صفحه اصلی

 گرگ و گوسفند در وصیت یک روستا زاده شهید چرخابی

 پنج شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳، شب شهادت حضرت فاطمه زهرا”س” رفتم روستای چرخاب شهرستان اشکذر، برای یادواره سه شهید روستا به نام های شهیدان رخش،ابوطالبی، بورقی
یکی از رزمندگان اشکذری در ایستگاه صلواتی دیدم گفت ” با شهید ابوطالبی در دبیرستان شهید بهشتی اشکذر همکلاس بودیم ، کلاس ما  حدودا  ۱۱ نفر بودیم جالب است هر ۱۱ نفر همکلاسی با هم رفتیم جبهه ، عملیات بدر، که تو همان عملیات علی اکبر ابوطالبی شهید شد، برایم جالب بود شهید ابوطالبی هر روز با پای پیاده چند کیلومتر می آمد اشکذر برای درس خواندن ، واقعا همت و اراده او باید امروز الگو شود”

طالبیان ،مداح یادواره سه شهید را بعد مراسم ، هنگام زیارت تربت شهید رخش دیدم ، گفتم : خیلی وصیتنامه ای که_ چند دقیقه پیش در یادواره سه شهید،قبل از برنامه تقدیر خانواده های شهدا توسط سردار زارع کمالی خواندید لطیف و زیبا بود یک بار دیگر کنار تربت شهید برایم بخوانید تا فیلم بگیرم برای شاگردان مدرسه ام گفتند شهید محمدحسین رخش یکی از دانش آموزان ممتاز شهید بوده، که جملات وصیت نامه اش در واقع امر جهاد تبیینی است که رهبر عزیزمان می گویند این شهید ۳۸ سال پیش گفت:
“… از گرگانی که برای گوسفند دل می‌سوزاندند. پس معلوم است که این گرگان برای رسیدن به هدفشان همه حقه‌ای می‌زنند. بره را چاق می‌کنند تا فرادی دیگر از او استفاده کنند. به فرمان افراد آگاه سعی کنید با روشهای مناسب آنهایی را که راه را به اشتباه رفته‌اند آگاه کنند”
این جملات یعنی لبخند و تزویر دشمن شما را گول نزند

خاطره نگاری  از یادواره سه شهید چرخابِ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا