ازدواج در مجومرد قدیم
ازدواج در مجومرد با اندک تفاوتی شبیه آداب و رسوم ازدواج در شهر یزد و سایر روستاهای استان یزد بود.
زمانی که یک پسر به سن ازدواج میرسید توسط خواهر یا مادر یا عمه یا خاله یا زنان فامیل و همسایه که دختران دم بختی که می شناختند به عنوان عروس به پسر و خانواده او معرفی میشدند یکی از چالشهای مهم یک پسر جوان و خانواده او وجود دختران دم بخت در خانواده پدری یا مادری اش بود خانواده هایی که دختر دم بخت داشتند بزرگترین دغدغه آنها فرستادن دختر خود به خانه بخت بود به محض اینکه پسری به سن ازدواج میرسید آنهایی که دختر دم بخت داشتند به خصوص فامیل سعی میکردند با راهکارهای مختلف نظر پسر و خانواده او را جلب کنند. به همین دلیل خانواده هایی که پیوند و اتحاد فامیلی برایشان مهم بود دختران دم بخت فامیل به خصوص دختر عمو یا عمه یا خاله یا دایی برای آنها در اولویت بودند. در خیلی از موارد بی توجهی به این مسئله موجب کدورت و سردی رابطه بین دو برادر یا دو خواهر و یا خواهر و برادر میگردید. مشکل دیگر وجود چند دختر در فامیل مادری یا پدری بود این مسئله موجب یک رقابت بین پدر و مادر پسر به وجود می آمد و هر کدام سعی می کردند دختر فامیل خود را برای پسر خود خواستگاری کنند. البته در بیشتر مواقع پدر فاتح این میدان رقابت بود.
بعد از انتخاب دختر مورد نظر خواهر و مادر داماد یا یکی از زنان فامیل نزدیک او برای دیدن دختر و اطمینان از سلامتی عقلی و جسمی او به خانه پدر دختر میرفتند. اگر دختر از نظر ظاهری مورد پسند بود با ترفندهای مختلف او را مورد بررسی قرار می دادند. تا مثلاً کچل نباشد یا لکنت زبان نداشته باشد. چنانچه دختر از هر نظر مورد پسند قرار میگرفت خانواده داماد با هدایایی که بیشتر یک جفت کفش و یک عدد انگشتر به اضافه یک جعبه شیرینی و یک کله قند زرورق شده بود به خواستگاری دختر میرفتند به او را برای پسر خواستگاری می کردند. جواب بله یا خیر خانواده دختر به خواستگاری بیشتر از سه چهار روز طول میکشید. حرف آنها این بود که باید فکر کنیم اما دلیل اصلی آن این بود که خانواده داماد فکر نکنند که دخترشان خریدار نداشته است .
وقتی خانواده دختر موافقت خود را اعلام میکرد با یک جشن مختصر که در آن بیشتر افراد فامیل دو طرف شرکت داشتند و به “شیرینی خرون” معروف بود دوران نامزدی پسر و دختر شروع میشد. این دوران ممکن بود یک سال طول بکشد در دوران نامزدی داماد حق نداشت با دختری که شیرینی خورده او بود کوچکترین مراوده ای داشته باشد. در طول دوره نامزدی هر عیدی که فرا میرسید اعم از اعیاد مذهبی و نوروز ابتدا داماد برای عروس هدیه می برد این هدیه در اکثر مواقع یک قطعه طلا مثل انگشتر یا گوشواره به همراه یک قواره پارچه و یک کله قند زرورق شده بود. و بعد از آن خانواده دختر به مناسبت آن عید برای داماد هدیه میبردند. زمان عقد و جشن عروسی که فرا می رسید قبل از آن مراسمی از قبیل سفید کردن مس جهیزیه عروس و دوختن لحاف و خرید عروسی و خونچه بری و بردن جهیزیه عروس به خانه داماد و حنا بندان و بردن عروس به حمام انجام می شد.
مدتی قبل از جشن عروسی خانواده عروس لحاف دوز را خبر می کردند. لحاف دوز با کمان حلاجی و دیگر وسایل مورد نیاز است می آمد و در حضور زنان خانواده عروس و داماد با پنبه محلوج و پارچه مخصوصی که قبلاً خریداری و آماده شده بود برای عروس لحاف و دشک و نازبالشت و متکا و بالش میدوخت. تا زمانی که لحاف دوز مشغول دوخت و دوز لحاف و دشک عروس بود زنان دور از چشم لحاف دوز با زدن عربانه و کف و شلولو به رقص و پایکوبی می پرداختند.
منبع: کتاب در قاب کویر تالیف حسین خادمی مجومرد