حکایات اشکذردانشنامه اشکذرصفحه اصلی

دارم جنگ صلح می دهم!

حکایت های مردمان اشکذر

مردی تن به کار نمی داد و اغلب اوقات در خانه استراحت می کرد همسرش که از خانه نشینی های شوهرش خسته شده بود با عصبانیت به او گفت : « مرد این چکاری است می کنی؟!  بلند شو برو سر کار تا برای خودت یک چیزی داشته باشی ! »

مرد با خونسردی جواب داد : « زن اگر بروم سر کار مال ومنالی جمع کنم فرزندانمان بعد از مرگ ما سر ارث و میراث  اختلاف پیدا خواهند کرد و باهم جنگ خواهند کرد ولی اگر مال منالی در کار نباشد جنگی هم در کار نیست ! در اصل من با کار نکردم دارم جنگ صلح می دهم! »

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا