صفحه اصلیکتاب و کتابخوانی

زنان قاجاری، در زمستان و پشت کرسی، رمان های فرنگی می خواندند

زنان قاجاری، در زمستان و پشت کرسی، رمان های فرنگی می خواندند

استاد رسول جعفریان در کانال خود نوشت : یادداشتی در پشت نسخه ای خطی از کتاب «اسرار پاریس» از اوژن سو است که در اختیار خانواده معیر الممالک بوده است. در این یادداشت کوتاه اما با ارزش، نکاتی در باره ترجمه رمانهای فرنگی در دوره ناصری، علاقه زنان به خواندن این رمانها، و جلسات زنانه زمستانه پشت کرسی در میان خانواده قاجاری برای مطالعه آمده که جالب است. در پایان، نویسنده یادداشت از سیلی که در سال ۱۳۷۴ ق (۱۳۳۴ش) آمده و تعداد زیادی از مردم در امامزاده داود طعمه سیلآب شده اند، یاد کرده که گزارش دست اولی است. متن یادداشت این است:

در سال یک هزار و سیصد دو قمری [۱۳۰۲]که بنده نه ساله بوده، و پدرم دوست محمد خان معیر الممالک به فرنگستان رفته بود، و مسافرتش سه سال به طور انجامید، مادرم عصمت الدوله محترمه ترین دختر ناصرالدین شاه میل مفرطی داشت به خواندن قصص و حکایات.
در آن زمان، از رمانهای فرنگی در تهران ترجمه نمی شد و به طبع نمی رسید. محمد حسن خان اعتماد السلطنه وزیر انطباعات رئیس دارالترجمه دولتی بود و به امر شاه از تواریخ و قصص فرنگی ترجمه می کرد و به عرض می رسانید. از جمله این کتاب روکف بود. زن اعتماد السلطنه، اشرف السطنه، چون میل مادر مرا به این قسم کتب می دانست، برای مادرم فرستاد که بخواند. چون کتاب مفصل بود و خواندنش به طول می انجامید، علی هذا مادرم کتاب را اوراق کرده به کُتّاب عدیده داد، در زمان قلیلی استنساخ شد. علت اختلاف خطوط در کتاب این است.
در اطراف مادرم، همیشه از شاهزاده خانمها و خانم های محترمه دیگر و پیره زن های خوش صبحت ده پانزده نفر بودند. در زمستانها کرسی بزرگی که در اطاق آئینه می نهادند، همه در اطراف کرسی نشسته به صحبت های شیرین و خواندن کتاب وقت عزیز را می گذراندند. (وای بر امروز و تفریحات امروز و عبارات دلخراش مهوع که در مجالس امروز بر پا می باشد) (نعوذ بالله). این کتاب را در آن زمان مادرم می خواند. به این معنا که یکی از خانمها می خواند، پس از خسته شدن دیگری می خواند، و در ضمن خواندن تحقیقات می نمودند که بسیار شنیدنی و لذید بود. بعضی اوقات هم بنده در گوشه ای قرار گرفته و گوش می دادم ولی چیزی نمی فهمیدم. روزگاری شیرین تر و بهتر از آن نمی شد.
در این روزها که سال یک هزار و سیصد و هفتاد و چهار قمری [۱۳۷۴ق] می باشد، کتابهای خود را زیر و رو می کرده، به این کتاب برخورده، آوردم برای خواندن. در زیر کرسی شبها می خوانم تا این که تمام شد. کتاب بسیاری قوی است. قسمت های بسیار شیرین خواندنی دارد. ولی به نظر بنده دو عیب دارد. یکی این که قسمت های مختلف زیاد آورده که انسان گیج شده و نمی تواند به ذهنش بسپارد و دیگر حشو و زواید زیاد دارد و ابدا لزومی ندارد. مولف گویا قصدش قطور بودن کتاب بوده است. مثلا صحبت بین دو نفر را که هیچ موجب ندارد، خیلی به درازا کشیده، و دیگر در شرح دادن وضع یک اطاق یا یک دالان و غیره که زیادی به نظر می آید که خواننده هر گاه میل به خواندن کرد، خواهد فهمید. چه عیش می کنم.
این بنده فعلا به سن هفتاد و هشت شمسی رسیده … امسال تابستان و پاییز غمگین گذشت که هیچ سابقه نداشت. در کوهسار به قدری بارید که سیل عظیم حرکت کرده، امامزاده داود که معرکه شد. چون تابستان [بود] و زوّار زیاد رفته بودند، همه جا را خراب، و قریب دو هزار نفر طعمه سیل شدند و در حدود اوشان هم خرابی بسیار کرد. تلفات بسیار اندک بود. اغلب شهرها هم مبتلا به سیل های سخت و تلفات سخت بودند. در طهران بیست روز رنگ آفتاب را کسی ندید و غالب می بارید. پروردگارا به تو پناه می بریم در این حوادث. دو ستعلی معیری.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا