صفحه اصلی

مشروح خطبه های نمازجمعه هفتم بهمن ماه ۱۴۰۱ اشکذر

بسمه تعالی
السلام علیک یا اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
خطبه های نمازجمعه هفتم بهمن ماه ۱۴۰۱ شهرستان اشکذر
حجه الاسلام و المسلمین طالبیان امام جمعه محترم شهرستان اشکذر
موضوع اصلی خطبه اول: 
فال زدن و شوم دانستن چیزی یا کسی در اسلام بسیار مذمت شده و اینکه نقصان عضو هیچ وقت مایه حقارت و کوچکی انسان نوجوان و جوان نمی شود
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین بار الخلائق اجمعین باعث الانبیا و المرسلین سیما خاتم المرسلین اباالقاسم المصطفی محمد و علی آله طیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه ‌الله حجت بن الحسن ارواحنا فدا و عجل‌ الله تعالی فرجه و لعن علی اعدائهم اجمعین عبادالله اوصیکم و نفسی بتقوی الله
قبل از هرگونه سخنی خودم و همه شما سروران عزیز برادران و خواهران نمازگزار محترم جمعه را سفارش می ‌کنم به دوری از گناه و تهیه ‌ی بهترین زاد و توشه ‌ی سفر آخرت که همان تقواست انشالله خدای متعال توفیق کسب درجات عالی تقوا را به همه ما عنایت و مرحمت بفرماید
وقتی فرزند ما دوران کودکی را سپری می ‌کند و وارد دوران نوجوانی و بعد از اون دوران جوانی می‌شود و در جمعخانواده و یا در جمع ‌های مردمی در سطح جامعه شرکت می ‌کند گاهی مواجه می ‌شود با بعضی از اعتقادات باطل
که اگر گرفتار این اعتقادات باطلی که عده ‌ای از عوام مردم به آن گرفتار شدند او هم گرفتار شود ممکن است که او را از داشتن یک زندگی همراه با سعادت و خوشبختی بازدارد
در مردم اعتقادات خرافی و باطل زیادی وجود دارد که هم پدر و مادر هم مربیان و معلمان در مدارس و دبیرستان ‌ها باید باطل بودن و موهوم بودن این را به فرزندان به دختران و پسران گوشزد کنند تا این ‌ها در زندگی خود چنین موهوماتی نشود و از این جهت ترسی و دلهره ‌ای در ذهن آن‌ها پیدا نشود تا بتوانند با یک اراده خوب زندگی سعادتمندی را برای خود رقم بزنند
امام جمعه محترم اشکذر به بعضی از خرافات رایج در زندگی عموم مردم اشاره کردند که بدین شرح است:
اول: فال زدن
متاسفانه در میان کشور ما هستند عده ‌ای که به فال  بد عقیده دارند حالا در بعضی از استان‌ها و شهرستان ‌های دیگه این بیشتر وجود دارد که با گرفتن یک برگه کاغذ کوچکی از نوک یک پرنده یا باز کردن یک کتابی و تفال به یک کتابی می ‌خواهند به وضعیت زندگی خودشان را در آینده پی ببرند در حالی که اصلا فال گرفتن و تفال زدن یک امر خرافی است نه برهان عقلی بر صحت آن اقامه شده است و نه متون دینی ما
ائمه معصومین (ع) آن ها را تایید کرده اند بلکه ما به بعضی از روایاتی برخورد می‌کنیم که این فال زدن را مزمت و نکوهش قرار گرفته است
روایت اول:
از امیرمومنان حضرت علی (ع) است که فرمود:
العَینُ حَقٌّ ، و الرُّقى حَقٌّ ، و السِّحرُ حَقٌّ ، و الفَألُ حَقٌّ ، و الطِیَرَهُ لَیسَت بِحَقٍّ ، و العَدوى لَیسَت بِحَقٍّ
چشم زخم ، راست است و طلسم ، راست است و جادو ، راست است و فال نیک زدن ، راست است ، اما فال بد زدن ، حقیقت ندارد و سرایت بدى نیز حقیقت ندارد
فال زدن به هیچ ‌وجه درست نیست و مطابق با قوانین نظام هستی که بر اساس علت و معلول هست بنا نشده است و هیچ جایگاهی در نظام حق عالم ندارد
روایت دوم:
از رسول گرامی اسلام محمد مصطفی(ص) است که فرمودند:
الطِّیَرَهُ شِرک : فال بد زدن شرک محسوب می شود
اعتقاد به فال و فال خوب و بد یکی از شعبه ‌های شرک به حساب می آید چرا برای اینکه کسی که اعتقاد به فال دارد فکر می کند که غیراز خدای متعال یه چیزای دیگه ‌ای هم در سرنوشت ما دخالت دارد خب در این که این یک امر باطلی است
منتهی از آنجایی که انسان گاهی از همین اعتقادات باطل مشی زندگی خودش را انتخاب می ‌کند روی همین جهت در روایات اهل بیت علیهم السلام یک حقیقتی را به ما یادآور شدند با این که اصولا اعتقاد به فال خوب و بعد موجب یک سری اختلالات روانی می شود لذا گفتن خوب و بد بودن یک فال در گرو اینست که شما آن را چطور می دانی
یعنی اونی که به اصطلاح منشا اثر برای شما هست آن ذهنیتی که شما نسبت به فال و به فال زدن پیدا می ‌کنید
روایت سوم:
روایت زیبای امام صادق علیه ‌السلام ملاحظه بکنید که فرمودند:
الطِّیَرَهُ على ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت، و إن شَدَّدتَها تَشَدَّدَت، و إن لَم تَجعَلْها شَیئا لَم تَکُن شَیئ
تأثیر فال بد به خودت بستگى دارد اگر آن را آسان بگیرى آسان مى شود ، اگر سخت بگیرى سخت مى شود ، و اگر آن را به چیزى نگیرى چیزى نخواهد بود
فال اونجوری که شما بهش نگاه می ‌کنی اگر آن را بی اثر و بی ‌خاصیت بدانی آن برای شما بی ‌خاصیت و بی ‌اثر خواهد شد و اگر به آن اهمیت بدهی همین یک امر باطل را در درون جان خویش به آن اعتقاد پیدا کنید و برای شما یک اعتقاد بشود این بر شما تاثیر خواهد گذاشت و اگر به فال اعتقاد نداشته باشی آن هم کاری با تو ندارد ضرری به تو نمی ‌زند
یعنی اونی که مضر است اینست که با اعتقاد به اینکه فال خوب و بد جزو عوامل تاثیرگذار در زندگی ماست بر این اعتقاد انسان گرفتار یک سری اختلالات روانی و روحی می شود که این اختلالات روحی و روانی برای انسان موثر می باشد
خب بر والدین بر مربیان و معلمان هست که نوجوانان ما دختران پسران ما را به بی ‌اعتباری و غیر عقلانی بودن چیزی مثل فال متوجه کنند که این ‌ها در آغاز زندگی با چنین موهوماتی گرفتار نشوند
دوم: شوم دانستن چیزی یا کسی
یکی دیگر از وهمیاتی که به هر حال در میان ما شیعیان که نباید اصلا وجود داشته باشه وجود دارد بعضی از افراد به آن گرفتار هستند شوم دانستن بعضی از چیزها است
بعضی از چیزها را ما نامبارک و نامیمون و در حقیقت شوم و بد می دانیم
مثال اول:
اگر خانمی ازدواج کند و بعد از ازدواج وی بعد از مدت کوتاهی از ازدواج او برای خانواده شوهر اتفاق بدی بیفتد میگن این قدمش نامبارک بود قدمش نحس بود خب این یک حرف بسیار باطل و غلطی است هیچ ارتباطی بین عروسی یک دختر و پسر و بعضی از احوالی که برای خانواده دختر یا پسر اتفاق می افتد نیست
مثال دوم:
گاهی کسی یک وسیله نقلیه ‌ای می خرد مرکبی می ‌خرد بعد از مدت کوتاهی یک اتفاقی براش می افتد حالا تصادف می کند ماشینش از بین می رود و یا بر اثر تصادف از دنیا می رود میگه این مرکب هم این ماشین هم برای ما شوم بود نامبارک بود نامیمون بود
مثال چهارم:
بعضی از افراد حتی به خاطر همین اتفاقی که براشون افتاده است خیلی ارزان‌تر از آن قیمتی که این ماشین می ‌ارزد آن را می ‌فروشند و به قول ما دست به سرش می کنند به خاطر اعتقاد به شوم بودن چیزی خیال می کند اگر مرکبی یا ماشینی خرید و بلافاصله بعد ازآن آسیب ‌دید این به خاطر نامیمون و یا نامبارک بودن ماشین هست
مثال پنجم:
یک معامله ‌ای انجام می گیرد یک خانه ‌ای خریداری می شود بعد از خریدن این خانه مشکلاتی براش پیدا می شود می‌خواهد این مشکلاتی که در زندگی برایش پیدا شده است بندازد گردن ساختمانی که خریده است میگه ما تا این خانه را خریدیم گرفتار شدیم مریض شدیم اخلافات خانوادگی پیدا شد در حالی که این ‌ها و این حوادث یا اتفاقات هیچ ربطی به هم ندارد
شوم دانستن بعضی از چیزها یک امر خرافی و باطل است و باید به ذهن جوانان و نوجوانان آورده و به آنها القا کرد که زندگی خودشان را بر این اساس بنا نکنند
روایت اول از امام جعفر صادق (ع) که فرمودند:
اَلشُّومُ فِی ثَلاَثٍ اَلْمَرْأَهِ وَ اَلدَّارِ وَ اَلْفَرَسِ
روایتی از امام صادق علیه السلام هست که حضرت در حقیقت می گویند که شوم واقعی زن و مرکب و خانه به چیزهای دیگری بستگی دارد نه آن چیزی که در ذهن یک انسان مخصوصا یک جوانی که ذهنش هنوز آمادگی فهم حقایق را ندارد پیدا می شود
نزد امام صادق (ع) از شوم بودن و بدیُمن بودن بعضی از چیزها سخن به میان آمد و از شومی و بدیُمنی سخن به میان آمد
ایشان فرمودند:
شومی گاهی در زن و یا در مرد گاهی در مرکب و یا گاهی در خانه پیدا می شود اما شوم بودن و یا قدم گذاشتن یک زن به محیط خانواده شوهر یا خریدن یک مرکب یا ماشین یا خریدار خانه از این جهت که مردم شوم می ‌پندارند و نامبارک می ‌شمارند نیست
از یک جهت دیگه ‌ای به آن خلقیات و خصوصیاتی که در یک زن وجود دارد یا آن چموشی که در مرکب و حیوان سواری وجود دارد یا  آنتنگی محل زندگی و کوچک بودن خانه است بله این ها شوم هستند و این ها یک واقعیت است ولی هیچ ربطی به این که این زن یا این مرکب یا این خانه نامبارک باشد ندارد
شوم بودن زن به این است که مهریه ‌اش زیاد باشد و موجب عاق شدن همسرش قرار بگیرد و یا شوم بودن مرکب به چموش بودنش هست و به اینکه به شما سواری ندهد و یا شوم بودن خانه به این هست که برای صاحبش کوچک باشد یا همسایگان بدی داشته و عیب ‌های زیادی داشته باشد اشوم هستند
ولی اگر خانه ای این خصوصیات را نداشت و بعد از خریدن یک اتفاقی در زندگی اش افتاد این پای خونه ‌ای که خریده است نگذارد
بله خونه ‌ای که کوچک است مرکبی که خوب نیست و همسری که مهریه اش زیاد است و یا اخلاق بدی دارد خوب نیست ولی این که کسی این سه چیز را فی حَد نَفسه بد بشمرد اینطور نیست
بنابراین این نکته را باید توجه کرد که اگر یک پیامد های بدی گاهی پیدا می‌شود در آن چیزهایی که ما شوم می ‌دانیم به خاطرآن اختلالات روانی و روحی است که در درون ما پیدا می شود
سوم: وجود نقصان در نوجوانان و جوانان از زمان طفولیت
بعضی ‌ها یک نواقصی دارند که موروثی ا‌ست مثلا فرزندی متولد می شود انحراف چشم دارد یا لنگی پا دارد یا سنگینی گوش دارد یا لکنت زبان دارد این هم گاهی برای همین فرزند وقتی به سن نوجوانی و جوانی می ‌رسد احساس حقارت می کند و احساس می کند که نمی ‌تواند آنگونه که باید و شاید زندگی آراسته و پاکیزه ‌ای داشته باشد
کسانی که به چنین گرفتاری ‌هایی یا بیماری ‌هایی مبتلا هستند بدانند:
خدای متعال نظام هستی را به گونه ای تنظیم کرده است که اگر کسی از یک نعمتی به خاطر موروثی بودن یک صفتی ّ، نقصی در وجود او بود خدای متعال از طریق دیگه ‌ای می ‌تواند آن را جبران کند
مثال اول:
شما گاهی دیده ‌اید که مثلا یک انسانی که از دو دست حتی محروم است که از نظر عادی و طبیعی نمی ‌تواند از دستش استفاده کند گاهی خدای متعال به او لطف می کند یه قدرتی را در پای او قرار می ‌دهد که تمام کارهایی که من و شما با دست هامون انجام می دهیم او با پایش انجام می دهد
هستند بعضی از زنان و مردانی که با این که نقص عضو دارند اما بهترین نقاش هستند بهترین ورزشکار هستند یا بهترین معلم هستند
یعنی اگر یک نقصی در وجود انسان از بدو تولد وجود داشت یا بعدا حتی پیدا شد می ‌توان این نقص را از راه ‌های دیگه جبران کند و نباید احساس حقارت و کوچکی کند و نباید زندگی را برای خودش سخت کند زندگی را برای خودش ناملایم کند نباید گرفتار اضطراب و تشویش خاطر و ذهنیت ‌ها و اوهام و خیالات ناصحیح شود
خداوند این قدرت را به انسان داده است که اگر به هر دلیلی فاقد یک عضو موثری است توسط اعضای دیگه آن کمبود را جبران کند
لذا چنین انسان ‌هایی که گرفتار بعضی از نواقص جسمی هستند این ‌ها باید قبل از هر چیزی توجه پیدا کنند به آن نعمتی که خداوند به آنها داده است
حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (ع) فرمودند:
انظر إلى من هو دونک فتکون لأنعم‌الله شاکر أو لمزیده مستوجبا و لجوده ساکنا ‌یعنی : هرکسی که از نظر مالی از تو پایین ‌تر است، بنگر تا شکرگذار نعمت خدا باشی و بدین وسیله از فزونی نعمتش بهره ‌مند گردی و در زیر سایه ‌ی بخشش او ساکن شوی‌
اگر عضوی از اعضای بدن شما ناقص است یا از نعمتی برخوردار نیستی دقت کن ببین آدم هایی هستند که به این اندازه ‌ای که خدا به تو نعمت داده به آنها نداده است بنگر و ببین
فرض بفرمایید
یکی دست ندارید بعضی ها هستند دو تا دست ندارند بعضی ها هستند که بدتر ازتو هستند نه دست دارند نه پا دارند بعضی ها هستند نابینایند بعضی ها کر و لال اند بعضی ها چشم ندارند و…
پس اینطور نیست که جزو بدترین انسان ها باشیم از اینکه از یک نعمتی از نعمت ‌های فراوان اللهی برخوردار نشدیم
امام صادق فرمودند:
در چنین اموری که نواقصی یا کاستی ‌هایی که در زندگی شما وجود دارد همیشه به کسایی که پایین ‌تر شما هستند نگاه کنید اگر شما یک دست نداری بعضی ها اصلا دو تا دست ندارند اگر فردی پای لنگ داری بعضی ها دوتا پاشون لنگ هست اگر کم بینا هستی بعضی ها نابینا هستند
اگر انسان همیشه به انسان ‌هایی پایین ‌تر از خودش هستند نگاه کند این موجب میشود که انسان جزو شاکران و سپاس‌گزاران نعمت خدا به حساب آید
همینطور شایستگی نعمت بیشتر را پیدا کند انسانی که شاکر بود به کمبود ها و نواقص خود را به رخ نکشید به زبان نیاورد احساس حقارت و کوچکی نکرد و احیانا پیش خدای متعال شکوه و شکایتی نداشت
این انسان مستحق مزید و زیاد شدن لطف خدا است
این انسان می ‌تواند قرارگاه عطیه الهی بهخش اللهی باشد
این وظیفه پدر مادر هست اگر خدایی نکرده یه فرزندی دارند که نقص عضو دارد یک جوری به او بفهمانند که این عیب نیست در میان خانواده و اعضای خانواده احساسی حقارت نکن و وقتی مدرسه می ‌رود معلم یا مربی باید به این نوجوان بفهماند که درسته که شما از ناحیه پا یا دست معیوبی اما احساس حقارت نکن تا چنین نوجوانی یا جوانی اراده کافی و قوی برای برخوردار شدن از یک زندگی همراه با سعادت آرامش و آسایش را انشالله داشته باشد
پروردگارا به حق محمد و آل محمد همه ما را به راه راست هدایت فرما توفیق عبادت و بندگی و ترک گناه به همه ما عنایت بفرما در امر دین و دنیا و آخرت ما را یاری فرما امت اسلام را اهل ایمان را بر کفار و منافقین پیروز بفرما و شر دشمنان را به خودشان برگردان و رهبر عزیزمان را در سایه عنایت امام عصر (عج) بیش ‌از پیش موفق و موید بدار خدمتگزاران به اسلام و مسلمین در هرکجا که هستند خدای بر تعداد توفیقشون بیفزای و امر و عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما

اعوذبالله من الشیطان الرجیم / بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر/ان الانسان لفی خسر/الا الذین آمنو و عملو الصالحات و تواصو بالحق و تواصو بالصبر
(صدق الله العلی العظیم)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا