در قدیم رسم بر این بود بزرگترها کوچکترها را به حمام ببرند بچههای «بد حمامی» مثل من با زور و کشان کشان به حمام میبردند یادم است مادرم به پشت دستانم اشاره میکرد و با لهجه غلیظ یزدی میگفت : «بچه چَش پشت دَستات بُکن ببین چقدر پِقنی بسته* بعدش بگو نَمخام برم حموم؟!»
این بار بر خلاف رسم معمول که بزرگترها کوچکترها را به حمام می بردند از خان دایی خواهش کردم با من به حمام بیاید حمامی که حالا موزه مردم شناسی اشکذر شده است تا چیزهایی را که نمیدانستم از او بپرسم و او با خوشرویی همیشگی پذیرفت. با هم وارد حیاط حمام شدیم جایی که سقف حمام بود دو درب بزرگ جلب نظر می کرد .
این مرد کیست؟ ،اینجا کجاست ؟چیز را میبیند؟ و به چه می اندیشد ؟
این مرد حاج علیرضا جعفری نسب فرزند مرحوم حاج علی آسیابان است او قریب ۷۰سال است در کار بافندگی است او این موها را بر خلاف لقب خاندانش در آسیاب سفید نکرده بلکه در کارگاههای ریسندگی و حلاجی سفید کرده است و اینجا حمام محله باغستان اشکذر است که حالا موزه مردم شناسی شده است و آن درب چوبی که نگاه میکند درب قدیمی مسجد حاج غلام اشکذر است.
درب دیگر درب قدیمی حسینیه حاج سید اسماعیل یا همان «حسینیه کوچیکُک» خودمان است، حاج علیرضا جعفری نسب گذشته خود را در آنها می بیند، چه روزهایی که برای اقامه نماز به آن مسجد رفته و چه روزهایی که برای عزاداری به آن حسینیه رفته است.
حسینیه حاج سید اسماعیل و مسجد حاج غلام در خیابان طالقانی اشکذر و در مجاورت هم قرار دارند و از قضای روزگار درب های چوبی قدیمی آنها در موزه موزه مردم شناسی اشکذر کنار هم قرار گرفته است.
ادامه دارد….
*پِقنی بسته به معنی چرک بسته است.