صفحه اصلی
شعر/برگرد ای توسل شبزندهدارها
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریهی چشمانتظارها
از یک خروش نالهی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بیحساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد
یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شبها بدون آمدنت صبح میشوند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
?این دستها به لطف تو ظرف گدایی اند
?یا ایها العزیز تمام ندارها