دانشنامه اشکذرصفحه اصلیفرهنگ عامهگنجینه اشکذر

حوضخانه های قدیم // اشکذر

در قدیم که هنوز آب چاه و لوله کشی فراهم نشده بود، آب مورد نیاز مردم فقط از طریق قنات تأمین می شد، قنات اشکذر نزدیک به ۲۰۰ قفیز آب داشت. آب قنات خیلی زیاد بود. باغ ها ۵ دقیقه، ۱۰ دقیقه و یک ربع و این اندازه ها آب می بردند. باغی که یک ساعت آب ببرد خیلی کم بود. قنات همت آباد هم از اشکذر عبور می کرد. و این مسیر عبور قنات همت آباد خیلی به نفع اشکذر شده بود. از خانه هایی که عبور می کرد مردم جوب زده بودند به قنات و برایشان نعمت بزرگی بود.

در کوچه محله ی توده هم چند جوب به آن زده بودند. یکی در حسینیه سفید بود که چند سال پیش که داشتند کف حسینیه خاکبرداری می کردند، پیدا شده بود و استفاده اصلی اشکذر از قنات  همت آباد برای آسیاب بود . آسیاب اشکذر با این قنات می چرخید. آب این قنات بعد از گذشتن از تنوره و چرخاندن سنگ آسیاب به همت آباد می رفت و در همت آباد رو می آمد و مردم همت آباد از آن استفاده می کردند و باغ و کشاورزی و همه زندگی شان از این آب بود.

در اطراف اشکذر چند قنات دیگر هم عبور می کرد ولی برای اشکذر نفعی نداشت. یکی از آن ها به جعفرآباد می رفت و تاجایی که یادم هست یکی دیگر هم بود که چاه های آن بیرون اشکذر و گاهی می آمدند لایروبی می کردند و گل های آن را دور و بر چاه های آن کتبار می کردند. هنوز هم آثاری از آن چاه ها پیدا می شود. در هر حال زندگی اشکذر به قنات اشکذر بند بود. آب قنات از حکیم آباد که وارد اشکذر می شد و حکیم آبادی ها اولین کسانی بودند که از آن استفاده می کردند. در خیلی خانه هاشان با جو که تعدادی پله می خورد برای خود دسترسی به آب درست کرده بودند آب قنات به محله ی باغستان که می رسید به سطح زمین رسیده بود و خانه هایی که آب از آن می گذشت و جوی آب روان در خانه داشتند خیلی خوشبخت بودند. در طول مسیر عبور آب در هر محله ای یک حوض خانه داشتند. زنانه و مردانه جداگانه بود.

حوض خانه های زنانه دیوار بلند داشت و کاملا محفوظ و امن بود. به نحوی که به هیچ وجه از بیرون داخل آن پیدا نبود. اما محفوظ بودن حوض خانه مرد ها این اندازه اهمیت نداشت. دیوارش کوتاه بود یا حتی دور آن دیوار کامل هم نداشت حوض خانه ها در زندگی آن روز مردم اهمیت و کاربرد فراوان داشتند. از صبح خیلی زود حتی قبل از اذان صبح اولین استفاده از حوض خانه و جوی آب برداشتن مردم بود برای آشامیدن به خاطر اینکه صبح خیلی زود هنوز آب دست نخورده و خیلی زلال بود، طوری که در زیر روشنی اندک و حتی زیر مهتاب، کف جو و حوض خانه کاملاً دیده می شد که شن و سنگ و خرده ریزه های ته آن پیدا بود، آنقدر زلال و شفاف که انگار آب نبود. و در این سحرگاهان تا حدود یک ساعت مردم می آمدند، کوزه و سبو هایشان را از آب پر می کردند و به خانه می بردند. در تابستان ها مخصوصاً این موضوع اهمیت بیشتری داشت.

کوزه و سبو ها در داشت. چیزی شبیه لیوان یا استکان که از برگ خرما بافته می شد و شکل های مختلفی داشت. در کوزه و سبو را
می گذاشتند تا حشره ای، چیزی داخل آن نرود. کوزه و سبوها را کنار خانه در سایه روی زمین یا روی سه پایه می گذاشتند که البته چهارپایه بود و به ارتفاع حدود ۱ متر با چوب درست می کردند و روی آن شبکه ای بود که کوزه را داخل آن می گذاشتند، شکم کوزه گیر می افتاد و نمی توانست پایین تر برود. به این صورت همه اطراف کوزه هوای آزاد بود و در سایه آب خنک داشت.

تابستان ها گاهی عصر ، کوزه را می بردند پشت بام روی یک بلندی می گذاشتند. باد می خورد و شب آبش خیلی خنک بود.  علی ایحال این اولین استفاده از حوض خانه و آب قنات بود که در واقع زندگی مردم به آن وابسته بود. همه مردم می دانستند صبح زود نباید آب را کثیف کنند چون موقع برداشتن آب آشامیدنی است. یک قرار داد نانوشته بین مردم منعقد بود استفاده بعدی شان پاک شدن و طهارت و تقوای مردم بود برای نماز صبح همه بایستی برای وضو گرفتن به حوض خانه یا سر جوی آب بروند. به طوری که یکی از مواقعی که لازم بود مردم چه مرد و چه زن به حوض خانه بروند، قبل از هر نماز بود. بایستی بروند پاک شوند برای نماز، از غسل کردن گرفته تا یک نوع دیگر پاک شدن بود که می گفتند «کمرشور» . یعنی لازم بود تا کمرشان را بشویند و یا وضو گرفتن. به خاطر اینکه لباس هم کم بود، لباس پاک نداشتند که بعد از پاک شدن بپوشند. به همین خاطر مرد ها گاهی با همان قبای بلندشان خودشان را می پوشاندند و دیگر زیرشلواری که «تنبان» می گفتند به پا نداشتند. می رفتند نمازشان را می خواندند و بعد زیرشلواری شان را می پوشیدند یا از حوض خانه و سر جو با لنگ می رفتند نمازشان را می خواندند. بعد تنبان می پوشیدند، این تنبان ها همه مشکی بود، از آن پارچه های ضخیم ، و به جای کش، بند داشت. استفاده بعدی از حوض خانه مخصوصاً برای زن ها، شستن ظرف و کاسه و لباس بود. مجبور بودند ظرف و کاسه ها را به حوض خانه ببرند.

صبح حدود ساعت ۸ و ۹ که می شد زن ها ظرف و کاسه هایشان را که می خواستند بشویند، از قوری و استکان و نعلبکی تا کاسه و دیگ و قابلمه و هر چه که بود در سبد یا سطل می گذاشتند به حوض خانه می بردند. بیشتر این ظرف ها را سر دست می گذاشتند و تقریبا موازی شانه می گرفتند و می بردند. معمولا برای شستن ظرف ها، زمانی که هنوز تاید و مایع ظرفشویی پیدا نشده بود، از «اشنان» که «اشنون» می گفتند، استفاده می کردند. و دست آخر هم با خاکستر می شستند که بوی اشنان آن برود.  و شستن رخت و لباس از کوچک و ریز آن گرفته تا پتو و پلاس و لحاف از دیگر مورد های استفاده حوض خانه بود تکه های بزرگی که می خواستند بشویند معمولا روی تخته سنگ بزرگی که کنار حوض خانه روی جوی آب نصب بود، می گذاشتند . آب روی آن می ریختند و با لگد آن را می کوبیدند تا فرش یا پلاس شسته می شد.

برای تکه های کوچکتر «کتک» داشتند. یک تخته چوب سنگین که دسته داشت مثل راکت تنیس، مرتب اشنان می ریختند و لباس را می چرخاندند و زیر و رو می کردند و آب می ریختند و روی آن را با کتک می کوبیدند که آب چرک آنها از پایین آن بیرون می رفت. بعد آب تمیز می زدند و می کوبیدند و در پایان هم اگر چیزی بزرگ و سنگین بود که حالا خیلی سنگین تر هم شده بود، به کمک همدیگر کنار حوض خانه می گذاشتند. یک چیزی هم زیر آن می گذاشتند که با زمین تماس نداشته باشد و آب آن بچکد .

یا روی تقّای حوض خانه می گذاشتند وقتی آب آن می چکید و سبک تر می شد، می بردنددر آفتاب پهن می کردند تا خشک شود. در این گونه موارد گاهی دیگر کار مردانه می شد و مرد ها هم کمک می کردند در تابستان آب تنی زن ها و مخصوصاً دختربچه ها در حوض خانه قسمت شاد و فرح بخش حوض خانه بود. که جر و جیر، سر و صدا و داد و فریاد دخترها همراه با صدای موج و لمبور آب ، فضای حوض خانه و اطراف آن را شادی می بخشید و مرد ها و پسرهایی که از کنار حوض خانه عبور می کردند نمی توانستند بی تأثیر بمانند. و این امر باعث می شد زن های بزرگتر دختر ها را به آرامش و پایین آوردن سر و صدای شان توصیه کنند. و تذکر بدهند و اگر هم لازم می شد با عتاب و خطاب آن ها را آرام می کردند. البته در مدتی که زن ها ظرف و لباس می شستند در ضمن انجام کار خود با هم صحبت می کردند و از حال و روز همدیگر خبردار می شدند و چه بسا که دختر و پسرهایی را در همین جا به هم نامزد می کردند که بسیاری از آنها هم سر می گرفت.

خلاصه از صبح تا کمی از شب رفته، زن ها یا داشتند به حوض خانه وارد می شدند با ظرف و لباس نشسته ای که در دست داشتند یا داشتند خارج می شدند با ظرف و لباسی که شسته بودند. معمولا با خواب آلودگی ، خماری و ناشسته رویی و آشفته مویی وارد می شدند و با تمیزی و سرحالی و طراوت خارج می شدند. از قسمت های ناخوشایند حوض خانه این بود که به خاطر اینکه مردم حتی کهنه بچه هایشان را هم مجبور بودند در همین آب بشویند، گاهی آب از زیر نو چیزهایی را با خود می آورد که همه مجبور می شدند دست از کار بردارند تا وقتی آب مناسب شود.

عزیز من! «مای بیبی » و این ها کجا بود! اما در قسمت حوض خانه و جوی مردانه معمولاً چند چوب به دیوار کوبیده بودند یا وقتی دیوار می چیدند چند چوب تعبیه می کردند که چوب لباسی مرد ها بود که مرد ها وقتی می آمدند لنگ و لباس خود را به آن می آویختند. حوض خانه و جوی آب مرد ها غیر از بحث نظافت جایی بود برای شستن شلغم، چغندر حیواناتشان و شسته کردن برای حیوان هم بود. برای شسته کردن وقتی لب آب می آمدند یک چادر شب کاه داشتند با یک تشت و یک سبد. در تشت آب می کردند و چند مشت کاه در آن می ریختند. کاه را با دست کاملاً به زیر آب می بردند و با دست آهسته روی کاه می زدند که خاک های آن در تشت ته نشین می شد. بعد کاه را مشت مشت از آب می گرفتند با دست فشار می دادند که آب های آن از لای انگشتان دست ها بیرون می زد، کاه خیس شده که به صورت گلوله در می آمد در سبد می انداختند. وقتی از لب جوی می رفتند، یک سبد شسته داشتند و یک چادر شب خالی و تشت. معمولاً مرد ها وقتی از سر کار و باغ و صحرا بر می گشتند در حوض خانه یا جوی آب تنی به آب می دادند و خستگی از تن می زدودند و در تابستان هم که جایگاه اصلی بچه ها بود برای آبتنی که «آوجی» می گفتند. و بازی کردن که در خنکای حوض خانه و جوی آب بیشتر می چسبید.

از موارد استفاده دیگر، شستن گوسفند در حوض خانه یا جوی آب بود. در تابستان معمولاً  حداقل یک بار گوسفند ها را در آب حوض خانه می شستند. گوسفند ها را دسته جمعی به کنار آب می بردند و صاحب آن ها یکی یکی آن ها را می گرفت و بر خلاف میل گوسفند کشان کشان به داخل آب می انداخت. گوسفند در آب غوطه می خورد، تلاش می کرد و هوا و پایین می پرید، صاحب گوسفند پشم های او را می شست و همه جایش را دست می مالید که کاملاً تمیز شود. از سر و صورت گوسفند تا سُم و دم. این منظره برای بچه ها خیلی دیدنی و تماشایی بود. و بچه ها با دیدن این برنامه خیلی تفریح می کردند.

اگر چند تا بچه بره کوچولو هم بودند بیشتر، از قسمت های جالب این برنامه وقتی  بود که گوسفند از آب برکشیده خود را تکان می داد و همه دور و بر او قطره های زیاد آب تند و سریع همه جا پاشیده می شد و کسانی که دور و برش بودند خیس می شدند که آن هم برای بچه ها جالب و خنده دار بود.

گاهی کسانی که مسئول لایروبی بودند در طول مسیر همه آشغال و سنگ و هر چه که در آب ریخته شده بود را بیرون می ریختند. در مدت اجرای این برنامه، فعالیت های حوض خانه تعلیق می شد تا  آن آشغال های لجن سیاه را می بردند و بعد کار ادامه می یافت. آبی که کمی سطح آن پایین تر رفته بود. خدا را شکر آب لوله کشی آمد هم جنبه بهداشتی آن خیلی خوب شد و هم زحمت رفت و آمد به حوض خانه و جوی آب از دوش مردم برداشته شد. مخصوصاً  برای خانه هایی که از حوض خانه و جوی آب فاصله زیاد داشتند خیلی سخت بود. در هر صورت هر چه بود و نبود دیگر تمام شده، گرچه هنوز آثاری از آن را می توان یافت. اما دوره آن تمام شد. سخت و دشوار بود، خوشی هایی هم داشت.

 

از خاطرات حاجی علی اصغر دهقانی (رحیمی)

نشریه “آوای اشکذر”

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا