رسم زندگی
کرگدنِ رئالیست
گاهی داستان این کرگدن، حکایت حال ما میشود؛
البته ما شاخی جلوی چشمانمان نداریم که همه جهان را در دو سوی یک شاخ ببینیم
اما ذهنمان پر است از پیشفرض ها و پیش داوری ها…
همه ما تصور می کنیم که بی طرفانه قضاوت می کنیم و منطبق با واقع…!
مثلِ همین کرگردن
مثل او تصور می کنیم، که میانِ همه ی جهان شاخی است زیبا و جهان دو نیمه است:
نیمی این سوی شاخ، نیمی آن سوی شاخ!
غافل از اینکه به ذهنمان عینکی است، نادیده!
عینکی که پیش فرض های ذهنمان را در جلو چشم هایمان قرار داده است.
سخت است کنار گذاشتن پیش فرض ها و دیدن آن چه واقعیت دارد…
گاهی عیب از خودمان است ولی فکر می کنیم مشکل از آدمها ومحیط است …
عابدی