دیالوگ فیلم…
– از وقتی که تصمیم گرفتم نبینم، خیلی چیزها رو دیدم… ( بید مجنون-مجید مجیدی )
– آذر (خزر معصومی): زنا زود پیر میشن، میدونی چرا؟ چون عروسک بازی شونم جدیه، رو عمرشون حساب میشه. از دو سالگی مادرن. بعد مادر برادرشون میشن. بعد مادر شوهرشون میشن. باباشون که پا به سن میذاره ازشون پرستاری یه مادرو میخواد. گاهی وقتا حتی مادر مادرشونم میشن. من شوهر نکردم. ولی مادر مادرم بودم، مادر پدرم بودم، مادر برادرم بودم، تازه به همه اینا بچههای به دنیا نیاورده رو هم اضافه کن، مادر اونا هم بودم. پ۰باغهای کندلوس – ایرج کریمی
کریم(رضا ناجی): اصلاً تو میدونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟
پسر بچه: خب میشه صدهزارتا ( آواز گنجشک ها-مجید مجیدی )
– اینجوری شده دیگه ،
وقتی به یه آدم زیادی لطف می کنی ،
بعد از مدتی هم خودشو گم میکنه ،
هم تــــورو …! (زیر تیغ-محمدرضا هنرمند )
محمدرضا فروتن:بیا قسم بخوریم که دیگه قسم نخوریم ( متولد ماه مهر-احمدرضا درویش)