بیت الشهدادانشنامه اشکذرصفحه اصلیگنجینه بیت الشهدامصاحبه ها

مصاحبه با حاج حسن جعفری نسب

بی شک زیباترین ومسرت انگیزترین خاطره طایفه ما از جنگ تحمیلی بازگشت او از اسارت در مردادماه سال۶۹ بود پس از هشت سال دوباره چشممان به جمالش روشن شد صد افسوس وحسرت که جای پدر،مادر،خواهر و دو برادر شهیدش در آن روز باشکوه خالی بود،در آستانه سالروز بازگشت ورود آزادگان سرفراز به میهن برآن شدیم مصاحبه ای هرچند کوتاه با آزاده سرفرازطایفه مان حاج حسن جعفری نسب انجام دهیم ،ناگفته نماند گفتگوی ما بیشتر حول محور اسارت ایشان و بیت الشهدا و برنامه های آن می باشد.

 

 

لطفا مختصری از زندگیتان را برای ما بیان کنید؟

متولد ۱۳۴۰در محله باغستان اشکذر می باشم اشکذر قدیم به دو محله توده و باغستان تقسیم می شد چیزی از قبل دبستان به یاد ندارم ایام تابستان دوره ابتدایی به مکتب خانه جهت آموزش قرآن می رفتم ولی از دوره راهنمایی تعطیلات به کمانه کشی وبعد هم بنایی می رفتم سال ۵۹ به خدمت سربازی اعزام شدم که بعداز ۲۰ماه خدمت به اسارت دشمن درآمدم وبعد از اسارت در سال ۶۹ ازدواج نمودم که اکنون یک پسر و دو دختر و دو نوه دختری دارم

 ملاک شما برای انتخاب همسر چه بود ودر این رابطه چه توصیه ای دارید؟
بعداز شرایطی که بعداز آزادی از اسارت داشتم هر شب و روز میهمان و مزاحم اقوام و نزدیکان بودم ولذا حداکثر ۲ماه بعد از آزادی ازدواج نمودم وکار در مرحله اول به خدا و بعد هم به همشیره های محترم واگذار نمودم وهیچ شرطی هم مشخص نکردم تنها سفارش حاجی ماما بوده که عروسش سید باشد

 درباره تحصیلاتتان برای ما توضیح دهید؟
در سال ۱۳۴۷وارد مدرسه ابتدایی شدم ودر سال ۵۹ دیپلم گرفتم به خاطر تعطیلی دانشگاه به خدمت رفتم بعداز اسارت در سال ۷۴ لیسانس ادبیات از دانشگاه یزد ودر سال ۸۶ فوق لیسانس ادبیات عرب از دانشگاه اصفهان گرفتم

 مهمترین تاریخ تو زندگی شما چه تاریخیه؟
سه روز در زندگی من مهم بود ۱۳۶۱/۴/۲۳ تاریخ اسارتم و ۱۳۶۹/۵/۲۶ تاریخ آزادیم که هیچکدام آن دو در اختیار وانتخاب من نبود ویک تاریخ هم زمان بازنشستگی از آموزش و پرورش بود که به انتخاب خودم بودم که فکر می کنم تصمیم خوبی نبود هرچند فکر می کنم خیر و صلاحی در آن بود

 نحوه اسارتتان چگونه بود؟
درتاریخ۶۱/۴/۲۳مصادف با۲۲رمضان در عملیات رمضان در شرق بصره پس از افتادن در محاصره دشمن به همراه یک گروه ۱۲نفره که ۳نفر ار آنان به شهادت رسیدند به اسارت در آمدیم نحوه اسارت اینگونه بود که درحال عقب نشینی نفربر مارا زدند وآتش گرفت از میان دود وآتش بیرون آمدیم و در سنگری پناه گرفتیم ۱۰ساعتی در این سنگر بودیم که هنگام غروب محل سنگر ما لو رفت بیرون آمدیم و تسلیم شدیم

شیرین ترین خاطره دوره اسارتتان؟
همه اسرا خاطرات زیادی دارند شیرین ترین خاطره سفر یک روزه ما به کربلا و نجف بود،پس از آتش بس بود و آن لحظه ای که با تدابیر امنییتی وارد صحن امام علی(ع) شدم و بویژه پس از زیارت مرقد مطهر حضرت ابوالفضل (ع) به سالن کوچکی برای ناهار حضرتی بردند که روحیه فوق العاده ای از این سفر کسب کردم به نحوی که  که در همان اسارت فکر می کردم دیگر هیچ خواسته ای ندارم

 تلخ ترین خاطره اسارتتان؟
یکی از خاطرات تلخ اسارت ،دندان درد شدیدی چند روزی داشتم و هیچ امکانی برای درمان و یا کشیدن آن نبود تا اینکه یکی از اسرا که دانشجوی دندانپزشکی بود با یک انبر خود ساخته آن را کشید

وقتی خبردار شدید بزودی آزاد می شوید چه احساسی داشتید؟
قطعا اسباب خوشحالی همه اسرا فراهم شد ولی خیلی به این خبر اعتماد نکردیم چرا که چند دفعه قبل ازآن هم می گفتند بزودی آزاد می شوید وتنها احساسی که ما را بیقرار کرد وقتی بود که ما رابه مرز عراق و ایران آوردند آنجا لحظه شماری می کردیم که اتفاق نیفتد ما را به اردوگاه بازگردانند

چه تاریخی وارد شهرتان، اشکذر شدید؟
روز ۲۶مرداد روز آزادی اولین گروه از اسرا بود که من هم جزء اولین گروه بودم ولی من بدلیل مبتلا شدن به آپاندیس وبستری شدن در بیمارستان بقیه الله تهران روز ششم شهریور وارد اشکذر شدم

در دوران اساراتتان پدر،مادر وخواهرتان به رحمت خدارفتند ودوبرادر گرامیتان حاج محمد حسین وعباس به درجه رفیع شهادت نایل گشتند شما چگونه خبردار شدید؟
بعد از عمل آپاندیس در بیمارستان بقیه الله تهران چند روزی اقوامی که ساکن تهران بودند واشکذریهای مقیم تهران که به ملاقات من می آمدنددر جواب سوالات مکرری که من از آنها در مورد پدر ،مادر و حاج محمدحسین داشتم (خبر شهادت عباس را در عراق برایم نوشته بودند) می گفتند رفته اند سوریه وبزودی بر می گردند من هم باورم شده بود تا اینکه یکی از اقوام با حالت گریه یادی کرد از حاجی بابا و حاجی ماما و من مطلع شدم

 تاریخچه ای از جلسه هفتگی قرآن برایمان بیان کنید؟
فکر کنم من بعد از اینکه من در خانه قدیمی حاجی بابا تشکیل خانواده داده بودم در سال۱۳۷۰اولین جلسه قرآن در آن خانه تشکیل شد فکر کنم افراد فامیل ما درآن روزها ۵۰ نفر بیشتر نبودند و زمانی بود که هیچکدام هم ماشین نداشتیم

 بعضی ها اعتقاد دارند برای اینکه جلسه قرآن از یکنواختی بیرون بیاید نیاز به نوآوری دارد نظر شما در این رابطه چیست؟
جلسه قرآن فامیلی به اعتقادمن بهانه و مستمسکی است برای دور هم جمع شدن فقط تلاوت قرآن و گاهی هم برای ختم انعام و سفره عقیقه نباید انتظار کلاس آموزش قرآن و یا تجوید و حفظ وغیره داشت چرا که این آموزشها باید برای افراد هم سطح بامربی خاص و بصورت فشرده برگزار شود ضمنا بعضی هم با تنوع برنامه های مختلف به خاطر طولانی شدن جلسه وغیره موافق نیستند

توصیه شما برای کسانیکه کمتر به جلسه قرآن اهمیت می دهند ؟
توصیه من اینست که جلسه قرآن را به همین شکل حفظ کنیم وبه آن اهمیت دهیم وشرکت در جلسه هم اصولا بستگی به اخلاق و روحیات افراد دارد و ربطی به برنامه های جلسه قرآن ندارد

 چرا مدتی است برنامه دورهمی طایفه برگزار نمی گردد؟
پارسال جلسات دورهمی در شبهای بلند زمستان در منزل تعدادی از اقوام برگزار گردید ان شاالله در نیمه دوم امسال نیز برگزار خواهیم کرد

نظر شما در رابطه با اولین جشنواره نوروزی بیت الشهدا که نوروز۹۶ برگزار شد چیست؟
جشنواره فامیلی بسیار متنوع و پر هیحانی برگزار شد که بسیار ارزشمند و قابل تقدیر بود ضمن تشکر از دست اندرکاران امیدوارم برای نوروز ۹۷ هم فعالیتهای اینچنینی از طرف بیت الشهدا برگزار شود

مهمترین نقاط ضعف و قوت جشنواره را چه می دانید؟
با توجه به تجربه اول و گستردگی آن نقاط ضعف زیادی داشت که از جمله می توان نبود داوریهای خبره در رشته های مربوطه و تصمیمات عجولانه وناگهانی وغیرمتعارف بودن جوایز برشمرد واز نقاط مثبت آن حضور گسترده فامیل در سنین مختلف بود

چه توصیه ای برای بهتر برگزار شدن جشنواره دارید؟
برگزاری جشنواره احتیاج به برنامه ریزی بیشتر و کارشناسی بهتر دارد که امید است با برطرف شدن نقاط ضعف سال گذشته امسال جشنواره بهتری داشته باشیم

 مهمترین دغدغه شما از ارتباطات فامیلیمان چیست؟
متاسفانه در دنیای صنعتی امروز و با وجود فضای مجازی گسترده علیرغم خدمات ارزنده ای که به بشریت شده است از آسیبهای آن کم شدن رفت و آمدهای فامیلی وبه قول معروف صله ارحام می باشد که خوشبختانه ما با داشتن جلسه قرآن فامیلی هر دو هفته یکبار وصندوق قرض الحسنه فامیلی ارتباط فامیلی نسبتا خوبی داریم ولی شایسته است هریک از اقوام خود را موظف بدانند تا با شرکت در این جلسات و یا مناسبتهای که در فامیل است شرکت نمایند

به محافظه کار بودن شهره هستید تا چه اندازه این را قبول دارید؟
به نظر من لفظ محافظه کاری در ارتباطات فامیلی و دوستانه درست نمی باشد. به اعتقاد خودم ،من اهل مدارا و حتی المقدور کوتاه آمدن در اموری که ممکن است منجر به اختلاف  شود هستم محافظه کاری بیشتر در تعامل با امور سیاسی و حکومتی می باشد

 جدیدا” در رابطه با مسائل سیاسی کمتر محافظه کار هستید به عبارتی دیگر موضع سیاسی خود را شفاف تر بیان می کنید علتش چیست؟
اولا این نظر شماست ثانیا بنده جایگاهی ندارم که بخواهم محافظه کاری کنم ولی سعی کرده ام در جانبداری از جناح ها وشخصیت های سیاسی خیلی افراط و تفریط نداشته باشم

نظر شما در رابطه با بعضی از افراد از دو جناح سیاسی طایفه که گاهی از اوقات دچار تندرویهای می شوند چیست؟
بعضی از افراد خواسته یا ناخواسته دچار افراط و تفریط می شوند که همیشه باید جانب احتیاط را گرفت علی الخصوص در مورد افرادی که انتقاد پذیر هم نمی باشند

 قبول دارید طایفه خیلی سیاسی داریم و هرچه زمان می گذرد داریم سیاسی تر می شویم؟
بنظرم خانواده ما سبقه مذهبی بیشتری نسبت به سیاسی داشته و دارد ، وسیاسی بودن ما هم باید بر اساس تکلیف دینی باشد که تا حد زیادی هست وگرنه هیچ منافع مادی و دنیوی برای ما دارد

چرا ما اینقدر درگیر جنگ تحمیلی شدیم؟
بر اساس همان تکلیف شرعی و دینی که بوده و مرحوم حاجی بابا در دوران انقلاب و جبهه وجنگ با همه نگرانیهای که درباره فرزندانش داشت ولی بخاطر اینکه تعصب دینی و مذهبی که داشت هیچگاه مخالفت رسمی باشرکت در تظاهرات پیش از انقلاب و شرکت در جبهه ما نمی کرد

 چرا ما خیلی آدمهای اقتصادی نیستیم؟
اولا به قول امروزیها ژن ما ژن اقتصادی و ریسک نبوده و ثانیا حاجی بابا ارث و میراثی نداشت که ما بخواهیم با آن کار اقتصادی انجام بدهیم و تجربه کار اقتصادی هم نداشتیم زیرا فرد و یا افرادی هم که تا حدودی این روحیه داشتند بخاطر بی تجربگی و دیگر مشکلات چندان موفق نبودند

با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا