حکایات اشکذردانشنامه اشکذر

وارانه هم می خوانم

حکایت مردمان اشکذر

در قدیم یک فرد اشکذری که اصلا سواد نداشته به مسافرت می رود در آنجا در مسجدی که نماز خواند بود قرآنی برداشته و وارانه می گیرد یک نفر می گوید : حاجی آقا قرآن را وارانه گرفته ای!

می گوید آنقدر بلدم که وارانه هم می خوانم؟!

منبع :نشریه نصر اشکذر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا