صفحه اصلی

داستان کشف حجاب رضاخانی در اشکذر ( بازنشر)

حکم دولت شده بود که مردها کسی حق ندارد شال سر بگذارد یا باید سر برهنه باشد یا کلاه پهلوی بگذارند. زن ها حق پوشیدن چادر ندارند و کسی هم حق ندارد لباس روحانی بپوشد و همین طور قبای بلند هم کسی حق نداشت بپوشد عده ای هم مامور شده بودند برای اجرای این حکم دولت و چادر برداری می کردند و مشاجرات ودرگیری های زیادی درست می شد. دستور داشتند که چادرهای زن ها و شال های مردها را بردارند آتش بزنند و قبا را کوتاه کنند. قبا را می گفتند باید کوتاه شود و کت باشد.

آن زمان مردم در تابستان پیراهن و زیر جامه می پوشیدند و در زمستان یک پالتو به آن اضافه می شد بعد ها کت و شلوار به بازار آمد کت لباس فرنگی بود جزء پوشش ایرانی نبود در همان زمان که از روضه خوانی ایراد می گرفتند از همین پالتو و شالی که مردان به سر می پیچیدند اشکال می گرفتند هر مردی که پالتو یا باصطلاح قبا می پوشید توسط مامورین بازداشت می شد البته بازداشت کوتاه مدت در همان کوچه محله شال سرش را پاره می کردند و دامن قبایش را می بریدند وقتی دامن قبایش را می بریدند قبا تبدیل می شد. به کت مامورین می گفتند به جای شال کلاه به سر بگذارید و به جای قبا کت بپوشید و زنها هم حق نداشتند با چادر در کوچه محله حرکت کنند و هر زنی که با چادر در کوچه محله ظاهر می شد اگر به تور مامورین می خورد چادر خود را از دست می داد.

یکی از مامورینی که اقدام به چادر بر داری می کرد زنی بود به نام بی بی سکین او همسر ضابت بود. چون آنها نماینده حکومت مرکزی بودند مردم به آنها می گفتند جنایت بالاخره بی بی سکین در کوچه محله های اشکذر و زارچ و فیروز آباد و مجومرد و غیره گردش می کرد و هر زنی که دارای چادر بود او را تعقیب می کرد زنها وقتی او را می دیدند پا به فرار می گذاشتند و در خانه هایشان پنهان می شدند. آن زمان بیشتر خانه ها دارای جوی آبی بود که معمولا از سمت جنوب به سمت شمال در حرکت بود مثلاً در اشکذر آبی که در همت آباد به مصرف می رسید از جوبهای داخل خانه های اشکذر که توسط پاکنه حدود سی پله اختلاف سطح با کف حیاط خانه داشت. عبور می کرد و مردم برای شستن لباس یا ظروف از آن آب روان استفاده می کردند. این پاکنه ها برای پنهان شدن جای خوبی محسوب می شد وقتی زن ها وارد این پاکنه ها که بدون نور و تاریک بود پناه می بردند دیگر مامورین دست از سرشان بر می داشتند و زن ها چادر خود را از دست نمی دادند.

بی بی سکین چون در اشکذر زندگی می کرد و با بعضی از اشکذریها آشنا شده بود در اشکذر خیلی تند روی نمی کرد و طوری برخورد می کرد که هم وظیفه ی حکومتی خود را انجام داده باشد و هم تا حدی مراعات حال مردم کرده باشد آخر آن زمان هیچ زنی حاضر نبود بدون چادر در کوچه و محله حرکت کند و روسری و مقنعه را جزء حجاب کامل به حساب نمی آوردند و برایشان سخت بود که چادر را به کنار گذارند و با یک روسری در کوچه محله ظاهر شوند.  بی بی سکین اگر می خواست کار خود را به نحو احسن انجام دهد باید با قاطعیت بیشتری عمل می کرد و این امر باعث تشنج و درگیری می شد و او نمی خواست در اشکذر با زنها درگیر شود و رفاقتش با بعضی ها بهم بخورد.

بی بی سکین با شوهرش مدتی در اشکذر ماموریت انجام دادند و یک سال هم از بلند کردن نخل حسینیه توده اشکذر ممانعت به عمل آوردند بعد از مدتی  بی بی سکین با شوهرش میرزا حسن خان به تفت انتقال یافتند

منبع: پاکنه، خاطرات مرحوم ملا عباس حیدری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا