خاطرات مرحوم ملاعباس حیدری از سالهای پر بارش اشکذر
مادرم تعریف می کرد و تقریباً حدود ۱۵۰ سال پیش یک سال یزد خیلی برف آمده بود در طول زمستان ۱۷ بار برف باریده بود طوری که معروف شده بوده است به سال ۱۷ برفی. یکسال هم در وقت زردآلو یک برف سنگین آمده بود که مردم می رفتند در برف زردآلود جمع می کردند و خودش خیلی جالب و عجیب بود. یک سال دیگر هم بارندگی خیلی زیاد بود و مدت زیادی باران می بارید طوری که خانه های مردم که همه خشت و گلی بود در معرض خراب شدن قرار گرفته بود و همه می ترسیدند. شب همه به مسجد پناه برده بودند. زن و بچه ها همه در مسجد بودند. یکسال دیگر هم بارندگی بسیار شدید بود و از دامنه های شیر کوه سیلی راه افتاده بود و تا اشکذر آمده بود می گفتند همه ی بازار تفت را آب برده است. اشکذر تا پشت دروازه رسیده بود و فروکش کرده بود مردم می رفتند در شل و لای سیل چیزهایی پیدا می کردند. هیزم جمع می کردند. لوازمی مثل ظرف های مسّی و وسایل دیگر. چند جسد هم از لا به لای گل و لای سیل پیدا شده بود.
پاکنه گردآورنده مهدی جعفری نسب