معارف

روز شمار شهادت امیرالمومنین ( بخش سوم) ابن ملجم لعین در کوفه با قطام بنت اخضر تمیمی آشنا می شود!

گزارش لحظه به لحظه و مستند از ماجرای شهادت حضرت امیر المومنین امام علی(علیه السلام) از ابتدای نقشه ترور در مکه تا لحظه دفن مخفیانه حضرت(ع) در نجف

ابن ملجم در کوفه بود تا اینکه؛
《ذَاتَ یَوْمٍ مِنْ تَیْمِ الرِّبَابِ فَصَادَفَ عِنْدَهُ قَطَامِ بِنْتَ الْأَخْضَرِ التَّیْمِیَّهَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا بِالنَّهْرَوَانِ وَ کَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ زَمَانِهَا فَلَمَّا رَآهَا ابْنُ مُلْجَمٍ شُغِفَ بِهَا وَ اشْتَدَّ إِعْجَابُهُ بِهَا فَسَأَلَ فِی نِکَاحِهَا وَ خَطَبَهَا》
ابن ملجم روزی گروهی از قبیله ی تیم الرباب را دید که برای کشتگان خود، در نهروان عزاداری می کردند و در میان آنان زنی زیبا رو به نام قُطامه بنت شجنه را دید که برای پدر و دو برادرش که در جنگ نهروان توسط امام علی(ع) کشته شده بودند، عزاداری می کرد.
ابن ملجم دلباخته ی قطامه شد، و بعدها از وی خواستگاری نمود.
قطام به او گفت :
《مَا الَّذِی تُسَمِّی لِی مِنَ الصَّدَاقِ؟
فَقَالَ لَهَا : احْتَکِمِی مَا بَدَا لَکِ!
فَقَالَتْ لَهُ : أَنَا مُحْتَکِمَهٌ عَلَیْکَ ثَلَاثَهَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ وَصِیفاً وَ خَادِماً وَ قَتْلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)!》
چه چیز مهر من خواهى کرد؟
ابن ملجم گفت : تو هر چه خواهى مهر قرار بده تا من بپردازم!
قطام گفت : مهر من عبارت است از سه هزار درهم پول، و کنیز و غلامى و دیگر کشتن على بن ابى طالب(ع)!
ابن ملجم گفت :
《لَکِ جَمِیعُ مَا سَأَلْتِ وَ أَمَّا قَتْلُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)! فَأَنَّى لِی بِذَلِکِ؟!
فَقَالَتْ : تَلْتَمِسُ غِرَّتَهُ! فَإِنْ أَنْتَ قَتَلْتَهُ شَفَیْتَ نَفْسِی وَ هَنَأَکَ الْعَیْشُ مَعِی وَ إِنْ قُتِلْتَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا》
به جز کشتن على بن ابى طالب(ع) آنچه خواهى مهیا می کنم، و اما کشتن على بن ابى طالب(ع) را چگونه انجام دهم؟
قطام گفت : او را غافلگیر کن!
اگر او را کشتی، دل مرا شفا داده ای و به وصل می رسی و آن گاه با من زندگی خواهی کرد و اگر در این راه کشته شوی، در آخرت خیری نصیبت می شود که از دنیا بهتر است.
ابن ملجم گفت :
《أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَقْدَمَنِی هَذَا الْمِصْرَ وَ قَدْ کُنْتُ هَارِباً مِنْهُ لَا آمَنُ مَعَ أَهْلِهِ إِلَّا مَا سَأَلْتِنِی مِنْ قَتْلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)!
فَلَکِ مَا سَأَلْتِ قَالَتْ فَأَنَا طَالِبَهٌ لَکَ بَعْضَ مَنْ یُسَاعِدُکَ عَلَى ذَلِکَ وَ یُقَوِّیکَ!
ثُمَّ بَعَثَتْ إِلَى وَرْدَانَ بْنِ مُجَالِدٍ مِنْ تَیْمِ الرِّبَابِ فَخَبَّرَتْهُ الْخَبَرَ وَ سَأَلَتْهُ مَعُونَهَ ابْنِ مُلْجَمٍ》
به خدا سوگند هر آینه من به این شهر نیامده‏ ام، و به این حالت پنهانى و اختفاء و کناره‏ گیرى از مردم به سر نبردم، جز براى انجام همین خواسته تو و آن کشتن على بن ابى طالب(ع) است!
پس بدان که آنچه خواهى انجام می دهم!(۱)

منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸
@TarikhEslam

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا