معارف

شکوه دانایی (ولادت امام محمدباقر علیه السلام)

از تبار پاکان

پدر و مادر امام محمدباقر علیه السلام ، هر دو از درخت پاک و پربرکت نبوی بودند و آن حضرت، نخستین مولود خاندان علویان بود که از التقای دو بحر امامت، یعنی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به دنیا آمد. پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام و مادر ارجمندش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

مادر آن حضرت در پاکی و صداقت چنان نمونه بود که او را «صدیقه» لقب داده بودند. وی نخستین علویّه ای است که فرزندی علوی به دنیا آورد. مشهورترین کنیه آن بانوی والا مقام، ام عبداللّه است. امام باقر علیه السلام مادر خویش را چنین توصیف می فرمود: «روزی مادرم کناردیواری نشسته بود. ناگهان دیوار لرزید و نزدیک بود بریزد. او دست بر دیوار نهاد و گفت: به حق مصطفی صلی الله علیه و آله سوگند، اجازه فرو ریختن نداری. دیوار بر جای ماند تا مادرم از آن جا دور شد. سپس دیوار فرو ریخت. پدرم امام سجاد علیه السلام پس از این واقعه یک صد دینار صدقه داد».

شبیه پیغمبر

گاهی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به صورت مطلق، جانشینان پس از خود را دوازده نفر از قریش معرفی می فرمود و گاه در احادیثی هم چون حدیث جابربن عبداللّه انصاری، به اسامی یکایک آنان اشاره می کرد. البته در کنار این روایات، ایشان ویژگی های تک تک امامان را بیان کرده و برای مثال راجع به امام باقر علیه السلام فرموده بودند: «چون روزگار حسین علیه السلام سپری شود، فرزندش علی بن الحسین علیه السلام امامت را بر عهده گیرد و امام و حجت شود و خداوند از او فرزندی به دنیا خواهد آورد که هم نام من و شبیه ترین مردم به من خواهد بود. علمش، علم من و حکمش حکم من است. او پس از پدر خویش، امام و حجت است».

وصایت

در فرهنگ شیعه، امامت به انتخاب مردم نیست؛ زیرا امام باید دارای عصمت و علم خدادادی باشد. بنابراین، هر امام می باید به وسیله امام معصوم پیش از خود تعیین شود و معصومان در این زمینه به نظر شخصی خود عمل نمی کنند، بلکه راهی را می روند که خداوند برای آنان مشخص کرده است. امام سجاد علیه السلام به مناسبت های مختلف و در موارد گوناگون به امامت فرزندش محمد علیه السلام تصریح می فرمود. آن حضرت در بستر بیماری و در آستانه وفات، فرزندانش را به گرد خویش فرا خوانْد و فرزندش محمد را وصی خود قرار داد و امور برادران را به عهده او نهاد. امام سجاد علیه السلام در آخرین روزهای حیات خویش، فرزندش محمد باقر را فراخواند و صندوقی در اختیار او قرار داد. پس از وفات امام سجاد علیه السلام ، فرزندان آن حضرت از امام باقر علیه السلام خواستند تا آن صندوق را بیاورد و به عنوان ارث پدر تقسیم کند، ولی امام باقر علیه السلام فرمود: «آن صندوق حاوی مال و ثروت نیست، بلکه امانت های امامت در آن نهفته است».

به دنبال یار

جابربن عبداللّه انصاری وعده دیدار خود را با امام محمدباقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیده بود؛ به این دلیل همواره در جستجوی امام خویش بود. اَبان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل می کند که جابر، آخرین صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله و از دلبستگان به ما اهل بیت بود. او در مدینه در مسجد پیغمبر می نشست و ندا می داد: ای باقر العلم! ای شکافنده علوم! در این هنگام مردم او را مسخره می کردند و می گفتند: جابر هذیان می گوید. ولی او در پاسخ آنان می گفت: «به خدا سوگند هذیان نمی گویم. آن چه گفتم بدان دلیل است که از رسول خدا شنیدم که فرمود: تو فردی از خاندان مرا ملاقات خواهی کرد که نامش نام من و سیمایش سیمای من است و به گونه ای شگفت، حقایق علوم را می شکافد».

در محضر محبوب

از هنگامی که جابربن عبداللّه انصاری امام باقر علیه السلام را در کوچه های مدینه دید و شناخت و سلام پیامبر را به او رسانْد، امام سجاد علیه السلام به علت شرایط نامناسب سیاسی و خطرهای جانی، به امام محمدباقر علیه السلام اجازه نداد از منزل خارج شود؛ ولی جابر از شدت علاقه ای که به امام باقر علیه السلام داشت، با بوسیدن وی محبت خود را به او ابراز می کرد. جابر از آن حضرت خواست او را در قیامت شفاعت کند و امام باقر علیه السلام نیز فرمود: «ای جابر چنین خواهم کرد».

جابر روزی دوبار، صبح و عصر به دیدار امام باقر علیه السلام می رفت. برخی از اهل مدینه از کار او تعجب می کردند که چگونه پیرمردی کهنسال و صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله ، به دیدار کودکی چند ساله می رود؛ ولی جابر با شناخت عمیقی که به امامت حضرت باقر علیه السلام داشت، به آنان اعتنا نمی کرد.

حضور عاشقانه

جابربن عبداللّه انصاری از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله است که مورد قبول و احترام شیعه و اهل سنت می باشد. وی از کسانی است که همراه با هفتاد نفر از انصار مدینه، در پیمان عقبه دوم حاضر بود ؛ البته در آن روز، کم سن ترین آنان به شمار می آمد. او در نوزده غزوه همراه رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرکت جست و پس از وفات آن حضرت، در مسجد النبی می نشست و مجمع علمی تشکیل می داد و شیفتگان احادیث نبوی از او کسب دانش می کردند. البته جابر با داشتن این همه فضیلت، درمحضر امام باقر العلوم علیه السلام زانوی ادب می زد و از آن حضرت علم و حکمت می آموخت، به طوری که وی را یکی از شاگردان آن امام به شمار آورده اند، هنگامی که جابر در نقل احادیث پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دچار اشتباه می شد، امام باقر علیه السلام اشتباه وی را تصحیح می فرمود و جابر نیز آن را از حضرت می پذیرفت و می گفت: «ای باقر! ای باقر! ای باقر! خدا را شاهد می گیرم که در کودکی به شما حکمت داده شده است».

دستاورده

زندگی امام باقر علیه السلام ، دستاوردهای گرانمایه ای برای اسلام و جامعه اسلامی به همراه داشت؛ از جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود: تحکیم مبانی عقیدتی و باورهای دینی جامعه اسلامی؛ نقد اندیشه های انحرافی و باورهای نادرست راه یافته به عقاید مسلمانان؛ گسترش فرهنگ فقهی و احکام شریعت ؛ مبارزه با به کارگیری روش های غلط در کار اجتهاد و استنباط احکام فقهی ؛ تربیت شاگردانی کارآمد در میدان فقه و کلام و مباحث اخلاقی و اجتماعی؛ رهبری جامعه شیعی در راه رسیدن به اندیشه های ناب اسلامی؛ حفظ تشکیلات شیعی از خطر انهدام و نابود شدن در زیر چرخ های حاکمیت استبدادی امویان؛ ترویج اندیشه های اعتقادی ـ سیاسی شیعه با وجود در پیش گرفتن خط مشی تقیه؛ ارائه الگوهای عملی به جامعه اسلامی در زمینه عبادت، زهد، کار و تلاش، علم و اخلاق.

سفارش پدر

امامت مقامی الهی است و تعیین امام به رأی و انتخاب مردم نیست، ولی امام باید ویژگی هایی داشته باشد که مردم با مشاهده آن ها، به مقام و شخصیت ویژه وی پی برند؛ چنان که امام محمدباقر علیه السلام درباره امامت خویش به ابوبصیر فرمودند: یکی از وصیت های پدرم به من این بود که: «فرزندم! پس از وفات من جز تو کسی مرا غسل ندهد؛ زیرا امام را جز امام غسل نمی دهد، و بدان که برادرت عبداللّه مردم را به سوی خود خواهد خواند، ولی او را به حال خویش واگذار؛ زیرا عمر او کوتاه است». امام باقر علیه السلام فرموده است: «چون پدرم در گذشت، هم چنان که فرموده بود، او را غسل دادم و عبداللّه مدعی امامت شد و دیری نگذشت که از دنیا رفت. این از جمله خبرهایی بود که علی بن الحسین علیه السلام قبل از تحقق، از آن پرده برداشت».

طواف فرشتگان

شخصیتی معنوی و علمی چون باقرالعلوم علیه السلام که به اتفاق آرای عالمان شیعه و اهل سنت، در اوج پاکی، تقوا، علم و عمل زیسته و کسی از او سخن ناروا نشنیده، اگر سخن از امامت خویش به میان می آورد، بر اساس بیان حق و هدایت مردم و زدودن شبهه هایی است که در آن روزگار فضای جامعه اسلامی را تیره ساخته بود. اگر آن حضرت جایگاه خود را برای مردم روشن نمی کرد، کسانی ادعا می کردند که امامیه مقام و منزلتی را بر باقرالعلوم معتقدند که خود او برای خویش باور نداشته است. از جهت دیگر، امام می بایست به امامت و مقام معنوی خویش تصریح می کرد تا معرفت دوستدارانش به امامت بیشتر شود. از این رو، آن حضرت در حدیثی فرمودند: «ماییم والیان امر خدا و خزانه داران علم او و وارثان وحی و حاملان کتاب الهی، اطاعت ما بر مردم واجب و محبت ما ایمان و دشمنی ما کفر است. دوستان ما در بهشت و دشمنان ما در آتش اند». آن امام در روایتی دیگر فرمودند: «لیله القدر بر ما پوشیده نیست؛ زیرا ملائکه در آن شب اطراف ما در چرخشند».

جلوه امامت

امامان معصوم گاهی به تناسب زمان و مکان، برخی از جلوه های خود را نشان می دادند. «مالک جهنی» یکی از یاران امام باقر علیه السلام می گوید: در نزد ابی جعفر علیه السلام نشسته بودم، به ایشان نگاه کردم و در دل خود گفتم: خداوند شما را چقدر بزرگ ساخته و گرامی داشته و شما را حجت بر مردم قرار داده است. در این هنگام امام باقر علیه السلام رو به من کردند و فرمودند: «ای مالک! امر(امامت) بزرگ تر از آن است که فکر می کنی». نیز در روایتی دیگر آمده است: به خدمت ابی جعفر محمدباقر علیه السلام رفتم و خواستم او ایشان درباره نماز شب بر روی مرکب سئوال کنم، ولی آن حضرت پیش از سؤال من فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله بر روی مرکب نماز شب می خواند، در حالی که مرکب به هر سمت می رفت».

آگاه از ناپید

امام محمدباقر علیه السلام با علم الهی خود، بر رفتار پنهانی پیروان خویش نظارت داشت و گاهی برخی از اشتباه های آنان را یادآوری می کرد. یکی از یاران حضرت می گوید: روزی به طرف خانه امام باقر علیه السلام حرکت کردم و در خانه آن حضرت را کوبیدم. کنیز جوانی در را باز کرد. من با آن کنیز شوخی و مزاح کردم و گفتم: به مولایت بگو من بر در خانه ایستاده ام. هنوز او حرکت نکرده بود که صدای امام بلند شد و فرمود: داخل شو. به محضر آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم: به خدا قسم قصد ناروایی نداشتم، غرض از این کار شناخت میزان آگاهی شما بود و می خواستم از این راه بر باورم افزوده شود. امام باقر فرمود: «اگر گمان شما این باشد که این دیوارها جلو دید ما را می گیرد، همان گونه که مانع دید شماست، بنابراین فرقی میان ما و شما نخواهد بود. مواظب باش که دیگر چنین عملی از تو سر نزند».

خبر از آینده

ملاک های مهم شایستگی امام را باید در شخصیت علمی، فکری و منش عملی وی جستجو کرد. ولی پذیرش رهبری همه جانبه ایشان و اطاعت از آنان در امر دین و دنیا، اطمینان و اعتقادی راسخ می طلبد و چنین باوری، دست کم برای بیشتر مردم از طریق دیدن کرامت ها به دست می آید. بنابراین مشاهده برخی امور شگفت از امامان، امری طبیعی و بلکه بایسته است. یزیدبن ابی حازم گوید: همراه امام باقر علیه السلام بودم و از کنار خانه هشام بن عبدالملک که در حال ساختمان سازی بود گذشتیم. امام فرمود: «به خدا سوگند این خانه ویران خواهد شد. به خدا سوگند حتی خاک هایش را از ویرانه هایش بیرون خواهند برد و زمین آشکار خواهد شد». ابن حازم گوید: من از این سخنان در شگفت شدم و با خویش گفتم: چه کسی جرأت دارد خانه هشام را ویران کند؟ روزگار سپری شد و مرگ هشام پس از بیست سال خلافت فرا رسید. ولید بر تخت خلافت تکیه زد و فرمان داد آن خانه را خراب کرده، خاک هایش را بیرون برند تا با زمین هموار شود. من خود شاهد این جریان بودم.

شب ماندگار

منزل امام محمدباقر علیه السلام نه فقط در طول روز، بلکه در نیمه های شب نیز میزبان همگان بود. ولی یاران ایشان همیشه ادب و احترام را در مورد آن حضرت مراعات می کردند و اگر مسافت های طولانی نیز برای دیدار آن حضرت پیموده بودند، در اوقات نامناسب به محضر آن حضرت شرفیاب نمی شدند. با این حال امام باقر علیه السلام که از ضمیر دلدادگان خود آگاه بود، بدون درخواست آنان نیز در را به رویشان باز می کرد. «عبداللّه بن عطای مکّی» می گوید: مشتاق دیدار ابی جعفر حضرت باقر علیه السلام شدم و تنها به عشق آن حضرت به مدینه رفتم. شبی که به آن جا رسیدم، هوا بسیار سرد بود و باران شدیدی می بارید.با آن وضع در نیمه شب به در خانه امام رسیدم. با خود گفتم: این موقع در بزنم یا این که تا صبح صبر کنم؟ در این فکر بودم که شنیدم امام باقر علیه السلام از درون منزل فرمودند: «در را به روی ابن عطا باز کنید که امشب به سرما دچار شده و به زحمت افتاده است».

فقط اهل بیت

حضرت امام باقر علیه السلام گاهی از روی تقیه، برخی از یاران خود را به حضور نمی پذیرفتند. حمزه پسر محمد طیار می گوید: به در خانه ابی جعفر علیه السلام آمدم و اجازه ورود خواستم. امام به من اجازه ندادند، ولی دیگران را به منزل دعوت کردند. من با انبوهی از شبهه های فکری، اندوهناک به منزل بازگشتم، ولی خوابم نمی برد و فقط در این فکر بودم که به سوی کدام گروه روم ؛ مرجئه، قَدَریّه یا زیدیّه، حَروریّه، ولی همه آن ها عقاید فاسد و باطلی دارند. ناگهان کسی در زد و گفت: من فرستاده ابی جعفر علیه السلام هستم. امام تو را می خواهد. لباس پوشیدم و به خدمت ایشان رسیدم. حضرت در آن لحظه فرمود: «نه به سوی مرجئه، نه قدریه، نه زیدیه و نه حروریّه، به ما اقتدا کن و من به دلایلی به تو اجازه ورود ندادم».

مناجات ایلی

امامان معصوم حجت بر همه مردم جهان هستند. چگونه ممکن است کسی امام مردم باشد و امامت کند، ولی زبان آن ها را نداند. پیشوایان دینی ما با علم الهی، به همه زبان ها آشنایی داشتند و با آن سخن می گفتند. یکی از یاران امام محمدباقر علیه السلام می گوید: آمدیم تا خدمت امام علیه السلام برسیم. چون به دالان رسیدیم، صدایِ غمگینی حضرت را به زبان شریانی شنیدیم که چیزی را می خواند و می گریست تا جایی که برخی از ما نیز گریستند. یکی دیگر از اصحاب امام پنجم می گوید: به در خانه امام باقر علیه السلام رفتیم تا اذن دخول بگیریم. در این هنگام، صدای حزینی را شنیدیم که به عِبرانی می خواند. پس بر ایشان وارد شدیم و پرسش کردیم، حضرت فرمود: «مناجات ایلیا را به یاد آوردم و از آن به گریه افتادم».

هم چون سلیمان

پیشوایان معصوم ما با نور امامت خویش، حتی زبان حیوانات را می فهمیدند و با آنان سخن می گفتند. امام علی علیه السلام در روایتی فرمودند: «ما هم چون سلیمان بن داود، با زبان پرندگان و هر جانور خشکی و دریایی آشنایی یافته ایم». محمدبن سالم می گوید: با ابی جعفر امام باقر علیه السلام در راه مکه بودم. گوسفند تنهایی را دیدم که صیحه می زند و گوساله اش را صدا می زند. آن دو از گله عقب افتاده بودند. امام فرمود: آیا می دانی آن گوسفند چه می گوید؟ گفتم: نه ای سرورم. امام فرمود: گوسفند برای بچه اش می گوید: سریع تر بیا به گله برسیم. سال گذشته برادرت از من سرپیچی کرد و در این مکان طعمه گرگ شد. محمدبن سالم می گوید: به پیش چوپان رسیدم و گفتم: می بینم این گوسفند بزغاله اش را صدا می زند. شاید پیش تر گرگی بزغاله اش را دریده است؟ چوپان گفت: تو از کجا می دانی؟ بله در سال گذشته و همین مکان بزغاله اش از بین رفت.

حتی پناه حیوانات

علی بن اسباط می گوید: با امام باقر علیه السلام از کوفه خارج شدیم. حضرت به گله ای گوسفند رسید. یکی از گوسفندان گله را ترک کرد و ضجّه کنان به سوی امام دوید. امام او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می نالد و ادعا می کند دو مرد را مأمور دوشیدن شیر او کرده ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می رود، دیگر در او شیر نمی یابد. اگر از ستم بر آن دست برداشتی چه بهتر، و گرنه از خدا می خواهم عمر تو را کوتاه کند». چوپان گفت: گواهی می دهم خدایی جز اللّه نیست و محمد پیامبر خداست و شما جانشین اویی. از تو می خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته ای؟ امام باقر العلوم علیه السلام فرمود: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت الهی، و جانشینان پیامبران او و بندگان ارجمند هستیم».

کرامات

پیامبران والا مقام و امامان معصوم، به اذن الهی کرامات خاصی داشتند، به گونه ای که سخن گفتن از این ویژگی آنان در یک مقاله یا کتاب نمی گنجد. در یک مکان گرگی تیزدندان از امام محمدباقر علیه السلام درخواست دعا می کند و آن حضرت دعا می فرماید و در جای دیگر، میان دو قُمری قضاوت عادلانه انجام می دهد و صلح و دوستی بین آن دو برقرار می سازد. روزی پناه جفتی پرنده می شود و تخم ها و بچه های آن ها را از خطر مار نجات می دهد و در هنگامی دیگر، تسبیح گنجشک ها را برای یارانش ترجمه می کند. محدث بزرگ سیدهاشم بحرانی در کتاب مدینه المَعاجز، ۱۵۴ کرامت از امام باقر علیه السلام آورده که حتی برخی از آن ها، در کتاب های اهل سنت نیز نقل شده است.

مقبول همگان

امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد همه بزرگان بنی هاشم، و مقام بزرگ علمی و اخلاقی وی، مورد تصدیق همگان بود. شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز عده ای از یاران پیامبر که هنوز در قید حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده می کردند. کِسانی سجستانی و فقهایی مانند ابن مبارک، زُهْری، اوزاعی، ابوحنیفه، مالک، شافعی و زیاد بن منذر از آثار علمی ایشان بهره مند شده و سخنان آن حضرت را بی واسطه و گاه با چند واسطه نقل نموده اند. فقط در کتاب مُسنَدُ الامام الباقر علیه السلام ، غیر از شیعه امامیه، از فرقه زیدیّه ۱۴ حدیث، از اسماعیلیه ۳۹۴ حدیث و از اهل سنت ۷۰۲ حدیث از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده است.

شکوه علمی

شکوه علمی امام باقر العلوم علیه السلام بر مذاهب و فرقه های دیگر، منحصر در زمان حیات آن حضرت نمی شد، بلکه پس از شهادت آن بزرگوار نیز سخنان ایشان مورد توجه دانشمندان اهل سنت بود. نوشته های تاریخ نگاران و دانشمندان اهل تسنّن مانند طبری، بَلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی و کتاب هایی مانند مُوَطَّأ مالک، سنن ابی داوود، مُسنَد ابی حنیفه، مسند مِروَزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری و ده ها کتاب از مهم ترین کتاب های جهان تسنن، انباشته از سخنان پر محتوای پیشوای پنجم شیعیان است و همه جا جمله «قال محمدبن علی» یا «قال محمدالباقر» به چشم می خورد.

سید بزرگ

بزرگان اهل سنت در کتاب های خود، همه صفات نیکوی امام محمدباقر علیه السلام ، به ویژه علم سرشار آن حضرت را ستوده اند. احمد بن محمد بن خلّکان یکی از تاریخ نگاران بزرگ قرن هفتم، از امام پنجم به نیکی یاد کرده می نویسد: «ابوجعفر ملقب به باقر، یکی از ائمه دوازده گانه در اعتقاد شیعه امامیه، و پدر امام جعفر صادق است. باقر، عالم بزرگ و سید عظیمی بود و به این دلیل به او باقر گفتند که علم را توسعه داد. شاعر در وصف او گوید: ای شکافنده علم برای پرهیزکاران است».

پیشوای اندیشمندان

محیی الدین بن شرف نووی درگذشته در قرن هفتم، حضرت باقر علیه السلام را برتر از همه اندیشمندان اسلامی می داند و چنین می نویسد: «محمدبن علی بن الحسین علیه السلام «معروف به باقر» از جمله تابعان والامقام است. او پیشوایی دانا و خبره بود که تمامی اندیشمندان اسلامی بر جلالت او اتفاق نظر دارند. از جمله فقهای مدینه، بلکه از پیشوایان ایشان به شمار می آید».

شایسته خلافت

شمس الدین ذهبی، یکی از تاریخ نگاران اهل سنت در قرن هشتم هجری، ابوجعفر امام محمدباقر علیه السلام را مناسب خلافت می داند و در کتاب ارزشمند خود چنین می نگارد: «محمدبن علی الباقر علیه السلام از جمله کسانی است که علم و عمل و بزرگواری و شرف و وثاقت و متانت را با هم در وجود خویش ذخیره داشت. وی برای خلافت شایسته بود و از جمله امامان دوازده گانه شیعه به شمار می آید». دیگر بزرگان اهل سنت هم چون حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء، علامه سبط ابن جوزی در کتاب تذکره الخواص، ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه، ابن صباغ مالکی در کتاب الفصول المهمّه، محمدامین سویدی در کتاب سبائک الذَّهَب و خیرالدین زَرکَلی در کتاب الأعلام، از علم، تقوا، زهد و فضیلت باقرالعلوم به نیکی یاد کرده اند.

شکافنده حکمت ها

محمدبن عبد الفتاح از دانشمندان مذهب حنفی، امام محمدباقر علیه السلام را چنین توصیف می کند: «محمدبن علی است که باقر نامیده شد. واژه باقر در لغت به معنای شکافنده زمین به منظور آشکار ساختن گنج ها و پنهانی های آن است. وی را از آن جهت باقر نامیدند که گنج های پنهان معارف و حقایق احکام و حکمت و لطایف را آشکار می ساخت. این نکته روشنی است که جز بر کوردلان مخفی نخواهد بود».

فراتر از توصیف

عبدالروؤف خلکان یکی از دانشمندان اهل سنت، امام زیبایی ها، حضرت باقر العلوم علیه السلام را فراتر از توصیف می داند و در کتاب خود چنین می نویسد: «ابوجعفر محمد باقر، قلبش روشن و علم و عمل وی بسیار بود. نفسش پاکیزه و رفتار و اخلاقش پسندیده بود. عمر خود را در راه طاعت خدا سپری نمود و در مقامات عارفین، او را آداب و رسومی است که زبان توصیف کنندگان از بیان آن عاجز است، و کلمات فراوانی از او درباره سیر و سلوک و معارف به جا مانده که این مقام گنجایش ذکر آن ها را ندارد».

اوج فضیلت

عبدالعزیز سید الاهل یکی از فرزانگان اهل تسنن، حضرت باقرالعلوم علیه السلام را نقطه اوج فضیلت و کمال می داند و چنین می نگارد: «محمدبن علی بی درنگ به علم و زهد و فضل و برتری نمایان شد. سپس طولی نکشید که فضیلت و کمال به تمام معنا به سوی وی تغییر مسیر داد؛ به طوری که آن چه بر محمد بن علی ظاهر شد، بر کسی از فرزندان حسن و حسین علیه السلام از علم، دین، سنت، قرآن و سیره، فنون، ادب وبلاغت ظاهر نگردید. او باقر نامیده شد و کسی پیش از او بدان وصف ملقب نشده بود. از نظر زهد، نظرش درباره دنیا همان دیدگاه علی علیه السلام و از لحاظ جود و سخاوت، با این که عائله بسیاری داشت و از امکانات مالی متوسط برخوردار بود، ولی آن قدر سخاوتمند و بخشندگی داشت که فقیری را از تنگدستی نجات می داد و صدها و بلکه هزاران درهم احسان می کرد. او اگر کسی را بسیار مستحق می دید، هر چه در توان داشت احسان می نمود».

مردان خد

ابوحمزه ثمالی می گوید: در مسجد پیامبر نشسته بودم که مردی وارد شد و سلام کرد و پرسید: آیا ابوجعفر را می شناسی؟ گفتم: آری. گفت: چهل سؤال می پرسم، اگر حق بود بپذیرم و چنان چه باطل بود رها سازم. گفتم: آیا بین حق و باطل را می شناسی؟ گفت: آری. به او گفتم: اگر می دانی چه احتیاجی به امام باقر علیه السلام داری؟ آن مرد گفت: شما افرادی بی طاقت هستید. اگر ابوجعفر را دیدی به من خبر بده. هنوز گفتگوی ما تمام نشده بود که امام وارد مسجد شد، در حالی که به پرسش های گروهی از اهل خراسان پاسخ می داد. امام به آن مرد ناشناس فرمود: تو کیستی؟ آن مرد گفت: من قُتاده بَصْری هستم. امام فرمود: تو دانشمند اهل بصره هستی؟ وای بر تو! خداوند جمعی را آفرید و آنان را حجت بر مخلوقاتش قرار داد. قتاده مدتی طولانی ساکت بود، سپس به امام گفت: سوگند به خدا در کنار فقیهان بسیاری نشسته ام، ولی در برابر هیچ یک از آنان قلبم این گونه مضطرب نشد. امام فرمود: تو در برابر کسی نشسته ای که خداوند در موردش فرمود: مردانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمی کند. قتاده که سخت پریشان شده بود گفت: راست فرمودی، خدا مرا فدای شما کند. آن گاه پرسید: حکم خوردن پنیر چیست؟ امام لبخندی زد و فرمود: همه مسایل تو به این مسأله بازگشت؟ قتاده گفت: سردرگم شدم و فراموش کردم. امام پاسخ داد: خوردن پنیر اشکال ندارد.

تکمیل صلوات

امام باقر علیه السلام کنار کعبه بود، مردی را دید که خود را به پرده کعبه آویخته و می گوید: اللّهم صلِّ عَلی مُحَمد: «خدایا بر محمد، صلوات و درود بفرست.» امام باقر علیه السلام به او فرمود: «ای بنده خدا! بریده اش نکن و به حق ما ستم ننما، بگو: خدایا! بر محمد و آل محمد صلوات و درود بفرست».

اهل ذکر

پیشوایان معصوم، انسان های کاملی هستند که صفات خداوند در وجود پاک آنان تجلی پیدا کرده است. دانش خدادادی، یکی از شاخصه های اصلی آن بزرگواران به شمار می آید. از امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفه «اگر نمی دانید، از اهل ذکر بپرسید» پرسیدند. حضرت پاسخ دادند: «اهل ذکر ماهستیم».

خدا در محضر دل ها

شخصی از خوارج به حضور امام باقر رسید و گفت: ای ابوجعفر! چه چیزی را می پرستی؟ امام فرمود: خداوند بزرگ را. فرد سؤال کننده گفت: آیا خدا را دیده ای؟ امام فرمود: «چشم ها با مشاهده او را نمی بینند، ولی قلب ها به حقیقت ایمان او را دیده اند. ذات پاک خدا با قیاس و تشبیه شناخته نشود و به وسیله حس ها درک نگردد. او شبیه انسان ها نیست، بلکه با نشانه هایش او را می شناسند. او که در قضاوتش ستم نمی کند. خدایی که پرستش سزاوار اوست و یکتا معبود جهانیان می باشد. آن مرد که مجذوب بیان شیوا و عمیق امام شده بود، از محضر امام بیرون رفت، در حالی که این آیه را می خواند: «خدا آگاه تر است که رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد».

قرآن ناطق

امام باقر علیه السلام به قرآن تسلط کامل داشت و تمام سخنانش از این منبع نورانی نشأت می گرفت. ایشان زمانی به شاگردانش فرمود: هنگامی که مطلبی را برای شما بازگو کردم، از من بپرسید در کجای قرآن است؟ آن گاه پس از گفتاری فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله از گفتگوهای بی اساس و تباه نمودن مال و زیاد سؤال کردن نهی نمود. یکی از شاگردان پرسید: ای پسر پیامبر! همین چیزهایی که فرمودی در کجای قرآن است؟ امام باقر فرمود: خداوند می فرماید: «در بسیاری از سخنان در گوشی (و جلسات محرمانه) آنان خیر و سودی نیست، مگر کسی که به این وسیله، امر به کمک دیگران یا کار نیک نماید یا در میان مردم اصلاح کند». نیز می فرماید: «و اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست بی خردان ندهید». باز می فرماید: «از مسایلی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، ناراحتتان می کند».

راسخان در دانش

امامان معصوم و جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، با نور امامت خود به همه ظاهر و باطن و تأویل آیات کریمه قرآن دانا هستند و به تعبیر دیگر، قرآن مُجَسّم اند. بُرید می گوید: از امام باقر علیه السلام مفهوم این فرموده الهی، «تأویل آن (قرآن) را هیچ کس نمی داند، مگر خدا و راسخان در علم» را جویا شدم. حضرت فرمود: «یعنی تأویل همه قرآن را نمی داند، مگر خدا و راسخان در دانش. پس رسول خدا بالاترین راسخان است که خداوند هر تنزیل و تأویلی را که بر او نازل کرده، بدو آموخته است و خداوند چیزی بر او نازل نفرموده که تأویل آن را بدو نیاموخته باشد و جانشینان پس از او همه آن را می دانند». امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر فرمودند: «هیچ کس نمی تواند ادعا کند که همه قرآن، اعم از ظاهر و باطن آن را می داند، مگر اوصیا».

میراث جاودان

تشکیل جلسات فرهنگی و علمی، یکی از بهترین و ارزنده ترین نوع حضور در جامعه و خدمت به مسلمانان است؛ زیرا هر گونه تکامل اجتماعی در ابعاد اخلاقی، معنوی، اقتصادی و…، به تکامل فکری و فرهنگی وابسته می باشد. همت اصلی امام محمد باقر علیه السلام نیز حضور سازنده و مؤثر علمی بود و از این راه توانست بزرگ ترین تأثیر را در جامعه بگذارد. آن حضرت چندین هزار روایت فقهی، اخلاقی، اعتقادی و دیگر موضوعات از خود به جای گذاشت. حسن بن علی وشّاء از یاران برجسته امام رضا علیه السلام می گوید: «نهصد راوی حدیث را در مسجد کوفه مشغول تدریس یافتم که همگی از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام حدیث نقل می کردند».

احترام به همگان

رسیدگی به محرومان، نشان از پاکی درون دارد؛ به ویژه اگر کمک به نیازمند، همراه با احترام و ادب باشد. درباره امام محمدباقر گفته اند: هیچ وقت از منزل آن حضرت کلمه ای ناشایست در مورد نیازمندان شنیده نشد، بلکه آن حضرت می فرمود: «محرومان را با نیکوترین نام هایشان صدا بزنید». امام صادق علیه السلام درباره انفاق پدرش باقرالعلوم چنین می گوید: «در یکی از روزها به حضور پدرم رسیدم، در حالی که میان نیازمندان مدینه هشت هزار دینار تقسیم کرده و یازده برده را آزاد ساخته بود». برخی از یاران آن حضرت نیز می گویند: ما هرگز به ملاقات امام باقر علیه السلام نرفتیم، مگر این که به وسیله هدایا، پوشاک و درهم و دینار از ما استقبال و پذیرایی می کرد و می فرمود: «این هارا از قبل برای شما تدارک دیده بودم».

بخشش به دوستان

سلمی، خدمتکار منزل امام باقر علیه السلام نقل می کند: دوستان و آشنایان امام باقر علیه السلام به میهمانی آن حضرت می آمدند و از نزد وی بیرون نمی رفتند، مگر اینکه بهترین غذاها را تناول کنند و چه بسا گاهی لباس و پول از ایشان دریافت می کردند. سلمی ادامه می دهد: گاهی من با امام در این باره سخن می گفتم که شما در آمد متوسطی دارید ولی آن حضرت می فرمود: «ای سلمی! نیکی دنیا، رسیدگی به برادران و دوستان و آشنایان است».

به جای برادر

اَسوَد بن کثیر می گوید: از نیازمندی و جفای برادرانم به امام باقر علیه السلام شکایت کردم. آن حضرت فرمودند: چه بد برادری است آن کسی که به هنگام ثروت و توانمندی تو را در نظر داشته باشد، ولی زمانی که تهی دست شدی، از تو ببرد و سراغ تو نیاید». سپس به خدمتکارش دستور داد تا هفتصد درهم نزد من گذارد. و فرمود: «این مقدار را خرج کن و هر گاه تمام شد و نیاز داشتی، مرا از حال خود باخبر ساز».

برخورد نیکو

یکی از دوستان امام باقر علیه السلام به نام ابی عبیده می گوید: در سفری رفیق و همراه امام باقر علیه السلام بودم، در طول سفر همیشه نخست من سوار بر مرکب می شدم و سپس آن حضرت بر مرکب خویش سوار می شد. زمانی که بر مرکب می نشستیم، امام آن چنان با من گرم می گرفت و از حالم جویا می شد که گویی لحظاتی پیش در کنار هم نبوده ایم. پس از پیاده شدن نیز آن گونه با من برخورد می کرد که گویی نخستین دیدار ماست. به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان به گونه ای رفتار می کنید که از دیگران سراغ ندارم. به راستی اگر دیگران فقط در اولین ملاقات چنین برخورد خوشی با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و نیکو خواهد بود. امام فرمودند: «آیا نمی دانی مصافحه و دست دادن چه ارزشی دارد؟ مؤمنان هر گاه با یکدیگر مصافحه کنند و دست دوستی بفشارند، گناهانشان همانند برگ های درخت فرو می ریزد و در منظر لطف خدا هستند تا از یکدیگر جدا شوند».

احترام به حقوق مالی

پرداخت بدهی، واجبی است که نباید به تأخیر افتد؛ حتی اگر طلبکار از گروه باطل باشد. ابوثمامه یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام به شخصی از پیروان فرقه مرجئه بدهکار بود. آن فرقه، گروهی انحرافی است که چندان به عمل پایبند نیستند و به ادعای ایمان دلخوش می دارند و در روایات معصومان مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند. ابوثمامه گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، می خواهم در مکه سکونت کنم، ولی یکی از پیروان مرجئه از من طلبکار است (آیا بهتر است طلب آن مرد را بپردازم یا با توجه به اینکه مذهب او باطل است می توانم بدهی را تأخیر بیندازم؟) امام فرمود: «به سوی طلبکار بازگرد و قرضت را ادا کن و مصمّم باش به گونه ای زندگی کنی که هنگام مرگ و ملاقات خداوند،طلبی از طرف دیگری بر عهده تو نباشد؛ زیرا مؤمن خیانت نمی کند».

شکر نعمت

توجه امام باقر علیه السلام به خداوند و نعمت های او تا آن جا بود که هر گاه نعمتی از سوی خداوند به او می رسید یا به یاد رحمتی از پروردگار می افتاد، بی وقفه سپاس خویش را از خداوند ابراز می داشت. شخصی در سفر مدینه همراه آن حضرت بود. در میان راه مشاهده کرد که ایشان سر به سجده نهاد و مشغول ذکر خدا شد. امام باقر علیه السلام چون از جای برخاست، رو به آن شخص کرد و فرمود: آیا به نظرت عجیب و غیر منتظره آمد؟ آن مرد گفت: آری فدایتان شوم. امام فرمود: «به یاد نعمتی از نعمت های خدا افتادم، دوست نداشتم که از کنار این نعمت بگذرم و شکر آن را به جا نیاورم».

مؤمن و دنی

جابر جُعفی گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای جابر! من اندوهگینم و قلبم نگران و پریشان است. عرض کردم: اندوه شما برای چیست؟ امام فرمود: «ای جابر! کسی که دین خالص و ناب الهی در قلبش راه یافته باشد، از غیر خدا روی تافته و قلبش تنها متوجه خداوند است (یعنی غم من، غم دنیا نیست.) مگر دنیا چیست و چه می تواند باشد؟! آیا دنیا جز همین مرکبی است که بر آن سوار می شوی، یا لباسی است که می پوشی و یا همسری است که به او رسیده ای؟! ای جابر! مؤمنان، دل به بقای دنیا نبسته اند و خود را از قرار گرفتن در آستانه آخرت، ایمن نمی پندارند. فتنه ها و نیرنگ های دنیا، گوششان را از شنیدن ذکر خدا ناشنوا نکرده و جلوه های زندگی دنیا، چشمشان را از دیدن نور الهی نابینا نساخته است. از این رو پاداش نیکان را دریافت کرده و به رستگاری رسیده اند».

اوصاف تقوا پیشگان

امام پاکی ها حضرت باقر العلوم علیه السلام در توصیف تقوا پیشگان می فرماید: «پرهیزکاران، از همه مردم دنیا کم خرج ترند و در خدمت به دیگران از همه پیشتازتر و کوشاتر. اگر ارزش های الهی را از یاد ببری، آنان به تو یادآوری می کنند و اگر به یاد خدا باشی، تو را در این راستا یاری می دهند. زبانشان هماره گویای حقوق الهی است و تمام وجودشان بر پا دارنده فرمان های خداست. با محبت حق، از هر محبتی چشم پوشیده اند و با قلبشان به خدا و محبت او چشم دوخته اند. در راستای اطاعت فرمانروای هستی، با دنیا بیگانه اند. می دانند که زندگی دنیا، یکی از مراحل حیات مستمر آنان است. بدین دلیل دنیا را چونان منزلی در گذرگاه می بینند که لختی بر آن فرود آمده و ناگزیر باید از آن خارج شوند. اهل تقوا، دنیا را همانند ثروتی می دانند که در خواب به چنگ آمده است و به گاه بیداری، از آن ثروت، هیچ اثری نباشد. پس بکوش تا قوانین و ارزش هایی که خداوند در پرتو دین در اختیارت نهاده، نگهبان باشی».

آثار نیک و بد آموزش

اهمیت آموزش، به موضوع آن بستگی دارد. هر چه موضوع علم ارزنده تر و ضروری تر باشد، ارزش تعلیم نیز بیشتر است و هر چه موضوع کم ثمر یا گمراه کننده باشد، آموزش آن هم ضد ارزش است. امام باقر علیه السلام در این باره فرموده اند: «هر کس دری از هدایت و سعادت بر روی مردم گشاید و ارزش ها را به آنان تعلیم دهد، همانند پاداشی را خواهد داشت که به هدایت یافتگان و عمل شایسته آنان تعلق گیرد، بی آنکه از پاداش ایشان کاسته شود. هر کس هم دری از گمراهی بر روی مردم بگشاید و مطالب زشت و گمراه کننده به آنان بیاموزد، گناهی به اندازه گناه همه کسانی خواهد داشت که در نتیجه درس های او به گمراهی افتاده و به زشتی گرفتار شده اند، بی آنکه از گناه خود گمراهان چیزی کاسته شود».

معیار منزلت انسان

حضرت باقر العلوم علیه السلام ارزش انسان ها، به ویژه شیعیان را برای فرزندش چنین توضیح می دهد: «ای فرزند! جایگاه ارزشی شیعیان را بر اساس میزان روایت و معرفت آنان بشناس؛ زیرا معرفت عبارت است از فهم و درک روایات، و در پرتو درک عمیق روایت هاست که مؤمن تا عالی ترین درجات ایمان اوج می گیرد. من در کتاب ویژه علی علیه السلام چنین یافتم: همانا ارزش هر انسانی به اندازه معرفت و شناخت اوست».

ارزش علم

روایات بسیاری در ارزش دانش و مقام والای دانشمندان از سوی ائمه معصومان وارد شده است؛ البته این ارزش گذاری، برای علومی است که در راه نفع رسانی به جامعه و رشد و پویایی معنوی و مادی افراد آن باشد. امام باقر علیه السلام در این زمینه در سخنی ارزشمند می فرماید: «عالمی که با علمش به جامعه سود برساند، از هفتاد هزار عابد والا و برتر است». امام علیه السلام در بیانی دیگرمی فرماید: «به خدا سوگند! مرگ یک عالم، برای ابلیس از مرگ هفتاد عابد، دوست داشتنی تر است».

کیمیای سعادت

توبه، چرک و آلودگی قلب را می شوید و زنگارهای آن را می زُداید. در این صورت است که توبه کننده از گناهانش پاک می شود؛ هم چون روزی که از مارش متولد شده است. امام باقر علیه السلام در این باره فرموده است: «کسی که از گناهانش توبه کرده، هم چون کسی است که اصلاً گناه نکرده باشد».

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت طاعت ناکرده آورده گرفت
نام من در نامه پاکان نوشت دوزخی بودم، ببخشیدم بهشت

مولوی

شیعه از منظر امام

پیشوایان دینی ما که خود به فضیلت های اخلاقی مزین بودند و وجودشان به نیکویی ها معطر بود، دوستان خود را نیز به داشتن چنین اخلاق پسندیده ای سفارش می فرمودند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «ولایت و دوستی ما به کسی نمی رسد مگر به عمل، تقوا، پرهیزکاری از گناه و فرمانبرداری از خداوند».

کسی هرگز ولای ما نیابد مگر آن کو دَرِ تقوا گشاید
عمل کن تا ولایت با تو باشد ز لفظ بی عمل سودی نباشد

شیرین کلام

آن حضرت هم چنین در روایت ارزشمند دیگری در این باره می فرماید: «شیعه کسی است که اطاعت امر خداوند می کند».

پرهیز از دشمنی

دوستی و ارتباط با یکدیگر، آثار و برکات فراوانی دارد ؛ ازجمله باعث رشد اجتماعی افراد جامعه شده و آنان را از انزواطلبی و گوشه گیری دور می کند و صداقت و همدلی را در میان آنان می افزاید. حال اگر در جامعه ای، خصومت و دشمنی جای گزین دوستی شود، آن جامعه و افرادش به سوی نابودی کشیده می شوند. حضرت باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «از دشمنی بپرهیزید ؛ زیرا خصومت، قلب را فاسد می کند و نفاق به وجود می آورد».

انتظار موعود

غیبت امام زمان(عج)، واقعه بسیار مهمی است که در تاریخ نظیر ندارد. از آن جا که این اتفاق در اذهان عمومی بسیار سنگین بود، امامان پیشین، درباره غیبت آن حضرت زمینه سازی می کردند. امام باقر علیه السلام نیز با سخنان گهربار خویش، به ویژه خواص شیعه را از این رخداد تاریخی آگاه می ساختند. ایشان در این زمینه می فرماید: «زیان ندیده است کسی که بمیرد و منتظر امر فرج ما باشد؛ زیرا وضع او مانند کسی است که در وسط خیمه امام زمان و لشکریانش جان داده است».

عیادت بیماران

زمانی که غبار غم بار بیماری بر وجود آدمی نشست، باید به رسم برادری و هم یاری به عیادتش شتافت و در کاستن دردهای وی کوشید. دین انسان ساز اسلام نیز بر دیدار از بیماران سفارش بسیاری نموده و آن را یکی از راه های برآورده شدن حاجات بیان کرده است. شاید بی دلیل نیست که امام باقر علیه السلام می فرماید: «کس که بیماری را به خاطرخدا عیادت کند، بیمار هر دعایی که برای او کند، مستجاب می شود».

محبوب ترین قطره

سایه سیاه شب، فرصت مناسبی است تا عاشقان و عارفان واقعی، آهسته و عاجزانه با معشوق و معبود خویش به راز و نیاز و مناجات بپردازند. چهره نورانی این وارستگان پاک دل، از خوف الهی در زلال اشک هایشان پنهان می شود و تنها پروردگارشان را به خدایی می پرستند. اینان پیرو پیشوایانی هستند که مصداق واقعی بندگی و تقوا بوده اند. امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید: «هیچ قطره ای در پیشگاه خداوند، بهتر و محبوب تر از قطره اشکی که در دل تاریکی شب از خوف خدا و تنها برای او ریخته می شود، نیست».

افتخار تشیع

شیعه افتخارات بسیاری دارد که هر کدام نمادی از عزّت و عظمت آن به شمار می آید. حضرت امام خمینی رحمه الله در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خویش، یکی از افتخارات تشیع را وجود مبارک امام محمدباقر علیه السلام می داند و می فرماید: «ما مفتخریم که باقر العلوم، بالاترین شخصیت تاریخ و کسی که جز خدای تعالی و رسول [اکرم] صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ماست».

تداوم نهضت مبارزه

امام محمدباقر علیه السلام در مبارزه با حکومت ظالم، برای پس از شهادت خویش نیز برنامه ریزی کرده بود، حضرت امام خمینی رحمه الله این فعالیت سیاسی امام پنجم را چنین بیان می کند: «امام باقر علیه السلام می فرماید که برای من یک نفر نوحه سرا در منی بگذارید که [ده سال] آن جا برای من گریه بکند و عزا بگیرد. نه این است که حضرت باقر علیه السلام احتیاج به این داشته باشد و نه این که برای او شخصا فایده ای داشته باشد. لکن جنبه سیاسی او را ببینید. در منی، آن وقتی که از همه اَقطار عالَم، آدم می آید آن جا، یک کسی بنشیند و نوحه سرایی کند برای امام باقر علیه السلام و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را به شهادت رساندند، ذکر کند واین مسأله موجی باشد در همه دنیا».

غرق در بحر محبت الاهی

یکی از ابعاد شخصیتی پنجمین ماه فروزان امامت، حضرت باقر العلوم علیه السلام ، جنبه عرفانی ایشان است. حضرت امام خمینی رحمه الله در کتاب اخلاقی ـ عرفانی چهل حدیث، این بُعد وجودی امام باقر علیه السلام را مورد توجه قرار می دهد و می نویسد: «عاشق جمال حق تعالی، باقرالعلوم علیه السلام صدقه را پس از وقوع در دست سائل می بویید و می بوسید و رایحه طیبه محبوب از آن استشمام می کرد. و خدا می داند برای آن ذات مقدس و عاشق مجذوب، چه راحت نَفْس و سکونتِ خاطری پیدا می شد، و چه طور آن اشتعالات قلبیه و احتراقات شوقیه باطنیه را این عشق بازی خاموش می کرد».

منبع: مجله  گلبرگ  مرداد ۱۳۸۴، شماره ۶۵ – حوزه نت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا