زنده بودن، بدون زندگی کردن؛ این خطر را جدی بگیریم
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
بله، زندگی زیباست مثل لذت گاز زدن یک سیب اما چرا این روزها بسیاری از ما از زندگی لذت نمیبریم. چرا زندگیما نباتی شده است؟ مثل کسی که در کماست و فقط نفس میکشد بدون اینکه عشق بورزد، لذت ببرد و حتی بخورد و بنوشد.
پاسخ سوال واضح است. مشکلات اقتصادی، کرمی است که به سیب زندگی ما زده است. چرخ زندگی خیلیها در این جامعه نمیچرخد. کارگر، کارمند، خبرنگار و … کارشان شده است حساب و کتاب، دو، دوتا، چهارتا.
زندگی حساب و کتابی یعنی زندگی که در آن لذت جایی ندارد و زندگی که در آن لذت زندگی کردن نباشد به پشیزی نمیارزد.
مردم با توجه به گرانیها سرسام آور، در حال حذف لذتهای زندگی خود هستند. خیلی سینما نمیروند، کم کتاب میخرند، کمتر سفر میروند و … به جای آن پول جمع میکنند که بتوانند شیر، گوشت و ماست بخرند.
به شدت این روزها مردم ایران دچار زندگی نباتی شدهاند. زنده بودن بدون زندگی کردن. این خطر را باید جدی بگیریم.
از این جامعه یخ زده نمیشود لبخند تمنا کرد. همه میخواهند به پول برسند از هر طریقی. اینجاست که دیگر کسی دوست ندارد به هم نوع خود کمک کند. جامعه آدمها را سود و ضرری میبیند.
الان مشکلات اقتصادی ایران، جامعه را به سمت نباتی بودن هل داده است. همه میدویم تا پول بیشتری در بیاوریم. باورش سخت است اما در همین تهران، پایتخت خاکستری ایران، هستند فرزندانی که پدران خود را نمیبییند به یک دلیل مشخص است. پدر وقتی میرود و وقتی میآید بچه خواب است. پدر کار میکند تا اجاره خانه آخر ماه صاحبخانه را جور کند. اجاره خانهای که دو برابر شده است.
جمعهها هم که میآید، پدر خستگی یک هفته کار شبانه، روزی را از تن خارج میکند.
باید میان زنده ماندن و زندگی کردن یکی را انتخاب کنند و قطعا زنده ماندن برای همه در اولویت است. جامعه بدو بدو در حال رفتن به سمت افسردگی است.
نمیدانم مسؤولان این خمودگی جامعه را میبینند یا همچنان سعی میکنند بگویند ما چقدر خوشبختیم!
شاید دوباره باید باهم بودن را تجربه کنیم. همچون گذشتهها. باهم بودن مردم و مسؤولان. آدم همیشه باید نگاهش به آینده باشد اما در این یک مورد میشود به گذشته برگشت و در لابهلای آن گشت و جواب سوالهایمان را پیدا کرد که چرا آن زمان هم زنده بودیم و زندگی میکردیم.
عصر ایران؛ مصطفی داننده