اطراف ما

آش امام حسینی در یزد

یکی ازانواع نذوراتی که از گذشته دور تاکنون مورد توجه مردم این دیار قرارگرفته «آش گندم» است که آن را  «آش امام حسین » نیز می نامند این آش یکی از کاملترین غذاهایی است که نیاکان ما آن را برگزیده اند شایددسترسی به مواد اولیه و تعامل جمعی درپخت را بتوان ازدلایل این انتخاب دانست .
دراین مقوله بر آنیم مراسم و نحوه پخت این آش را در گذشته ای نه چندان دور مرور کنیم البته بیشتر این آداب و رسوم هم اکنون نیز جاری و ساری است و مردم دیار دارالعباده سعی دارند با حفظ این آداب و رسوم به پخت این آش بپردازند.
قطعا آش گندم یک آش صدرصد ایرانی است که پخت آن در یزد ویژگیهای خاص خود را دارد یکی ازدوستانی که دوران نوجوانی خود را در هند گذرانده می گفت من آش امام حسینی را دربمبئی هند تناول کرده ام البته این آش توسط ایرانیان مقیم بمبئی پخت شده بود.
هرچند ماه محرم و صفر پخت این آش بیشتر مورد توجه قرارمی گیرد ولی پخت آش گندم منحصر به زمان یا فصل خاصی نیست و در تمام ایام سال با توجه به مناسبت های مختلف مذهبی پخت می شود و از آن به عنوان غذای اصلی درعزاداری ها ، مجالس روضه خوانی و اجتماعات بزرگ استفاده می شود.
گاهی یک نفر برای پخت آش بانی می شد و بعضی ایام پخت آش با مشارکت مالی همگان رقم می خورد مردم محل در هنگام شیوع بیماری و برای شفای بیماران ، ایمنی از شر دشمن ، دفع آفات ، واقع نشدن سرمای بی موقع و سرمازدگی درختان و محصولات و سایر خواسته های جمعی خود به صورت دسته جمعی پخت آش را عهده دارمی شدند و به عبارتی یک نذر جمعی را ادا می کردند.
تعداد دیگ ها درگذشته بستگی به آمار محل و بزرگی و کوچکی دیگ ها داشت قطعا محلاتی که جمعیت بیشتری داشتند شمار دیگ های آش آنان نیز درهرنوبت بیشتر بود.
برای ارزش غذایی آش گندم نیز ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دوستی می گفت :آش گندم به مثابه آبگوشتی است که نان را درآن تریت کرده باشند چرا که درپخت این آش ، ابتدا گوشت بره و حبوبات که همان آبگوشت است را می پزند و بعد گندم نیم کوب شده که درحکم نان است را به آن اضافه می کنند و پس از پخته شدن به راحتی سرو می شود .
پخت این آش درنقاط مختلف استان با آداب و رسوم خاصی همراه بود ولی همراهی و همکاری عمومی نمود مشترک آن درتمام نقاط استان است.
از چند روز قبل اجاق آش در مسیر اصلی محله یا درکنار مسجد و حسینیه برپا می شد تا مردم درجریان آش پزی قراربگیرند هیزم ، اصلی ترین ماده سوختنی برای پخت آش توسط اهالی تامین می شد و هرکسی برای کسب ثواب خرده هیزمی را به محل آشپزی می آورد .
زنان برای پاک کردن حبوبات به مشارکت می نشستند و نخود ، لوبیا، عدس و گندم را قبل از پخت آب می کردند تا راحتر پخت شود و مردان دیگ ها را یکی پس از دیگری براجاق ها سوار می کردند و آبگیری دیگ ها آغاز می شد.
در قدیم که شبکه آب شهری وجود نداشت جوانان به کمک سقاها ، آب را از آب انبارها بر دوش می کشیدند و دیگ های مسی را یکی ، یکی از آب پر می ساختند.
کار پخت عملا از بعد از ظهر آغاز می شد همیشه عده ای که حاجت داشتند و بیشتر از میان جماعت نسوان بودند خود را برای روشن کردن آتش داوطلب می کردند و مترصد آن بودند که آشپز فرمان روشن کردن زیر دیگ ها را صادر کند.
 
وقتی آب جوش می آمد نخود و لوبیا و گوشت و پیاز را درون دیگ ها می ریختند تا پخته شود با گذشتن پاسی از شب گندم های نیم کوب را که درآب خیس شده بود به آن اضافه می کردند و آن زمان وقت هم زدن آش فرا می رسید که به آن «کمچه زدن » می گویند.
مشارکت های گروههای مختلف مردم دراین مرحله دیدنی و پرشور بود ذکرصلوات ، چاووشی خوانی و عزاداری بر سر دیگ آش مرسوم بود و صد البته کودکان و نوجوانان دیروز خاطرات بیاد ماندنی از شب های آشپزی محل دارند که به نوبه خود شنیدنی است .
وقتی گندم پخته می شد ، عدس را در آخرین نوبت به آن اضافه می کردند و رفته رفته آتش زیر دیگ ها را کم می کردند و دیگ ها را دم می گذاشتند که در محله ما آن را  «بوچون کردن » می گفتند آش تا صبح درهمین حالت دم می کشید و جا می افتاد.
میزان مواد هردیگ بسته به بزرگی وکوچکی آن در نظر گرفته می شود درمحل ما ازانواع حبوبات برای هردیگ یک تا یک من و نیم برمی داشتند و سه تا چهار من گندم نیم کوب را مهیا می ساختند و گوشت هردیک را حداقل دو من در نظر می گرفتند.
توزیع آش نیز در محلات یزد زمان های مختلفی داشت بعضی محلات قبل از نماز صبح ، بعضی جاها بعد از نماز صبح ، در فلان روستا همزمان با طلوع آفتاب کار توزیع آغاز می شد درقدیم آشپز ها اغلب به خانواده های محله آشنایی داشتند و آش را با توجه به تعداد آمارجمعیت هرخانواده تقسیم می کردند و به قول خودشان خانه شماری می کردند که چه خانواده هایی برای گرفتن آش مراجعه کرده اند و چه کسانی نیامده اند و مواظب بودند کسی از قلم نیفتد.
خوردن آش به ویژه درصبح های زمستان نیز به نوبه خود خاطره انگیز بود آش داغ را در حالی که بخار از آن متصاعد می شد در سینی های گرد و بزرگی می ریختند و همه اعضای خانواده دورتادور آن حلقه می زدند و پدر خانواده با یاد امام حسین ع و نام حسین دعا می خواند و حاجت می طلبید و تناول آش آغاز می گشت .
محمد رضا قانع عزآبادی 
سایت تابناک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا