معارف

۲۶ ربیع الاول سالروزصلح امام حسن(ع) با معاویه بن ‏ابی‏ سفیان

امام حسن علیه السلام سال سوم هجرت در مدینه به دنیا آمد و هفت سال و اندی جد خود را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت به سر برد و پس از رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که با رحلت حضرت فاطمه سه ماه یا شش ماه بیشتر فاصله نداشت تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت. ایشان پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت و خلافت رسید و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت و در این مدت معاویه که دشمن سرسخت امام علی و خاندان او بود و سال ها به طمع خلافت جنگیده بود،  به عراق،(مقرّ خلافت امام حسن علیه السلام) لشکر کشید و جنگ را آغاز کرد. از سوی دیگر، سرداران لشکر امام حسن را رفته رفته، با پول های گزاف و نویدهای فریبنده اغوا نمود و لشکریان را بر آن حضرت شورانید. بالاخره آن حضرت به «صلح»،مجبور شد و خلافت ظاهری را با شرایطی(به شرط این که پس از درگذشت معاویه دوباره خلافت به امام حسن علیه السلام برگردد و خاندان و شیعیانش از تعرض مصون باشند) به معاویه واگذار نمود.  او به این ترتیب، خلافت اسلامی را قبضه کرد و وارد عراق شده و در سخنرانی عمومی رسمی شرایط صلح را الغاء نمود. سپس از راه های گوناگون، سخت ترین فشار و شکنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت. امام حسن علیه السلام در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچ گونه امنیی حتی درداخل خانه خود نداشت و بالاخره در سال پنجاه هجری به تحریک معاویه به دست همسر خود مسموم و شهید شد. 

 

صلح در قرآن و حدیث:

قرآن کریم:

وَ إنْ جَنَحُوا لِلْسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ.

اگر به صلح مایل شدند تو نیز بدان مایل باش و به خدا توکل کن که او شنوای داناست.(الأنفال: ۶۱)

امام علی علیه السلام پس از ضربت خوردن به وسیله ابن ملجم، در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام فرمود:

اعلَمْ أنّ معاویهَ سَیخالِفُک کما خالَفَنِی، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ کنتَ مُقتَدِیا بِجَدِّک صلی الله علیه و آله فی مُوادَعَتِهِ بَنِی ضَمرَهَ و بَنِی أشجَعَ … فإن أرَدتَ مُجاهَدَهَ عَدُوِّک فَلَن یصلُحَ لک مِن شِیعَتِک مَن یصلُحُ لأبیک.

بدان که معاویه همچنان که با من مخالفت کرد با تو نیز مخالفت خواهد کرد. پس اگر با او از در صلح و آشتی درآیی به جدّت تأسّی جسته ای که با بنی ضمره و بنی اشجع… صلح کرد و اگر بخواهی با دشمنت بجنگی [بدان که ] هرگز آن صلاحیت و وفاداری که پیروان پدرت داشتند پیروان تو نخواهند داشت.(نهج السعاده: ۲/ ۷۴۲)

امام حسن علیه السلام :

إنَّ مُعاوِیهَ نازَعَنی حَقّاً هُوَ لی فَتَرَکتُهُ لِصَلاحِ الاُمَّهِ و حَقنِ دِمائِهِم

معاویه در حقی که از آنِ من بود با من ستیز کرد و من برای صلاح امّت و جلوگیری از ریختن خونشان آن را واگذاردم.(بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۳۰ .)

امام صادق علیه السلام:

إنّ الحَسنَ بنَ علی علیهما السلام لَمّا طُعِنَ و اختَلَفَ الناسُ عَلیهِ سَلَّمَ الأمرَ لِمعاویهَ، فَسَلَّمَت علَیهِ الشِّیعَهُ «علَیک السَّلامُ یا مُذِلَّ المؤمنینَ!» فقالَ علیه السلام: ما أنا بِمُذِلِّ المُؤمنینَ، و لکنّی مُعِزُّ المؤمنینَ، إنّی لَمّا رَأیتُکم لیسَ بِکم علَیهِم قُوَّهٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقی أنا و أنتُم بینَ أظهُرِهِم، کما عابَ العالِمُ السَّفِینَهَ لِتَبقی لأصحابِها، و کذلک نَفسِی و أنتُم لِنَبقی بَینَهُم.

حسن بن علی علیهما السلام پس از آن که به جانش سوء قصد شد و پیروانش از در ناسازگاری با وی در آمدند، کار را به معاویه وا گذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان». حضرت فرمود: من خوار کننده مؤمنان نیستم، بلکه عزّت بخش مؤمنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او وا گذاشتم تا من و شما در میان آنان باقی بمانیم؛ همچنان که آن عالِم (خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین [است حکایت ] من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم.(بحار الأنوار: ۷۸/ ۲۸۷/ ۲.)

امام علی علیه السلام:

وَجَدتُ المُسالَمَهَ ما لَم یکن وَهنٌ فی الإسلامِ أنجَعَ مِن القِتالِ.

من صلح را مادام که مایه وهن اسلام نباشد کار سازتر از جنگ یافته ام.(غرر الحکم: ۱۰۱۳۸)

امام علی علیه السلام در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر نوشت:

لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاک إلَیهِ عَدُوُّک و للّه فیهِ رِضی؛ فإنّ فی الصُّلحِ دَعَهً لِجُنودِک، و راحَهً مِن هُمُومِک، و أمنا لبلادِک، و لکنِ الحذَرَ کلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّک بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فی ذلک حُسنَ الظَّنِّ.

اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودی خدا در آن بود آن را ردّ مکن؛ زیرا صلح مایه آسایش سپاهیان تو و راحتی خودت از اندوهها و درد سرهایت و امنیت سرزمین توست. اما پس از صلح، از دشمن خود سخت برحذر و هشیار باش؛ زیرا گاه دشمن خود را نزدیک می سازد، تا غافلگیر کند؛ پس محتاط و دور اندیش باش و به دشمن خوش بین مباش.(نهج البلاغه: الکتاب ۵۳)

 منابع: 

  •    شیعه در اسلام علامه طباطبایی(ره)
  • حدیث نت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا