معارف

دیگر دوستی امام حسین (ع )

امام حسین علیه السلام در زمینه احساس دیگر دوستی نمونه بی مانندی است. ابن عساکر در تاریخ کبیر خود از قول ابی هشام قناد نقل می کند که کالایی از بصره برای امام برده شد و تا همه آنها را نبخشید از جای خود بر نخاست. همچنین گفته اند: سائلی کوچه های مدینه را زیر پا گذاشت و آمد تا به در خانه امام حسین ع رسید کوبه را بر در زد و اشعار زیر را گفت:

لَمْ یخِبِ الْیوْمَ مَنْ رَجاک وَ مَن
حَرَّک مِنْ دُونِ بابِک الْحَلَقَهَ

اَنْتَ ذُوالْجُودِ اَنْتَ مَعْدَنُه
اَبُوک قَدْ کانَ قاتِلَ الْفَسَقَهِ
امروز کسی که به امید تو آمده دست خالی بر نگردد، و آن کس که حلقه در تو را کوفت نا امید نگردد.
تو دارنده بخشش هستی و سرچشمه آن، پدر تو، کشنده فاسقان و منحرفان بوده است.

امام در حال نماز بود، همینکه صدای سائل را شنید نمازش را به زودی پایان داد و آمد دید آثار بیچارگی و فقر بر چهره اعرابی نشسته است. زود برگشت و صدا زد: قنبر! پاسخ داد: لبیک یا ابن رسول الله . پرسید : از هزینه خانه چیزی در نزدت نمانده است؟ گفت: فقط دویست درهم مانده که فرمودی در میان افراد خانه، آنها را تقسیم کنم. گفت: آنها را بیاور که از افراد خانه مستحق تری رسیده است. آنها را از قنبر گرفته به اعرابی داد و اشعار زیر را خواند:

خُذْها فَاِنّی اِلَیک مُعْتَذِر
وَاعْلَمْ بِاَنّی عَلَیک ذُوشَفَقَه

لَوْ کانَ فی سَیرنَا عصاً تَمِدُّ اِذَن
کانَتْ سَمانا عَلَیک مُنْدَفِقَهً

لکنَّ رَیبَ الزَّمانِ ذُوغِیر
وَ الْکفُّ مِنّا قَلیلَهُ النَّفَقَهِ
این مختصر را بگیر و عذر مرا بپذیر، و بدان که دلم برای تو بسی می سوزد، اگر در دست ما یک چوبدستی بود که دراز می شد( امکان و قدرت مالی داشتیم) آسمان جود ما باران بخشش بر تو می بارید.
لیکن پیشامدهای روزگار بسی گونه گون است، و دست ما از درم بسی تهی است.

اعرابی آن را گرفت و گفت :
اَلله اَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ : خدا بهتر می داند رسالتش را در چه خانواده ای گذارد.

اگر ما مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى، در نظر بگیریم امام حسین(ع) شکست خورد و آنها پیروز شدند؛ اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم، فکرى و اعتقادى است، یعنى حکومت یزید سمبل جریانى بود که مى‌خواست فکر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین(ع) براى احیاى فکر اسلامى جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین(ع) به مقصودش رسید یا نرسید؟

آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟ مى‌بینیم که توانست. هزار و سیصد سال است که این نهضت هر سال یک پیروزى جدید به دست مى‌آورد؛ یعنى هر سال عاشورا، عاشوراست و معنى «کلّ یوم عاشورا» این است که هر روز به نام امام حسین(ع) با ظلم و باطلى مبارزه مى‌شود و حق و عدالتى احیاء مى‌شود.

این پیروزى است و پیروزى بالاتر از این چیست؟ یزیدها و ابن زیادها مى‌روند ولى حسین‌ها و عبّاس‌ها و زینب‌ها باقى مى‌مانند، البته به عنوان یک ایده نه به عنوان یک شخص، بلکه به عنوان یک صاحب اختیار و حاکم بر جامعه خویش. آرى، آنها مى‌میرند اما اینها زنده و جاوید باقى مى‌مانند.

مرتضی مطهری، نبرد حق و باطل، ص۴۱

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا