معارف

حق مهم حیوانات در روایات

یکی از موضوعات مهم دینی، اخلاقی، حقوقی و فقهی بحث اذیت و آزار حیوانات است. در شریعت اسلامی بیان شده است که آزار حیوانات حرام است، این موضوع در کتب شیعه به حدی مهم بوده که فقهای اسلامی در کتب خود به آن حکم کرده اند

آیین مقدس اسلام آیین مهرورزی، اخلاق مداری، و عدالت محوری است، یک انسان مؤمن و مسلمان می بایست در تمام مراحل و شئونات زندگی، رفتار و کردارش براساس تقوا، دین مداری، و رعایت اصل عدالت و انصاف باشد، این اصول مهم زندگی از چنان جایگاه و اهمیتی برخوردارند که می بایست حتی در ارتباط با حیوانات نیز مورد توجه و رعایت قرار گیرند، به طوری که هیچگونه اجحاف و ظلمی به آنان وارد نشود، رعایت حقوق حیوانات در سیره معصومان به خوبی مشهود بوده به طوری که یکی از زیبایی و محاسن اخلاقی ایشان به شمار می آید.

یکی از موضوعات مهم دینی، اخلاقی، حقوقی و فقهی بحث اذیت و آزار حیوانات است. در شریعت اسلامی بیان شده است که آزار حیوانات حرام است، این موضوع در کتب شیعه به حدی مهم بوده که فقهای اسلامی در کتب خو به آن حکم کرده اند.[۱] در واقع فقهای اسلامی بر اساس روایات معتبری که در کتب روایی وجود دارد به این مطلب اذعان داشته اند که هر نوع کاری که موجب رنج و عذاب کشیدن حیوانات شود جایز نبوده و خلاف شریعت اسلامی است.[۲] در ادامه به بعضی از مباحث مرتبط با اذیت و آزار حیوانات اشاره می کنیم:
۱-وظیفه عمومی مردم در قبال اذیت و آزار حیوانات

گاهی اوقات در فضاهای مجازی و حقیقی با صحنه هایی از اذیت و آزار حیوانات بی آزار مواجه می شویم، که دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. در منابع روایی نقل شده است اگر انسان شاهد این چنین ماجرای دردناکی باشد بر او لازم است که مانع ارتکاب این چنین رفتار غیر انسانی شود، حتی در برخی روایات جلوگیری و ممانعت کردن از اذیت و آزار حیوانات بر عبادت نیز مقدم شده است.  در منابع روایی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

« کانَ رَجُلٌ شَیْخٌ ناسِکٌ یَعْبُدُ اللّه َ فِی بَنِی إسْرائِیلَ ، فَبَیْنا هُوَ یُصَلِّی وَهُوَ فِی عِبادَتِهِ إذْ بَصُرَ بِغُلامَیْنِ صَبِیَّینِ قَدْ أَخَذا دِیْکَاً وَهُما یِنْتِفانِ ریشهُ فَاقْبَلَ عَلی ما فِیْهِ مِنَ الْعِبادَهِ وَلَمْ یَنْهَهُما عَنْ ذلِکَ فَأوْحی اللّه ُ إِلی الأرضِ : ان سِیخِی بِعَبْدِی . . .[۳] پیرمرد پارسایی از بنی اسرائیل خداوند را عبادت می کرد، در حالی که او مشغول نماز بود و عبادت می نمود، دو کودک را دید که پر خروس رامی کندند، بدون آن که آن ها را از آن کار باز دارد، به آنچه به آن مشغول بود روی آورد و آن دو کودک را از آن کار نهی نکرد، خداوند به زمین فرمان داد که بنده ام را فرو بر…

بیان علامه مجلسی: علامه مجلسی از این روایت برداشت فقهی کرده که این روایت گویای حرمت اذیت و آزار حیوانات بوده و اینکه اگر بچه ای در حال اذیت و آزار حیوانی باشد بر دیگران واجب است که مانع آن شوند، و در واقع آن را مصداق روشن نهی از منکر معرفی کرده است.[۴]

۲-شش حق حیوان بر صاحبش

هر چند خدای متعال برخی از حیوانات را برای بهره برداری و استفاده انسان ها خلق کرده است، ولی این امر نباید موجب  اذیت و آزار آنها شود، بهره برداری از حیوانات در شریعت اسلامی نیز دارای آداب و قوانین روشن اخلاقی، حقوقی و دینی است، برای نمونه در برخی موارد کتک و شلاق زدن حیوان منع شده است،[۵] و در مواردی نقل شده است که اگر در صورت ضرورت نیاز به ضربه زدن بود باشد نباید این ضربه به صورت حیوان وارد شود.[۶] و اینکه باید تحمیل بار بر حیوان به اندازه طاقتش باشد، در روایات اسلامی به هفت حق حیوان بر صاحبش این چنین اشاره شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ قَالَ‌ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‌ لِلدَّابَّهِ عَلَى صَاحِبِهَا سَبْعَهُ حُقُوقٍ لَا یُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا وَ لَا یَتَّخِذُ ظَهْرَهَا مَجْلِساً یَتَحَدَّثُ عَلَیْهِ وَ یَبْدَأُ بِعَلْفِهَا إِذَا نَزَلَ وَ لَا یَسِمُهَا فِی وَجْهِهَا وَ لَا یَضْرِبُهَا فِی وَجْهِهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ وَ یَعْرِضُ عَلَیْهَا الْمَاءَ إِذَا مَرَّ بِهِ وَ لَا یَضْرِبُهَا عَلَى النِّفَارِ وَ یَضْرِبُهَا عَلَى الْعِثَارِ لِأَنَّهَا تَرَى مَا لَا تَرَوْنَ؛[۶] دابه بر صاحبش هفت حق دارد، او را بیش از طاقت بار ننهد، پشت او را مجلس گفتگو نکند، چون منزل کرد اول بار او را علوفه دهد، داغ بر چهره او ننهد که تسبیح گوید، چون به آب رسد او را آب دهد، اگر رم کرد او را نزند و اگر لغزید او را می تواند بزند زیرا او ببیند آنچه شما نبینید.»

۳-عقیم سازی و مثله کردن حیوان ممنوع!
یکی از مصادیق بارز اذیت و آزار حیوان عقیم کردن آنها است، در میان گله داران و روستا نشینان از قدیم معروف بوده که عقیم سازی حیوانات باعث رشد و تقویت و چاق شدن و آرامش آنها می شود این در حالی است که منابع روایی از این چنین رفتار منع کرده است؛کما اینکه در منابع روایی همچنین نقل شده است: از موسى بن جعفر (علیه السّلام) از پدرانش که مردى از نجران در غزوه‌اى همراه رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) بود و اسبى داشت، و رسول خدا به شیهه آن انس داشت و آن را نیافت و نزد آن مرد فرستاد که اسبت چه کرده؟ گفت‌ پر بر من شلوغ کرد و من اخته‌اش کردم، پیغمبر (صلى اللَّه علیه و اله) فرمود: او را مثله کردى، او را مثله کردى! هر خیرى بکاکل اسبان بسته است تا روز قیامت، و اسب داران کمک گیرند بر داشتن آنها، یالشان وقارشان باشد و کاکلشان جمالشان و دمشان مگس پرانشان.[۷]
۴-آتش زدن حیوان ممنوع!

یکی دیگر از مصادیق غیر انسانی حیوان آزار آتش زدن آنها است، چرا که این عمل زشت و غیر انسانی از جمله مرگ بار ترین و سخت ترین روش های کشتن به حساب می آید که موجب زجر و آزار حیوان می شود، در منابع روایی به شدت از این روش نهی شده است،  کما اینکه در منابع روایی از پیامبراکرم(صلی لله علیه و اله) این چنین نقل شده است: «وَ نَهَى‌ أَنْ‌ یُحْرَقَ‌ شَیْ‌ءٌ مِنَ الْحَیَوَانِ بِالنَّار؛[۸] و نهى کرد از اینکه حیوانى را بآتش بسوزانند.»

پی نوشت ها: 
[۱]. مسالک الافهام، ج۱۱، ص ۴۸۳، کشف اللثام، ج۲، ص۲۶۰٫
[۲]. ر.ک: البوالقاسم مقیمی، حقوق حیوانات در اسلام، ۲۳۱٫
[۳]. بحار الأنوار، ج‌۱۴، ص۵۰۲، ح۲۸٫
[۴]. همان، ج‌۶۱، ص۲۲۳،«… یدل على عدم جواز الإضرار بالحیوانات بغیر مصلحه و وجوب نهی الصبیان عن مثله و فیه مبالغه عظیمه فی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر.»
[۵]. من لا یحضره الفقیه ؛ ج‌۲ ؛ ص۲۹۳،ح «وَ حَجَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع عَلَى نَاقَهٍ لَهُ أَرْبَعِینَ حَجَّهً فَمَا قَرَعَهَا بِسَوْطٍ؛ و على بن الحسین علیه السّلام بر شتر مخصوص خود چهل حج بجاى آورد، و در تمام این مراحل حتّى یک تازیانه به آن نزد.
[۶]. المحاسن، ج‌۲، ص۶۳۳، ح۱۱۶٫ « لا تَضْرِبُوا وُجوُهَ الدَّوابِّ وَکُلَ شی ءٍ فِیْهِ الروحُ فَإنَّهُ یُسَبِّحُ بِحَمْدِاللّه؛چهره چارپا و هیچ جانداری را نزنید که تسبیح گوی حمد خداوند است »
[۶]. الأمالی( للصدوق)، ص۵۰۷، ح۲
[۷]. بحار الأنوار، ج‌۶۱، ص۲۲۴، ح۷٫
[۸]. من لا یحضره الفقیه ؛ ج‌۴ ؛ ص۵، ح ۴۹۶۸٫

سایت راسخون

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا