باقر(ع) فرمودند: امام حسین(ع) از کربلا نامه‏اى براى محمد بن حنفیه فرستاد که متن آن چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم من الحسین بن على الى محمدبن على و من قبله من بنى‌هاشم، اما بعد فکان الدنیا لم تکن و کان الاخره لم تزل، والسلام؛ نامه‏اى است از حسین بن على به محمد بن على و دیگر بنى‌هاشم. اما بعد، مثل این‌که دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگى و دائم بوده و هست».
در شب هفتم امام حسین(ع) با عمر سعد ملاقات وگفتگو کردند. خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام حسین(ع) داشت ماجرا را به عبیدالله بن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه‌ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات‌ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد. در روز هفتم محرم عبدالله بن زیاد نامه‏اى به نزد عمر بن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتى قطره‏اى آب را به امام ندهد، همان‌گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد.
عمر بن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسى امام حسین(ع) و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع) صورت گرفت. در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید، به خدا سوگند که قطره‏اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى.
امام حسین(ع) فرمودند: خدایا او را از تشنگى بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده. حمید بن مسلم مى‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالى که بیمار بود، قسم به آن خدایى که جز او پروردگارى نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آن‌قدر آب مى‏آشامید تا شکمش بالا مى‏آمد، و آن را بالا مى‏آورد، و باز فریاد مى‏زد: العطش! باز آب مى‏خورد تا شکمش آماس مى‏کرد ولى سیراب نمى‌شد، و چنین بود تا جان داد.
امامیه از قدیم الایام این روز را متعلق به حضرت علی اصغر(ع)، کوچکترین سرباز سپاه امام حسین(ع)، می‌دانند، که یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغر(ع) است. نقل شده: که روزی (کمیت) شاعرمعروف به حضور حضرت صادق(ع) رسید، حضرت فرمود: «یا کُمَیتُ اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین(ع) فَلما اَنشَدَ کُمَیتُ اَبیاتاً فی مُصیبه الامام(ع) بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً و بَکَت النِّسوه و اهل حریمه و صَحنَ فی حجراتهن اِذ خَرجت جارِیَه مِن خَلفِ الَّستر مِن حُجَرات الحَرم و فی یَدِها طفلٌ صغیر رَضیعٌ فَوَضَعَته فی حِجرِ الاِمام فاَشتَدَّ حینئذٍ بُکاء الامام فی غایهِ الاِشتداد وعَلا صَوته الشریف و عَلَت اَصواتُ النِّساء الطاهرات خلف الاَستارِِ مِن الحجرات؛ کمیت! درباره جد ما حسین(ع) شعری بگو، همزمان با سرودن شعر، امام صادق(ع) به شدت گریه کرد بانوان و اهل خانه نیز در اتاق خودشان ناله زدند و اشک ریختند. در این زمان بانویی که کودک شیر خواری به دست داشت از اتاق بیرون آمده و کودک را در دامان امام(ع) قرارداد، گریه امام این‌بار بیشتر شده و صدای شریفشان بلند شد و بانوان در خانه نیز به صدای بلند گریستند».
ظاهرأ منظور از این کار یا دآوری شهادت حضرت علی اصغر(ع) وسنگدلی قاتل وی حرمله بن کاهل اسدی بوده است. مرحوم حائری مازندرانی در کتاب معالی السبطین نوشته است: ازبقراط حکیم پرسیدند در ذائقه انسان چه چیزی از مرگ تلخ‌تر است؟ گفت: تلخ‌تر از مرگ در ذائقه انسان کریم این است که از شخص لئیم حاجتی بخواهد. «فَما حال الحسین الکریم بن الکریم حینَ رَفع رَضیعَه علی یَدیه و طَلب لَه جُرعَه مِنَ الماء مِن اللؤماء اللُّعَناء اَهل الکوفه؛ پس چگونه بود حال حضرت حسین(ع)، این کریم فرزند کریم آن زمانی که کودک شیرخوار خود را روی دو دست بلند کرد و برایش جرعه‌ای آب، از کوفیان پست ولعنت شده خواست».

سایت فرهنگی اعتقادی امامیه- سایت راسخون

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا