دقایقی با زهرا علیهاالسلام
تولدش به گزارش اهل سنت، پنج سال پیش از بعثت بود و به اعتقاد علمای شیعه در سال پنجم بعثت . اما چه فرق می کند؟ آنچه مهم است حضور اوست در عالم و خصلتهای عالی انسانی که در وجود او گرد آمده بودند .
او در خانه نبوت پرورش یافت و در حجره ولایت، ائمه پاکان را پروراند .
پدرش پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، بود که در عصر جاهلیت عرب، در میان مردانی که دخترانشان را زنده به گور می کردند، بر دستان کوچک او بوسه می زد .
مادرش خدیجه کبری، علیهاالسلام، بود که زمین بردباریش را تاب نیاورد و چون درگذشت، رسالت «ام ابیها» بودن را بر شانه های کوچک او نهاد .
شویش علی، علیه السلام، بود که اندیشه ازدست رفتن حق او، چشمان زیبای فاطمه، علیهاالسلام، را به اشک نشاند . فرزندانش حسن و حسین، علیهم السلام، و زینب و ام کلثوم، علیهماالسلام، بودند که هر چند تولد هر کدامشان خانه محقر و ساده او را گرمی تازه ای می بخشید، اما روزگار بازیهای خود را یکی پس از دیگری از پس پرده بیرون می آورد و عمر شادکامی اش را کوتاه می ساخت .
گاه در سوگ مادر، اشکهای پدر را می سترد و گاه در میدان جنگ، زخمهای پدر را مرهم می نهاد . گاه سختی هجرت را به جان می خرید و گاه پابه پای رسول خدا، صلی الله علیه و آله، بر مزار شهیدان احد اشک می ریخت و از بازماندگان آنها دلجویی می کرد .
دست تقدیر نام او را برای علی و نام علی را برای او رقم زد که قدر و شانشان یکی است و کفو یکدیگر! پیراهنی به بهای هفت درهم، چارقدی به بهای چهاردرهم، قطیفه مشکی بافت خیبر، تخت خوابی از برگ خرما، دو گستردنی از کتان، پرده ای از پشم و چند کاسه و سبویی سبز; این اندک، جهاز فاطمه، علیهاالسلام، بود که با دعای پیامبر، صلی الله علیه و آله، متبرک شد و به خانه بخت رفت .
خانه دختر پیامبر، همیشه ساده و بی پیرایه بود . علی و زهرا، علیهماالسلام، زهد و قناعت، ایثار و حتی گرسنگی را شعار خود کرده بودند . تسبیح و ذکری که پیامبر، صلی الله علیه و آله، به آنها آموخته بود، خستگی کار و تلاش را از تنشان بیرون می کرد و توانی دوباره برای عبادت شب به آنان می بخشید .
محراب نماز بوی خوش زهرا، علیهاالسلام، را می شناخت و دستان سبز او که به دعا برای دوستان و همسایگان و مؤمنان برمی خاست، آشنای فرشتگان بود .
دل دریایی زهرا، علیهاالسلام، با داغ پدر یکباره سوخت و هیچ چیز جز وعده پیوستن به رسول خدا جانش را آرام نکرد .
آنگاه که فدک را از او ستاندند، با صلابتی چون صلابت پدرش به مسجد آمد و با اقتداری شگفت حق خود را مطالبه کرد . نه از آن جهت که نانخورش برای خود و فرزندانش می خواست، بلکه سنت شکنی را نمی پذیرفت و چه کوردلانی بودند آنان که حق فاطمه را، حق علی را، حق حقیقت را پایمال کردند و دل زهرا را شکستند . داستان پهلوی شکسته زهرا، علیهاالسلام، و ظلم و ستم ائمه کفر، داستان شقایقی بود که در هجوم طوفانهای بلا گلبرگهایش در هم فشرده شد و به بستر بیماری افتاد .
شگفتا از حیای او! برای مردنش نیز تابوتی می طلبد که اندام او را ننمایاند و به اسماء وصیت می کند که چون مردم تو مرا بشوی و نگذار کسی نزد جنازه من بیاید .
تنها خدا می داند که بر علی، علیه السلام، در سوگ فاطمه، علیهاالسلام، چه رفت …
راستی که چه دشوار است از فاطمه سخن گفتن! دریغا! عجز و ناتوانی ما، و بزرگی و عظمت فاطمه، علیه السلام
درود و سلام خدا بر او آنروز که زاده شد، آنروز که دنیا را وداع گفت و آنروز که برمی خیزد تا حقش را باز ستاند .
نویسنده : س . اصفهانی
مجله موعود جوان مرداد و شهریور ۱۳۷۹، شماره ۱۱