کتاب و کتابخوانی

کتاب «گوهر شب چراغ» بخشی هایی از زندگی حاج شیخ غلامرضا یزدی را روایت می کند

کتاب «گوهر شب چراغ» کتابی است در قالب داستان های مستند و کوتاه،که به روایت بخشی هایی از زندگی شخصیت برجسته تاریخ تشیع،عارف فقید معاصر،حاج شیخ غلامرضا یزدی،متقی پارسا و عالم اهل یزد میپردازد

کتاب گوهر شب چراغ، کتابی سرشار از حس خوب،از نویسنده مطرح ایرانی،مظفر سالاری است،کتابی که توسط انتشارات کتابستان معرفت،به چاپ رسیده است.مظفر سالاری در این اثر،در قالب داستان های مستند و کوتاه،به روایت بخشی هایی از زندگی شخصیت برجسته تاریخ تشیع،عارف فقید معاصر،حاج شیخ غلامرضا یزدی،متقی پارسا و عالم اهل یزد میپردازد،بزرگ مردی که دارای کراماتی چون تصرف در اشیا،آگاهی از آینده،طی الارض و اطلاع از ذات آدمها بوده است.مظفر سالاری،داستان هایی مبتنی بر واقعیت را به شکل خلاصه،و با لحنی دلنشین و تصویرسازی ای مناسب،درباره وارسته ای بیان میکند که توانسته هم دنیا را داشته باشد هم آخرت را؛روحانی ای که با آنکه غرق در عرفان و معنویات بود،اما از مادیات دنیا دست برنداشت و در طول زندگی اش،به تبلیغ دین و باورهایش پرداخت و زندگی اش را در کنار مردم دنبال کرد.دانای فقیدی که به هم نوعانش یادآور میشد که انسان خوب،کسی است که خوبی‌اش را در گفتار مخفی کند،گرچه خوبی از وجودش و از اعمال و رفتارش تراوش داشته باشد.زیرا انسان خوب، در برابر خدا، خودی نمیبیند که خودش را بگیرد و در پی خودنمایی باشد.

انسان نیک،مردم را دوست دارد و خویش را خدمت‌گزارشان می‌داند و به همه خیر می‌رساند و چیزی از کسی نمی‌خواهد.گوهر شب چراغ،مشعلی است که سعی دارد قسمت هایی کوچک از زندگی آیت الله غلامرضا یزدی را روشن کند،و از او چگونه او شدن آیت الله یزدی بگوید.حاج شیخ غلامرضا یزدی،واعظ گران قدر معاصر،متولد سال ۱۲۵۷ هجری شمسی و درگذشته سال ۱۳۳۸ هجری شمسی بود،کسی که با آنکه ۸۱ سال عمر از خدا گرفت،اما بعد از درگذشت اش جای خالی اش بسیار زیاد در بین مریدان و دوستدارانش احساس شد،کسی که در بین مردم نماند،اما سبک زندگی و خصوصیاتش، الگو و راهنمای بسیاری از طالبان عرفان و معرفت شد.روحانی که نه تنها در شهر خودش،و نه تنها در شهرهای زیارتی قم و مشهد،بلکه در جای جای ایران مقلد و سرسپرده داشت و به هر دیاری که میرفت مورد استقبال و احترام اهالی قرار میگرفت،آیت الله ای که تنها سرمایه اش را عمر و توان خود می پنداشت،و به همین دلیل،از لحظه‌ لحظه زندگی اش برای تقرب به خدا و اندوختن ثواب استفاده می کرد،شیخی که دنیا را جای خدمت می دید،وآخرت را جای استراحت،و به همین خاطر آرام و قرار نداشت و مدام دنبال حل مشکلات خلق خدا و به اشتراک گذاشتن دانش و اطلاعات دینی و عرفانی اش با بندگان خدا بود.

آوازه علم و سواد او تا حدی در بین علمای بزرگ آن زمان پیچیده بود که حتی امام خمینی هم دانش و سواد روحانی یزدی را تحسین و تکریم کرده بود،سالکی که الگوی خیلی ها بود،اما خودش از داشتن الگو و پیروی کردن نمی ترسید،کسی که به مریدان و پیروانش توصیه میکرد تا به دور از تجملات زندگی کنند،تا فقرا وقتی آنها را می‌بینند که ساده زندگی می‌کنند،تسکین پیدا کنند،و پولدارها هم بفهمند که ارزش انسان به پول و ثروت دنیا نیست،و نفس و اعمال انسان مهم هستند.

مظفر سالاری که خود یکی از دوستداران و از ارادتمندان به این بزرگ مرد یزدی است، در این کتاب سعی کرده است نگاهی اجمالی به سیره اخلاقی،ویژگی های رفتاری،کردار، منش و شخصیت آیت الله یزدی در ۱۴۴ صفحه و در قالب ۲۲ داستان داشته باشد،تا شاید اندکی بتواند نسل هایی که از بعد از این شیخ اهل یزد به دنیا آمده اند و او را ندیده اند و نمیشناسد را با سالک معاصر ایرانی آشنا کند.

مظفر سالاری که خودش هم اهل یزد است و چند سال بعد از درگذشت کاشف یزدی متولد شده است،اکثر قریب به اتفاق داستان‌های کتاب اش را از کتاب “تندیس پارسایی،نوشته‌هایی از زندگانی و مکارم اخلاقی حضرت آیت‌ الله حاج شیخ غلامرضا یزدی فقیه خراسانی” نوشتهٔ محمد کاظمینی برگرفته است.

آیت الله یزدی با آنکه معصوم نبود اما سیر و سلوک معنوی داشت، تارک دنیا نبود،این دنیا را زندگی میکرد،اما ساده و بی دغدغه و قناعت پیشه از دار دنیا بود،آگاه از عالم غیب و ذات افراد اما فروتن و خویشتن دار از بیان رازها بود،به جای آنکه در طلب این باشد که مردم از او بخواهند تا برایشان سخنرانی کند،او خود به سراغ مردم میرفت و از حکمت خود به مردم آگاهی میداد،واعظی که به همه نصیحت می کرد که در دنیا و آخرت،دو چیز را فراموش نکنند‌،اول، وظیفه‌ شان را بشناسند؛و دوم،به وظیفه‌ شان بی چشم داشت و برای رضای خدا عمل کنند.او با آنکه مطلع از حقیقت بود اما کسی را مجبور به پذیرش آن نمیکرد،شاید به همین دلیل هم هست که بعد از گذشت سال ها از وفات اش،همچنان آرامگاه او در امامزاده جعفر یزد،مقصد بسیاری از مردمان و زائران در یزد است.

از جمله زیباترین و تاثیرگذار ترین داستان های کتاب گوهر شب چراغ،داستان های “تکه‌ای از بهشت”، “در راه آباده”، “سهم امام”، “باقلوا و مسکه”، “و من هنوز زنده‌ام” و “شاگرد محبوب” هستند،داستان هایی که چگونه معنوی و عرفانی بودن را در زندگی روزمره و معمولی به خواننده می آموزد،روایت هایی که چگونه بی آلایش و مخلص بودن در جامعه و در میان هم نوعان را به مخاطب یاد می دهد.

کتاب گوهر شب چراغ با آنکه در قالب‌ زندگی نامه نوشته شده است،اما با قلم روان،ساده،و نفیس نویسنده اش،و با خلاقیتی که مظفر سالاری در بیانکردن داستان هایش به کار برده،مطالعه کتاب را برای مطالعه کننده،خسته کننده نمی کند و کتاب به شیوه ای نوشته شده است که خواننده،با خواندن هر داستان،برای خواندن داستان بعد،و برای بیشتر دانستن درباره عارف یزدی،مشتاق و مشتاق تر می کند،گوهر شب چراغ، کتابی است که با آنکه درون مایه مذهبی و عرفانی دارد، اما متن و فضایی خشک و دل زننده،سنگین و سخت فهمی ندارد و قالب داستانی کتاب،به دلنشین شدن روایت ها و جذب شدن مخاطب به مطالعه حکایت ها کمک کرده است.

با مطالعه کتاب گوهر شب چراغ،میتوان دریافت که چگونه میتوان نسبت به دین ژرف نگر بود،چگونه میتوان انسانی عادی و غیرمعصوم بود اما از فرش به عرش رسید،چطور میتوان رقیق القلب بود و بی ریا و بی منت و بی انتظار،به مردم محبت و مهربانی کرد،چطور میشود نه برای پاداش ها و عذاب ها،بلکه فقط برای خود خدا،خالصانه بندگی کرد و اعمال دینی را انجام داد.

مظفر سالاری که پیش از این با آثار پرفروش و محبوبی چون رویای نیمه شب، قصه های من و ننه آغا،مرا با خودت ببر، داستان های رو به رو، شب صورتی و دعبل و زلفا به شهرت رسیده بود، توانست با نگارش این کتاب،جلوه ای دیگر از مهارت و استعداد نویسندگی خود را به نمایش بگذارد، چراکه توانست در داستان هایی پیوسته اما مستقل در محتوا،و با ترکیب واقعیت تاریخی با عنصر خیال،به زیبایی به بازگو کردن بخش هایی از زندگی و خصلت های مرجع والامقام شیعی بپردازد، و الگویی نزدیک و در دسترس به مشتاقان مسیر درستکاری و پارسایی ارائه کند.

کتاب گوهر شب چراغ توسط انتشارات کتابستان معرفت،به چاپ رسیده است.

منبع،:کتابستان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا