از پذیرایی دم درب مجلس تا اولین نماز آیات

رفته بودم مراسم پنجمین سالگرد همسر مکرمه معلم شهید جعفری نسب حاجیه خانم دهقانی، برخلاف معمول مجالس ترحیم و بزرگداشت که عکس مرحوم و شهید در جلو مجلس گذاشته می شود دیدم عکس دو برادر شهیدان حاج محمدحسین و عباس جعفری نسب در جایگاه خوش آمدگویی مجلس و ورودی به حسینیه شهدا گذاشته شده، ناگهان ذهنم رفت به سراغ یکی از رویاهای صادقه معلم شهید جعفری نسب که در دهم بهمن ۱۳۶۲ در یکی از نامه هایش نوشته است”
بدن برادرم عباس مفقودالاثر مانده و یک سال و بیشتر در بیابانها زیر آفتاب گرم تابستان و سرمای سرد زمستان باقی ماند ولی این را به شما بگویم ای برادر روح این شهیدان همه جا هست و از همه چیز با خبرند الان که نزدیک سالگرد شهدای مفقودالاثر است من خواب یکی از آنها را می دیدم که یک لباس بسیار قشنگ پاسداری پوشیده بود و آمده بود درب منزل خانه شان ایستاده بود و مردم که برای مجلس او آمده بودند پذیرایی می کرد(عباس جعفری نسب) بلی به مردم توجه دهید که شهیدان از همه چیز باخبرند آنها که در مجلسشان شرکت می کنند می بینند”
بله این عکس شهیدان ورودی حسینیه فقط یک ظاهر نیست بلکه خوش آمدگویی آنهاست به همه کسانی که راه شهدا را زنده نگه می دارند
از مجلس بیرون آمدم ،یکی از شاگردان قدیم معلم شهید جعفری نسب در پله ها من را دید و با انگشت اشاره مدرسه روبروی حسینیه شهدا را نشان داد گفت ” معلم شهید یک روز که هوا طوفانی شده بود در همین مدرسه اولین نماز آیات را به ما در کلاس یاد داد و باهم خواندیم ” خدا رحمتش کند ، کارهای خوبی به بچه ها یاد داد که هنوز اثرش در شاگردانش می بینم