امام علی (علیه السلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور می نمود.
پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود.
پرسید پیرزن، خدا را به چه چیزی شناختی؟
پیرزن به جای جواب، دست از دسته چرخ برداشت.
طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد.
پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد.
آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟
امام علی (علیه السلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید.
منبع: داستان هایی از خدا، نوشته احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده