اطراف ماکتاب و کتابخوانی
داستان نوشتن کتاب آشپزی از زبان مرحوم آذر یزدی!
آذریزدی تعریف می کرد: مادرم چندان موافق کتاب نوشتن من نبود ،زمانی با خوشحالی از تهران به یزد آمدم و به مادرم گفتم : ننه! من کتاب آشپزی هم نوشتم . گفت: خوب چه چیزی توی آن نوشتی؟ و من با خوشحالی گفتم: طرز درست کردن شولی یزدی هم نوشتم. مادرم گفت : بخوان ببینم چی نوشتی .من هم با آب و تاب خواندم. پس از پایان نوشته، مادرم گفت: بسه، بسه، غذایی را که یک عمر خوردی اشتباه نوشتی، وای به غذاهایی که نخوردی و ندیدی?!!!
وبلاگ کاریز یزد