صفحه اصلی

نگاهی به مجلس تعزیه عیدی خواستن حسنین(ع)

 

ایام نوروز . و نگاهی بیاندازیم به یک مجلس تعزیه که برگرفته شده از فرهنگ غنی نوروز میباشد
این مجلس زیبا با عنوان عیدی خواستن حسنین معروف است. نسخه ای که در اختیار بنده قرار دارد از نسخ تکیه دولت میباشد و این مجلس در تکیه دولت اجرا شده است . در صحنه آغازین این مجلس جبرئیل با حضور در محضر پیامبر عید نوروز را تبریک میگوید و پیامبر از اینکه این عید در اعراب جایگاهی ندارد ، توضیحات بیشتری از جبرئیل میخواهد
جبرئیل:
السلام ای داور روز حساب
خسرو دین شاه ختمی انتساب
حق پیامت داده که ای فخر جهان
عقل اول د اور آخر زمان
عید نوروز است این روز سعید
برجناب تو مبارک باد عید
باد چون عیدت مبارک حال تو
هم مبارک بر علی و آل تو
پیغمبر:
مرعلیک ای پیک خلاق جلیل
هم مبارک بر تو عید ای جبرئیل
جبرئیل این عید شاهان عجم
میگرفتند از سخا و از نعم
لیک بی قرب است در اهل عرب
شرح کن این عید را نام و نسب
کن بیان بر من که این نوروز چیست
گرچه بر من امر آن پوشیده نیست

پیامبر پس از شنیدن شرح ماجرای نوروز ، در شعر خود ناصرالدینشاه قاجار را دعا میکند
در اینحال حسنین با مراجعه به نزد پیامبر از اینکه کودکان عرب لباس نو بر تن دارند و ایام عید میباشد آنها هم لباس نو میخواهند . البته در این صحنه تناقض عجیبی با صحنه اول است زیرا در صحنه اول پیامبر میگوید اعراب با عید قرابتی ندارند اما در این صحنه حسنین دو کودک خردسال کاملا از وضع عید خبردارند .
جبرئیل برای این کودکان از بهشت کرباسی می آورد
جبرئیل :
امر پروردگار بی همتا
شد به رضوان جنت المأوا
که دو جامه حریر استبرق
کز ازل دوخت دست قدرت حق
بر قد سبط سید ثقلین
دو دُر دُرج مکرمت ، حسنین
همره خویش خازن جنت
بر زهرا بَرَد کند خدمت
برم از حکم خالق منان
بهر هر دو کنون لباس جنان
حبذا جاه رتبه حسنین
دو عزیزان خالق کونین
السلام اهل بیت پیغمبر
اما نکته دراماتیک این مجلس در این است که هر دو پارچه به رنگ سفید هستند و این کودکان تمایلی به رنگ سفید ندارند اینبار جبرئیل ظاهر شده :
جبرئیل :
السلام ای رسول عالمیان
ز امر پروردگار کون و مکان
هشت ابریق آب از کوثر
حاضرت آوردند در محضر
که آن دو جامه تو ای مه ذی شأن
رنگ سازی به خواهش دلشان
پیغمبر :
به فدای تقرب حسنین
برم آئید ای ضیاء دو عین
تا ببوسم ز مهر روی شما
هم بکوشم بر آرزوی شما
یا حسن در نخست کن تو بیان
که چه رنگی تو خواهی از الوان؟
امام حسن :
ایا جد نامی والاتبار
سر و جان من در ره تو نثار
بدان رنگ سبز است مایل مرا
که از سبزه گردید حاصل مرا
پیغمبر:
بگیر ای حسن جامه خویش را
بکن شاد از این غم دل ریش را
بگیر ای حسین جامه سرخ خویش
که کردی دلم را از این رنگ،ریش
ایا جبرئیل از برای حسن
چه بود جامه سبز برگو به من
بگو سر سبزی جامه به دهر
که از آن شد دوچشمم در این لحظه تر
جبرئیل:
حسن را خورانند بعد از تو زهر
پیغمبر:
از این رنگ زهرا چه غوغا کند
جبرئیل:
ز سبزیش خون در جگرها کند
پیغمبر:
از این رنگ سرخی چه غوغا شود
جبرئیل:
قیامت از این رنگ بر پا شود
پیغمبر:
مگر بر حسین غم رسد بر ملا
جبرئیل:
که این رنگ رنگی است از کربلا
پیغمبر:
حسینم از این رنگ خواهد چه دید
جبرئیل:
از این رنگ،عباس گردد شهید
پیغمبر:
از این چشم او پر ستاره شود
جبرئیل:
علی اکبرش پاره پاره شود
پیغمبر:
خدا بر حسینم چه رحمت کند
جبرئیل:
به محشر بر امت شفاعت کند

نویسنده  اسماعیل مجللی .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا