صفحه اصلی

سوال ساده سید مهدی قوام از گردن کلفت تهران

آسید مهدی می‌گه: «ما می‌خوایم مثل شما داش بشیم. قانونش رو برای ما بگو.» مصطفی می‌گه: «قانونش اینه که هرجا نمک خوردی، نمکدون رو نشکنی.»

نقطه ثقل و اصلی کتاب «کوچه نقاش‌ها» همانند بسیاری دیگر از آثاری که در حوزه تاریخ شفاهی نوشته شده‌اند، مربوط به خاطرات دوران دفاع مقدس است. مرحوم سید ابوالفضل کاظمی در این بخش از گردان میثم و همراهانش یاد می‌کند، از کردستان و چمران و همت و … . روحیه متفاوت گردان میثم، این گردان را به یکی از گردان‌های متمایز در جنگ تبدیل می‌کند.

در بخشی از خاطرات کاظمی از این بخش می‌خوانیم:

قانون مشتی‌گری
حاج همت گفت: «می‌خوام یه چیزهایی ازتون یاد بگیرم. هرکس تو یه زمینه استاده و تجربه داره. قصه قلندری و مشتی‌گری و عیاریتون رو به من هم یاد بدین.»

من که همیشه جواب حاضر و آماده داشتم، قصه‌ای را در قالب حقیقت برایش گفتم:

-یه نفر تو تهرون بوده، از گردن‌کلفت‌ها و پهلوون‌های تهرون. اسمش مصطفی بوده و چون دیوونه‌ اهل بیت(ع) بوده، بهش می‌گفتن «مصطفی دیوونه». این مصطفی، در عالم جوونی با تیم داش‌ها شب جمعه میرن باغ خاله، تو فرحزاد، دنبال یللی تللی. از اون طرف، آسید مهدی قوام که لنگه‌ این روحانی رو تو این زمونه نداریم، به باغ خاله می‌آد. شاگردان آسید مهدی، مصطفی رو می‌بینن و می‌گن که امشب یه کم مراعات کنین. یکی از داش‌ها، جلو می‌ره و می‌پرسه: “مگه امشب چه خبره؟” تا می‌گن آسید مهدی قوام اومده، مصطفی بلند می‌شه و می‌آد خدمت آقا و پیشونی آسید مهدی رو ماچ می‌کنه و می‌گه: «ما نوکر سیدها هستیم.»

آسید مهدی می‌گه: «ما می‌خوایم مثل شما داش بشیم. قانونش رو برای ما بگو.» مصطفی می‌گه: «قانونش اینه که هرجا نمک خوردی، نمکدون رو نشکنی.»  آسید مهدی می‌گه: «خب، این که تو قانون ما هم هست. اما شما حرف می‌زنی یا عمل می‌کنی؟» مصطفی سکوت می‌کنه.

آسید مهدی می‌گه: «شما این همه نمک خدا رو خوردی، چرا نمکدون می‌شکنی؟» می‌گن این حرف، مصطفی را زیر و رو می‌کنه و می‌شه بسم‌الله کارش. مصطفی با آسید مهدی قاتی و عاقبت به خیر می‌شه.

هیئت محبان الزهرا(س) تو محله پاچنار تهران، یادگار ایشونه. …

منبع:  جهان نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا