اطراف ماتاریخ شفاهی اشکذرحکایات اشکذردانشنامه اشکذر

«بهره مند»،امنیه ای که از رحم و مروت بی بهره بود!

برگی از تاریخ انقلاب اشکذر،

در کتاب بینوایان ویکتورهوگو بازرس ژاور فقط به فکر انجام وظیفه است یکدنگی و سماجت  شاخصه رفتار و سکنات اوست  همیشه به فکر گزارش به مافوقش است، ولی هیچ وقت به مافوق اعظم، یعنی خدا فکر نمی کند و عاقبت در رودخانه سن خودکشی می کند، ضد قهرمان حکایت ماهم بی شباهت به بازرس ژاور رمان بینوایان نیست کسی که رحم و مروت در او جایی ندارد و در انجام ماموریت ،خدا را فراموش می کند

«بهره مند »درجه دار دون پایه ای بود که در سالهای منتهی به انقلاب  در پاسگاه اشکذر خدمت می کرد ودر آزار و اذیت انقلابیون منطقه اشکذر ( اشکذر، رستاق و زارچ) از هیچ کاری دریغ نمی کرد وبعد از چهل سال هنوز هم  بدی از او یاد می شود.

در هر نقطه منطقه اشکذر  تجمعی ضد رژیم برگزار می شد بلافاصله خود را به آنجا می رساند و با شدت با آنها برخورد می کرد ، انقلابیون را دستگیر  و با ضرب و شتم به پاسگاه می برد.

«بهره مند و داستان شهادت  کاظم دیاله و حاج عباس احمدی دو شهید انقلاب شهرستان اشکذر»

نحوه شهادت شهیدان دیاله و احمدی به نقل از پدر شهید کاظم دیاله :

«در شب هشتم محرم ۱۳۵۷ که هیئت عزاداری از شمسی رستاق به ابراهیم آباد می رفت کاظم نیز همراه جمعیت شرکت داشت.در هنگام بازگشت از ابراهیم آباد مامورین ژاندارمری اشکذر وارد شمسی شده بودند . جمعیت از هم پاشیده شد و چون تیر هوایی خالی کرده بودند مردم متفرق شدند و ۷-۸ نفری در یکجا محاصره نموده و مامورین برای ترساندن آن ها می گفتند آتش کنید و با خالی کردن تیر هوایی آن ها را جلو انداختند و آن ها مرا می زدند و با خود می بردند یک سیلی هم به گوش کاظم زدند ، شهید دیاله اعتراض کرد که چرا می زنی و مامور ژاندارمری اشکذر به نام بهرمند گفت : بگو مرگ بر خ… و شهید کاظم دیاله جواب داد “مرگ بر تو ومرگ بر شاه ، اگر دوباره مرا بزنی جوابت را می دهم . “

تعدادی از آن ها در رفتند و تعداد ۵ نفر آن ها باقی ماندند و یکی از آن ها به نام کاظم ملانوری که طرف حسینیه فرار می کرد مامورین تیراندازی کردند که به وی اصابت نکرد و به یک ماشین خورد . ۴نفر بقیه را می خواستند ببرند نزدیک ماشین خودشان و آن ها را به اشکذر ببرند . پهلوی ماشین که رفتند دیدند که درب یکی از خانه ها باز است یکی از آن ها به نام غلامرضا فرار می کند و داخل آن خانه شده می گوید کاظم دیاله بیا و چون کاظم د م در خانه می رسد به عقب نگاه می کند و می گوید حاج عباس بیا و چون حاج عباس حرکت کرده که به دنبال آن ها برود .بهرمند با تیر به حاج عباس احمدی شلیک و تیری هم به قلب کاظم دیاله زده و آن ها را شهید می نماید بعد از آن اینجانب پدرکاظم (شهید) چون دیدم که مردم می گویند کشتند ! با چراغ دستی دویدم و به درب آن خانه رسیدم و دیدم که کاظم دیاله و حاج عباس افتاده و در خون خود غلتیده و شهید شده اند.»(وبلاگ شهید منتظرقائم)

نقل شده بهرمند اجازه شلیک تیر از مافوق خود نداشته و خودسرانه به سمت شهیدان دیاله و احمدی تیراندازی کرده است وآنها را به شهادت رسانده است.

دو ماه بعد از این حادثه ، انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن سال۵۷ به پیروزی رسید خون شهیدان انقلاب این شهرستان-دیاله و احمدی  – دامنگیر قاتل آنها شد، جوانان انقلابی اشکذر  پرسان پرسان بهرمند را در یکی از روستاهای استان فارس پیدا کردند و او را  تحویل کمیته های انقلاب دادند و او به دار مجازات آویخته شد.

شبنم از دامان گلها خون بلبل را نشست

کی به شستن می رود خونی که دامنگیر شد؟

و هلاکت عاقبت کسانی است که رحم و مروت مرامشان نیست و درکارها  و سکناتشان خدا را فراموش می کنند.

حسین دهقانی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا