صفحه اصلی

طلب شهادت در سه جا و نماز شب در کیسه خواب

 

حاج محمدحسین برادرزنم بود، با همه رفیق بودم اما با او بیش از همه خیلی رفیق بودم با او هم به خاطر تقوا و روحیه تعبدش بود، جلسه هفتگی قرآن، هیئت و اهل گریه زیاد بود! جنگ شروع شد،هنوز یادم نمیرود با هم رفته بودیم قم،زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها ، بعد زیارت ازش پرسیدم ، از حضرت معصومه چه گرفتی!؟ گفت”شهادت”
با هم رفته بودم مشهد مقدس ، از زیارت امام رضا علیه السلام برمی گشتیم ، به او گفتم:”از امام هشتم چه گرفتی “!؟ گفت :”شهادت” فقط هم نمی گفت شهادت، وقتی می گفت شهادت، اشک هم روی گونه او جاری می شد، رفته بود مکه به دیدنش که رفتیم گفتم ” از خدا چه گرفتی !؟” گفت :”شهادت”
باهم چهار ماه آموزشی دیدم ، رفتم کردستان ، برای جنگ با خودمختار های کردستان، هوا اینقدر سرد که گهگاهی یک متر برف می نشست ولی هنوز یادم نمی رود شهید حاج محمدحسین سحرها یخ می شکست وضو می گرفت ، نماز شب می خواند، کیسه خواب روی خود می انداخت تو اون سرما ولی نماز شبش ترک نمی شد
حافظ می گوید” گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لولو مرجان نمی شود” بله از پدری مثل حاج علی این طور پسری هم تربیت می شود، خود حاج علی هر سحر می رفت مسجد، نماز شب می خواند ،می آمد خانه می رفت بالای پشت بام اذان می گفت ،وضو می گرفت ،دوباره می رفت نماز صبح تا موقع طلوع آفتاب در مسجد بود و به نماز و دعا مشغول بود
خدا روحش را شاد کند ،این هم برای شوخی بگم وقتی داماد حاج علی شدم ،مردم محله به او می گفتند ” حاج علی داماد از مسجد پیدا کرده ” من را هم می دیدند می گفتند ” من پدر زن را از مسجد پیدا کردم ”

راوی: حاج علی اکبر دهقانی به مناسبت برگشت خواهر شهید خانم کوکب جعفری نسب از سفر حج

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا