دلایل درس نخواندن بچهها زیاد است اما نکته حایزاهمیتی که اغلب ما آن را به فراموشی سپردهایم این است که مهم نیست بچهها از انجام تکالیف مدرسه یا درس خواندن بدشان میآید یا آن را دوست دارند بلکه باید این موضوع را بدانند که این کار یک وظیفه هر روزه برای آنهاست که باید انجامش دهند. اما در کنار این نکته اساسی ما به عنوان والدین، باید طوری رفتار کنیم که بچهها درس خواندن و انجام تکالیف را به مرور یک عمل مثبت، مفید و حتی دوستداشتنی بدانند و باور کنند این وظیفهای که برعهده دارند اتفاقا خیلی هم لذتآور و شیرین است.
اگر میخواهید برای همیشه از جر و بحث درس نخواندن بچهها خلاص شوید کافی است دو عامل مهم را که باعث بیانگیزگی بچهها در درس خواندن است بشناسید و آنها را رفع کنید تا قضیه حل شود. اولین عامل یا بهتر بگویم اولین مقصر اصلی، خود شما هستید. بله، شما والدین به دو دلیل باعث شدهاید فرزندانتان انگیزه و تلاش کافی برای درس خواندن را از دست بدهند.
دلیل اول این است که با تامین بی قید و شرط خواستههای بچهها، انگیزه تلاش را در آنها از بین بردهاید. شما با این کار نه تنها امروز انگیزه درس خواندن را از آنها میگیرید و به آنها میآموزید بدون تلاش هر آنچه بخواهند برایشان مهیاست بلکه به آنها میفهمانید در زندگی همه راهها هموار و بدون فراز و نشیب است. زندگی بالا و پایین ندارد و قرار نیست هیچ ناکامی و شکستی رخ دهد. پس اگر دوست دارید فرزندتان نه فقط در تحصیل بلکه در زندگی هم موفق باشد، باید این روند اشتباه را کنار بگذارید. هر چقدر هم تمکن مالی دارید نباید بدون مناسبت برای فرزندتان هدیه بگیرید یا خواسته او را اجابت کنید. او باید برای کسب آنچه میخواهد تلاش کند. اگر امروز به او رشوه میدهید تا وظیفهاش را که همان درس خواندن است را انجام دهد، فردا که بزرگتر شد لابد میخواهید باج بدهید تا شب زودتر به خانه برگردد و لطف کند و به شما و مادرش احترام بگذارد. درست همینجاست که عنان والد بودن را از کف میدهید!
هدایای شما باید در قالب پاداشهایی باشد که او در ازای آنها زحمت کشیده است. بهعنوان نمونه اگر ۵ کارت امتیاز داشته باشد، میتواند از شما بخواهد سیدی مورد علاقهاش را بخرید. در ضمن برای دریافت هر کارت امتیاز لازم است نمرات بالای ۱۶ یا ۱۷ کسب کند. او شاید مدتها تلاش کند تا مجموع کارتهایش را به ۱۰ برساند تا دوچرخه مورد علاقهاش را به دست آورد. در این راه میآموزد که هدف و انگیزه چقدر شیرین است و باید در مقابل ناکامیها که اتفاقا جزو زندگی هستند تسلیم نشد. البته در این راه نظارتها و ترفندهای مختلفی لازم است که در ادامه به شما والدین آموزش میدهیم.
اشتباه دوم شما که دلیل بیانگیزهشدن بچههاست، مطالبی است که به صورت ضمنی در جمع خانواده یا دوستان عنوان میکنید. به طور نمونه میگویید: «من که این همه سال درس خواندم و دکتر یا مهندس شدم درآمدم از اصغر آقا مکانیکی یا فلانی که در بازار است کمتر است. فلانی بیسواد است ولی پول ماشینش با کل دارایی من برابری میکند.»
شما با بیان این حرفها در جمع بزرگترها که بچهها هم میشنوند به آنها نگرش منفی نسبت به درس و ادامه تحصیل میدهید. به جای اینکه اگر فرزندتان همچنین صحبتهایی کرد به او بگویید «عزیزم موقعیت اجتماعی و شعور و آگاهی و شخصیت آدمها با درس خواندن بالا میرود و چنین و چنان میشود» خودتان از او میخواهید تلاش بیهوده برای درس خواندن نکند.
دلیل دیگر بیانگیزهشدن بعضی از بچهها، تلنبار شدن درسهایشان است. ناراحت نشوید ولی این بار هم مقصر والدین هستند! اگر شما به نحوه درس خواندن و انجام تکالیفشان نظارت داشتید آنها دچار این بینظمی و بیبرنامگی نمیشدند. حساب کنید این بچهها تا چه حد رها شده بودند که حالا حس میکنند این کوه درسهای تلنبار شده بر سرشان آوار خواهد شد.
توصیههای عملگرایانه زیر میتوانند کمکتان کنند:
۱ به نحوه درس خواندن بچهها نظارت منظمی داشته باشید
اگر متوجه میشوید که فرزند شما وقتی در اتاقش تنهاست، تکالیفش را انجام نمیدهد و درس نمیخواند، برنامهای بریزید که از فلان ساعت که شما بعد از عصرانه مشغول مطالعه مجله هستید یا وسایل شام را آماده میکنید، روی میز اتاقنشمین یا نزدیک آشپزخانه تمرینات ریاضیاش را حل کند. به هیچوجه از برنامهای که بر اساس توانایی و مناسب سن او تنظیم میکنید و نظرات او را هم موقع برنامهریزی میپرسید (اگر بزرگتر است)، تخطی نکنید.
۲ برنامههای فرزندتان را سنگین نکنید
متاسفانه امروزه با والدینی مواجه هستیم که بسیار ایدهآلگرا هستید و گاهی فراموش میکنند وظیفه بچهها تا قبل از ورود به مدرسه، بازی و تفریح بوده و حالا هم نیازمند آن برای تخلیه انرژی خود هستند. گاهی آنقدر برنامه کودک را خسته کننده و فشرده تنظیم میکنند و او را مجبور میکنند به انواع کلاسهای هنری و ورزشی و زبان برود که او از غیر مهیجترین آن یعنی درس و مدرسه بیزار میشود و مترصد زمانی است تا کمی تفریح و بازی کند. گاهی اوقات برای یک درس ساده علوم او را مجبور میکنید چند مرجع خارج از کتاب را مطالعه کند تا به جای ۱۸، ۲۰ بگیرد. واقعا این همه سختگیری خستهکننده نیست؟
۳ در کنار درس، بازی و تفریح هم جزو برنامه باشد
برای بچهها تماشای تلویزیون و کارتون میتواند به عنوان تشویق در نظر گرفته شود. «اگر تا ساعت ۵ تمرینهایت را حل کنی میتوانی علاوه بر کارتون، سیدی مورد علاقهات را هم ببینی» برای بزرگترها که نوجوان محسوب میشوند این تشویق میتواند در قالب یک ساعت پارک رفتن با دوستانشان باشد. اگر بچهها بدانند راس ساعت ۷ بعد از ظهر برنامه خاصی دارند، حتما درسها را با لذت تا آن موقع تمام میکنند.
۴ اول از تشویق استفاده کنید بعد از پیامد منفی
قرار شد اول موفقیتهای هر چند کوچک بچهها را ببینیم و تشویق کنیم. از تشویق و تحسین کلامی و بوسیدن آنها تا ارایه کارت امتیاز و بقیه موارد، اما اگر نتیجه مطلوب را از تشویقها نمیگیرید، میتوانید از پیامد منفی استفاده کنید، یعنی محرومیت از تماشای تلویزیون یا اجازه ندادن برای بازی با بچههای کوچه در آن روز خاص. یادتان باشد پیامد منفی باید بلافاصله پس از کار نادرست اجرا شود و نباید مدت تحریم طولانی باشد. برای بزرگترها هم همینطور. اگر پسر نوجوانتان که قرار بود راس ساعت ۶ بعدازظهر از پارک برگردد، در حالی به خانه آمده که ساعت ۵/۶ یا ۷ است باید بداند قطعا در تعطیلی آخر هفته باید خانه بماند. بچهها باید بدانند در ازای خارج شدن از روال برنامه چه تنبیهی در انتظارشان است. نظارت بر موبایل یا گشت و گذار فرزندتان در اینترنت، حق شماست و او باید بداند این حق برای شما تعریف شده است. گمان نکنید چون او به مدرسه راهنمایی رفته دیگر باید هر چه خواست بکند. از اجرای قوانین کوتاه نیایید. گاهی نوجوانها به دلیل آشنایی با جنس مخالف و دلمشغولیهای خاص، دل به درس خواندن نمیدهند. نظارت قاطع و برنامه منسجم شما میتواند به راحتی او را از این بحران درآورد.
۵ انتظارات واقعبینانه داشته باشید
گاهی اوقات میبینیم والدین بچههایی را که بهره هوشی یا IQ کمی دارند، بیجهت تحت فشار قرار میدهند. اگر شما زیر نظر یک کارشناس نمره آزمون بهره هوشی او را سنجیدهاید به جای آزار دادنش و تماشای در جا زدن در درسهایی که در آنها ضعف دارد، کمکش کنید و تواناییهایش را بشناسید تا به سمتی هدایت شود که توانمند است. چه بسا استعداد او در موسیقی یا یک هنر خاص چنان موفقیتی را برایش رقم بزند که سالها درس و دانشگاه نتواند چنین کاری کند. اگر هم متوجه شدهاید فرزند شما در یک یا دو درس خاص به شدت ضعف دارد و بهعنوان نمونه هنگام دیکته نوشتن خیلی کم توجه است یا به طور واضح کند عمل میکند، خوب است با یک روانپزشک یا روانشناس مشورت کنید تا از نظر اختلال یادگیری، مشکلات کمتوجهی یا مشکلات بیشفعالی بررسی شود. مشکلات بیشفعالی و دیگر اختلالهای همراه از دیگر علتهایی هستند که بچهها را از خواندن یک درس خاص متنفر میکنند که البته به راحتی و با گرفتن مشاوره و درمان مناسب قابل رفع است.
دکتر میترا حکیمشوشتری / فوق تخصص روانپزشکی کودکان و استادیار دانشگاه