یکی از مقولاتی که در ادبیات مطرح می شود این است که آیا تکرار چه حکمی دارد؟ برخی اعتقادشان این هست که تکرار زائد است، برخی رأیشان بر این است که تکرار لازم است، برخی هم سؤالشان این هست که تکرار چه چیزی؟
طبیعتاً برخی چیزها تکرارشان شاید زائد باشد، برخی چیزها هم تکرارشان شاید لازم باشد. امّا بحث سر همین برخی چیزهاست، آن کسانی که از تکرار ملول می شوند باید دید که آیااین ملالت در وجود خودشان هست یا طی آن سیری هست که به واسطه ی او ملول می شوند.
یک موقع است که شما یک کتابی در اختیارتان است این کتاب را یک بار می خوانید تمام می شود بعد می گویید که خوب یک بار دیگر می خوانم، که بار سوم و چهارم دیگر آن کتاب برای شما زجرآور می شود، دیگه صفحه به صفحه اش آن را می دانم چه نوشته، دیگر حرف تازه ای ندارد برای من بزند. موقعی که مطلب تازه ای وجود نداشته باشد آن جا ملالت است و نوعی کدورت ایجاد می شود، آدم چیزی را که بار اوّل با اشتیاق خواند، بار دوم برای درک مطلب، بار سوم احیاناً برای تجدید خاطره، بار چهارم دیگر پرتش می کند کنار. باز می ماند که حالا این کتابی را که می خواهیم بخوانیم از چه نوعی است؟ یک موقع است که کتاب یادگار معشوق و یادگار محبوب است، مخصوصاً در خط و نامه ای از یک آدمی است که برای یک نفر ممکن است مقدس باشد نه تنها بارها و بارها و بارها می خواند و یک بار خسته نمی شود، هر بار احساس می کند شاید چیز جدیدتری هم پیدا بشه در حالی که ممکن است یک نامه ی ساده ای باشد. موقعی که یک چیزی مطلوب باشد کثرت و تکرار او معمولا ملالت ایجاد نمی کندتکرار دیگری که به ما سفارش شده که داشته باشیم بعد از ماجرای محرم سال ۶۱ تکرار عاشوراهاست، که روایات مؤکد و مکرر در این خصوص است که از عاشورا غفلت نکنید و از تبعات عاشورا، یکی از تبعات عاشورا همین ماجرای اربعین است. در حقیقت شب سه، شب هفت و چلّه این ها بهانه هایی است که آن ماجرا فراموش نشود، تداعی بشود. وقتی کسی یک مقوله ای برایش مهم باشد سوم خلأش را احساس می کند هفتم خلأش را بیشتر احساس می کند چهل روز می گذرد باز مراسم می گیرد و می گوید که هنوزم که هنوزه به قوّت در وجود من هست. امّا بعد از چلّه دیگر مراسمی نگذاشتند باز در سنّت های ما هست که سال می گیریم که احتیاج به سال هم ندارد سال چلّه که برسد باز خود چلّه است
حتی یک مورد شما در عالم پیدا نمی کنید که بگویید تکرار شده، ما به اصطلاح می گوییم تکرار، زمانی که گذرا هست هر چیزی که هست در آن زمانی که می گذرد با خودش می رود. عرفا این جا می گویند خلق جدید صورت گرفته، در خلق جدید دیگر تکراری وجود ندارد. آن کسی که یک مرحله می میرد در مرحله ی بعد که پدیدار می شود نمی تواند بگوید که من یک بار دیگر زنده شده بودم، کجا زنده شده بودی؟ در چه عالمی؟ در چه مرحله ای؟ زمان عالی ترین عنصر است برای ما که نشان می دهد که هیچ چیزی در عالم تکرار نمی شود از یک طرف، از طرف دوم مهم تر از زمان این است، خالق آسمان ها و زمین، خالق هستی آن قدر چَنته ی پُری دارد که نخواهد چیزی را تکرار کند. اما تکرار برای ما لازم است مثل تکرار اربعین این اربعین هم یاد محبوب است کسی که خودش را در راه خداوند فنا کرده، در حقیقت بقای مطلق را برای خودش امضا کرده، چه ما بخواهیم چه نخواهیم، چه تلاش بکنیم چه تلاش نکنیم تا روز قیامت امام حسین و یاران او زنده هستند چون خدا می خواهد زنده باشند. اگر ما به یاد آن ها باشیم این اربعین ها نوعی تجدید بیعت با خاطره ی عاشوراست، که اگر ما در آن جا نبودیم که در راه شما جان فشانی بکنیم ولی مدام به یاد شما هستیم، هم در این حسرت هستیم که چرا نبودیم و هم بر این عهد و پیمان هستیم که این اربعین ها را با معرفت می گیریم تا لااقل به خودمان اثبات بکنیم که دوست داشتیم که مرد این میدان باشیم نوعی تجدید عهد است.
کانال دکترکاظم محمدی
. #فلسفه_تکرار_دکتر_کاظم_محمدی