
به مناسبت نقل خاطره ای از یکی از دانش آموزان معلم شهید جعفری نسب با عنوان ” ترکه هایی که زدم را چه کنیم!؟”، چند خاطره از معلم شهید جعفری نسب به دستمان رسید که یک خاطره از دکتر محمدرضا جعفری نسب ، فوق تخصص قرنیه بود ، با عنوان ” چهل روزی که جانشین برادر معلمم شدم ”
و اما این خاطره به قلم دکتر جعفری نسب :
من هم قریب ۴۰ روز به نیابت از شهید حاج محمد حسین، معلمی این دانش آموزان در کلاس پنجم ابتدایی در دبستان شهید رجایی اشکذر را به عهده داشتم که چهره بعض آنان کاملاً آشناست و خاطراتی با آنان دارم از جمله تعلیم سرود «حق پیروز است »که در چند جا از جمله در مسجد پشت باغ اجرا نمودند و به خاطر آن مورد تشویق حاجی بابا قرار گرفتم . دلیل این نیابت آن بود که در آن زمان یعنی مهر و آبان ۵۹ من دانشجوی سال دوم پزشکی دانشگاه اصفهان بودم که به علت انقلاب فرهنگی از فروردین همان سال دانشگاهها تعطیل شده بود. با شروع جنگ من نیز بعد از دو هفته آموزش نظامی قرار بود به جبهه بروم لذا برای خداحافظی به اشکذر آمدم که مصادف بود با اعزام گروهی از اشکذزیها به جبهه غرب در کردستان که از جمله داوطلبین آن ،اقوامی چون حاج علی اکبر ، حاج نوروز علی و حاج محمد حسین بودند ،منتها برخلاف دیگران که شغل آزاد یا اداری داشتند حاج محمد حسین چون معلم بود و تازه سال تحصیلی شروع شده بود با مخالفت مدیر مواجه بود. لذا من که آمدم دست به دامن من شد چرا که پذیرفته بودند به شرط جانشین و با تخفیف قبول من به عنوان جانشین به او مجوز همراهی با تیم اشکذریها را بدهند و من هم به دلایلی چون اطاعت از برادر بزرگتر ،حق بزرگ ایشان در امر تعلیم و تربیت من و شوق و اشتیاق فراوان ایشان برای اعزام ،آنرا پذیرفتم و این شد خاطرهای برای من از آن شهید وشاید دانش آموزان آن زمان که عکس خود و معلم شهیدشان را می بینند.
روح آن شهید عزیز و همرزمان شهیدش شاد باد .