مردی شوخ و بذله گو اشکذری تعریف می کرد درسفر حج برای رمی جمرات رفته بودم سنگی برداشتم تا به سمت شیطان پرتاب کنم ناگهان شیطان در مقابلم ظاهر شد اسمم را صدا زد و با تعجب گفت : تو به من سنگ می زنی !
گفتم: لعنت بر شیطان!
هربار که می خواستم سنگ شیطان بزنم شیطان ظاهر می شد و با تعجب اسمم را صدا می کرد و می گفت تو به من سنگ می زنی ! تو که از من شیطان تری؟!
(این طنز در سایت اشکذر خبر هم منتشر کردم)