کتاب و کتابخوانی

۷ کتاب که شخصیت اصلی آن‌ها حیوان است!

کتاب‌ها به ما این امکان را می‌دهند تا حسی را تجربه کنیم که تابه‌حال برای ما اتفاق نیفتاده است. هر کتاب، آینه‌ی روایتی است که به شما کمک می‌کند تا از زاویه‌ی دید شخصیت‌ها ببینید و احساس کنید.

علاوه بر داستان‌هایی که نگاه انسانی مسائل را برای ما شرح می‌دهند، رمان‌ها و داستان‌هایی هم وجود دارند که به حیوانات می‌پردازند. در برخی از این رمان‌ها، حیوانات شخصیت‌‌های اصلی هستند و مانند انسان صحبت می‌کنند و با مشکلاتی مانند مشکلات انسانی سروکار دارند.

حیوانات همیشه نقش اساسی در بقای انسان داشته‌اند و در طول تاریخ بشر مورداحترام بوده‌اند. داستان‌هایی که حول محور حیوانات هستند، عجیب‌ترین و نمادین‌ترین فضاها را به تصویر می‌کشند و اغلب شخصیت‌‌هایی که در قالب حیوان هستند، به‌عنوان بهترین دوست یا همراه شخصیت انسان عمل می‌کنند. این سبک از کتاب‌ها راه جدیدی را برای به چالش کشیدن باورهای سیاسی ارائه می‌دهند و نظم اجتماعی را در شرایط جدیدی قرار می‌دهند.

درواقع نویسندگان از حیوانات برای پرداختن به موضوعات چالش‌برانگیز استفاده می‌کنند؛ موضوعات و مفاهیم متداولی که می‌توانند توسط حیوانات نشان داده شوند شامل درس اخلاق یا آداب معاشرت، قوانین و نظم و عملکرد دولت یا دین است. استفاده‌ی نویسنده از جوامع حیوانات به خوانندگان کمک می‌کند تا موضوعات انتزاعی را ساده‌تر درک کنند.

عنصر غالب این رمان‌ها و داستان‌ها، استعاره و فنون ادبی است که نویسندگان و شاعران در آن خصلت‌ها و ویژگی‌های انسانی را به حیوانات نسبت می‌دهند.

در ادامه‌ی این مطلب ۷ کتاب معروف و فوق‌العاده‌ی ایرانی و خارجی را که حیوانات شخصیت اصلی داستان هستند، معرفی کرده‌ایم. همه‌ی این داستان‌ها با دیدگاه‌ تازه‌ای به دنیای حیوانات نگاه کرده‌اند و هرکدام به روشی خاص خواننده را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

۱. مزرعه‌ی حیواناتکتاب با شخصیت حیوانات

کتاب مزرعه‌ی حیوانات رمانی نمادین اثر جورج اورول است که اولین بار سال ۱۹۴۵ در انگلستان منتشر شد. این کتاب داستانی، تمثیلی از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ و دوران استالینیستی اتحاد جماهیر شوروی است. درواقع کتاب مزرعه‌ی حیوانات هم استعاره از یک دولت کمونیست شکست‌خورده و هم در مورد گروهی از حیوانات یک مزرعه است که تصمیم می‌گیرند مزرعه را بدون دخالت انسان‌ها اداره کنند.

داستان از شبی در خانه‌ی میجر پیر شروع می‌شود؛ شبی همه‌ی حیوانات مزرعه‌ی مانور در انبار جمع می‌شوند و میجر پیر خوابش را برای اهالی تعریف می‌کند. خواب میجر دنیایی را توصیف می‌کند که همه‌ی حیوانات فارغ از استبداد اربابان انسانی خود زندگی می‌کنند. چند روز بعد از این صحبت‌ها میجر پیر می‌میرد اما حیوانات با الهام از فلسفه‌ی او درباره‌ی حیوان‌گرایی، شورشی علیه صاحب مزرعه «آقای جونز» طراحی می‌کنند.

دو خوک به نام‌های اسنوبال و ناپلئون، شخصیت‌های مهم و برنامه‌ریزان این شورش می‌شوند. یک شب که جونز غذای حیوانات را فراموش می‌کند، شورش رخ می‌دهد و درنهایت جونز و افرادش از مزرعه فرار می‌کنند و مزرعه‌ی مانور به مزرعه‌ی حیوانات تغییر نام می‌دهد. آن‌ها امیدوارند مزرعه‌ای برای خود ایجاد کنند که در آن حیوانات برابر، آزاد و شاد باشند.

خوک‌ها به دلیل اینکه هوش بیشتری نسبت به حیوانات دیگر دارند، رهبری حیوانات مزرعه‌‌ی مانور را به عهده می‌گیرند. در ابتدا همه‌چیز به‌خوبی پیش می‌رود، حیوانات غذای خود را به‌طور کامل می‌خورند و هر یکشنبه همگی برای بحث در مورد سیاست مزرعه دورهم جمع می‌شوند، اما پس از مدتی همه‌چیز تغییر می‌کند و مزرعه تحت دیکتاتوری ناپلئون در وضعیت حتی بدتری نسبت به گذشته قرار می‌گیرد.

داستان کتاب، قدرت پوپولیسم یا عوام‌گرایی و دموکراسی ضعیف و شکننده را نشان می‌دهد. پیامی که کتاب به ما می‌دهد این است که همیشه در مورد اعتقادات و ایدئولوژی‌های سیاسی خود هوشیار و فعال باشیم تا درنهایت مانند یک گوسفند نشویم.

از روی کتاب مزرعه‌ی حیوانات، تاکنون دو فیلم و یک انیمیشن ساخته شده است.

در قسمتی از کتاب مزرعه‌ی حیوانات می‌خوانیم:

«چند روز بعد که کشتارها تخفیف یافت چندتایی از حیوانات به یاد آوردند یا فکر کردند که به یاد دارند که ماده‌ی ششم فرمان گفته است «هیچ حیوانی حیوان کشی نمی‌کند.» و باآنکه کسی قصد طرح کردن قضیه را در حضور خوک‌ها و سگ‌ها نداشت ولی همه احساس می‌کردند کشتار حیوانات منطبق با فرامین نیست. کلوور از بنجامین خواهش کرد ماده ششم فرمان را برایش بخواند و وقتی بنجامین خواهش کرد ماده ششم فرمان را برایش بخواند و وقتی بنجامین طبق معمول گفت در این قبیل امور مداخله نمی‌کند، به سراغ موریل رفت.»

۲. سگ ولگردکتاب با شخصیت حیوانات

کتاب سگ ولگرد اثر نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی، صادق هدایت است که اولین بار سال ۱۳۲۱ منتشر شد. این اثر فوق‌العاده به زبان‌های زبادی ازجمله انگلیسی، قزاقی، ارمنی، فرانسوی، بلغاری، ترکی استانبولی و آلمانی ترجمه شده است.

این کتاب هشت داستان کوتاه در دل خود دارد و نام کتاب از داستان اول گرفته شده است. هدایت در کتاب سگ ولگرد، مانند اولین داستان کوتاهش به نام «شرح‌حال یک الاغ هنگام مرگ» به ارزش برابر وجودی انسان و حیوان می‌پردازد و ظلم انسان را نسبت به حیوانات محکوم می‌کند. درواقع نویسنده نه‌تنها کسانی را که سگ‌ها را آزار می‌دهند محکوم می‌کند، بلکه همه‌ی افرادی که با حیوانات بدرفتاری می‌کنند را سرزنش می‌کند.

داستان این کتاب درباره‌ی سگی از یک نژاد برتر بریتانیایی به نام «پات» است که در ورامین صاحبش را گم می‌کند و مردم به‌جای اینکه به او محبت کنند، با بی‌رحمی اذیت و به سمتش سنگ پرتاب می‌کنند و از مغازه‌هایشان بیرونش می‌رانند.

پات استعاری و نمادین است و هدایت یک سوژه‌ی انسانی را از طریق سگی به تصویر می‌کشد و با داستانی دراماتیک و دردناک باورهای جاری جامعه را مورد انتقاد قرار می‌دهد.

در قسمتی از کتاب سگ ولگرد می‌خوانیم:

«ولی چیزیکه بیشتر از همه پات را شکنجه می‌داد احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچه‌ای بود که همه‌اش تو سری خورده و فحش شنیده اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده مخصوصا با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمه‌ای او این نوازش را گدایی می‌کرد و حاضر بود جان خودش را بدهد در صورتیکه یک نفر به او اظهار محبت بکند. او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز کند اما به نظر می‌آمد هیچ‌کس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت و هیچ‌کس از او حمایت نمی‌کرد.»

۳. آوای وحشکتاب با شخصیت حیوانات

کتاب آوای وحش محبوب‌ترین و پرمخاطب‌ترین اثر نویسنده‌ی آمریکایی، جک لندن است که اولین بار سال ۱۹۰۳ منتشر شد. این کتاب از تاثیرگذارترین کتاب‌های او محسوب می‌شود و تاکنون به بیش از ۷۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. جک لندن یک سال را در یوکان زندگی کرد و هنگام نوشتن این کتاب از تجربیات خود در آنجا بهره برد. این کتاب اثری کلاسیک و ماجراجویانه است که دوستی بزرگ بین سگ و انسان را روایت می‌کند.

شخصیت اصلی داستان سگی درشت هیکل به نام «باک» است که به زندگی راحت به‌عنوان حیوانی خانگی عادت کرده و از خانه و افرادش محافظت می‌کند و از این‌کارش لذت می‌برد.

داستان کتاب در مزرعه‌ای در دره‌ی سانتا کلارای کالیفرنیا آغاز می‌شود؛ زمانی که باک از خانه‌اش ربوده می‌شود و به‌عنوان یک سگ سورتمه‌ای در آلاسکا به فروش می‌رسد. او مجبور می‌شود برای زنده ماندن و تسلط بر سگ‌های دیگر در آن محیط خشن، بجنگد. باک باوجود تمام سختی‌هایی که می‌کشد درنهایت جایگاه واقعی خود را در جهان پیدا می‌کند.

مضمون اصلی رمان درباره‌ی این موضوع است که هرگز نباید عقب‌نشینی کنیم و باید بدانیم خود را چگونه با شرایطی که در آن قرار می‌گیریم وفق دهیم.

داستان در اوایل سال ۱۹۲۳، برای یک فیلم اقتباس شد و از آن به بعد در چندین اقتباس سینمایی دیگر دیده شده است.

در بخشی از کتاب آوای وحش می‌خوانیم:

«فرانسوا بازهم سلکس را جلوتر آورد. باک حمله نکرد. از چماق فاصله گرفت و غرید. کاملا مراقب بود مورد اصابت ضربات چماق قرار نگیرد، زیرا شدت این ضربات را به یاد داشت. فرانسوا پس از بستن سلکس، برای بستن باک در جای همیشگی، یعنی جلوتر از دایو، پیش رفت و باک عقب کشید. فرانسوا پس از تکرار این صحنه، چماق را بر زمین انداخت، زیرا متوجه شد که باک از چماق می‌ترسد. بااین‌حال باک حاضر به پیش آمدن نشد.»

۴. مسخمسخ

کتاب مسخ اثر یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌، فرانس کافکا است که اولین بار سال ۱۹۱۵ منتشر شد و توسط صادق هدایت به فارسی ترجمه شده است. این کتاب یک رمان کلاسیک کوتاه است که به‌عنوان یکی از آثار مهم داستانی قرن بیستم محسوب می‌شود و از آن زمان به بعد به‌طور گسترده‌ای در جهان غرب در کالج‌ها و دانشگاه‌ها موردمطالعه قرارگرفته است.

تصور کنید یک روز از خواب بیدار می‌شوید و تبدیل به یک حشره شده‌اید. چکار می‌کنید؟ این ممکن است استعاره‌ای از تراژدی‌‌های غیرمنتظره‌ای باشد که زندگی بر سر ما می‌آورد.

داستان کتاب درباره‌ی فروشنده‌ای دوره‌گرد به نام «گرگور سامسا» است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود به حشره‌ای بزرگ و زشت تبدیل شده است. داستان وقتی جالب می‌شود که مدیرش از دفتر کارش به خانه‌شان می‌رود تا بفهمد چرا گرگور به سر کار نرفته است. تغییر او نه‌تنها بر او بلکه بر اعضای خانواده‌اش، به‌ویژه پدر و خواهرش نیز تاثیر می‌گذارد.

او در ابتدا تغییر را موقتی می‌داند ولی درنهایت او هویت جدید خود را می‌پذیرد و مانند یک سوسک از خزیدن روی دیوار و سقف و پنهان شدن در مکان‌‌های تاریک لذت می‌برد. تحول سخت‌تر در درون او رخ می‌دهد. او بسیار تلاش می‌کند، علیرغم برخورد اعضای خانواده‌اش، به انسانیت خود ادامه دهد.

داستان از دیدگاه گرگور روایت می‌شود، بنابراین تا حد زیادی می‌توان با او همدلی کرد. ما در همان ابتدا با زندگی جدیدش آشنا و با موانع و احساسات مشابه به گرگور روبه‌رو می‌شویم و این باعث می‌شود که او را راحت‌تر درک کنیم.

در بخشی از کتاب مسخ می‌خوانیم:

«بدبختانه، خواهرش با این عقیده همراه نبود و با پدر و مادرش عادت کرده بود که راجع به گـره گـوار مستبدالرای باشد و این هم بی‌دلیل نبود. این دفعه، پیشنهاد مادرش سبب شد که تصمیم بگیرد نه‌تنها میز و دولابچه – که منظور اساسی او بود – بلکه همه‌ی اثاثیه دیگر را هم بیرون ببرد؛ به‌جز نیم تخت کـه وجودش لازم بود. پافشاری او از لجاجت بچگانه و یا حس جدید اعتماد به خود، که به طرز دشواری به دست آورده بود، سرچشمه نمی‌گرفت.»

۵. جاناتان مرغ دریاییکتاب با شخصیت حیوانات

کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ اولین بار سال ۱۹۷۰ منتشر و بلافاصله پس از انتشار به یکی از محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌‌های سال تبدیل شد.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بسیاری از ریسک کردن گریزانیم و کاری را که دیگران انجام می‌دهند ماهم انجام می‌دهیم.

این کتاب الهام‌بخش درباره‌ی یک مرغ دریایی به نام «جاناتان لیوینسگتون» است که رویایی دارد. جاناتان در نگاه اول شبیه هر مرغ دریایی معمولی به نظر می‌رسد ولی او برخلاف سایر مرغ‌‌های دریایی، می‌خواهد پرواز کند و مهارت‌‌های خود را کامل کند، درحالی‌که سایر مرغ‌‌های دریایی فکر می‌کنند پرواز فقط برای جستجوی غذا است.

جاناتان می‌داند زندگی بیش از جنگیدن برای قایق‌‌های ماهی‌گیری و پیروی از قوانین مرغ‌های دریایی دیگر است. او دوست دارد رها و آزاد باشد و پرواز را بهتر و بلندتر تجربه کند و برای این رویایش هرروز تلاش‌ می‌کند و چیزهای بیشتری از پرواز می‌آموزد.

باخ از طریق شخصیت اصلی داستان به خوانندگان کتاب این پیام را می‌دهد که اگر کسی به توانایی‌ها و پتانسیل‌‌های خود اعتماد داشته باشد و برای رسیدن به اهداف خود به‌طور خستگی‌ناپذیر تلاش کند، هیچ‌چیز در این دنیا برایش ناممکن باقی نمی‌ماند. درواقع جان‌مایه‌ی اصلی کتاب در این مورد است که رویاهایمان را دنبال کنیم و از زندگی‌مان بیشترین لذت را ببریم.

در قسمتی از کتاب جاناتان مرغ دریایی می‌خوانیم:

«فلیچر هم که بیش از هر مرغ دیگری عاشق حرکات دشوار موزون بود، چرخش عمودی آرام شانزده نقطه‌ای خودش را با موفقیت انجام داد و فردا با چرخشی سه‌گانه از آن‌هم فراتر رفت. همان‌طور که در آن اوج، پرهایش چون نور خورشید می‌درخشید، چشمان زیادی از ساحل دزدانه او را می‌نگریست. در هر ساعت روز، جاناتان کنار تک‌تک شاگردانش بود. درس را توضیح می‌داد، راهنمایی‌شان می‌کرد، پیشنهادهایی می‌داد و سخت می‌گرفت.»

۶. زیبای سیاهکتاب با شخصیت حیوانات

کتاب زیبای سیاه معروف‌ترین اثر آنا سیول، اولین بار سال ۱۸۷۷ منتشر و توسط شیوا مقانلو به فارسی ترجمه شد. این کتاب یک داستان تکان‌دهنده درباره‌ی مهربانی، ظلم و بخشش انسان است. تاکنون ۵۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده و به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های کل دوران تبدیل شده است.

او به زیبایی این تصور را در خواننده ایجاد می‌کند که حیوانات درست مانند انسان‌ها، احساساتی مانند درد، اندوه، شادی و ترس را نیز تجربه می‌کنند. او دردی را که اسب‌ها به دلیل بلبرینگ، زین‌‌های تنگ، نعل و تنگ شدن دهانشان تحمل می‌کنند را توضیح می‌دهد.

درواقع کتاب زیبای سیاه یک داستان اخلاقی از زندگی اسبی زیبا، شاد، خوش‌رفتار و قوی به نام «زیبای سیاه» است که در قالب یک زندگی‌نامه شرح داده می‌شود و جهان را از نگاه حیوانات توصیف می‌کند. بااینکه راوی اصلی داستان زیبای سیاه است ولی شخصیت‌‌های جالب دیگری نیز به چشم می‌خورد و همه‌ی آن‌ها به شیوه‌های منحصربه‌فرد خود به داستان ارزش می‌بخشند.

زیبای سیاه با مادرش زندگی می‌کند و درس‌های ارزشمندی از او یاد می‌گیرد. وقتی‌که چهارساله می‌شود، به اسکویر گوردون که مردی مهربان است، فروخته می‌شود و سپس با صاحبان مختلفی با اخلاق‌ خوب و بد، مراقب و بی‌توجه، مهربان و بی‌رحم زندگی و تجربه‌ی خود را توصیف می‌کند.

کتاب زیبای سیاه مجموعه‌ای از داستان‌‌های کوتاه است و هر فصل یک قسمت متفاوت از زندگی زیبای سیاه و اسب‌های دیگر که در این راه ملاقات می‌کند را روایت می‌کند.

تاکنون فیلم‌ها و انیمیشن‌‌های زیادی از داستان جذاب و معروف زیبای سیاه ساخته شده است.

در بخشی از کتاب زیبای سیاه می‌خوانیم:

«هیچ‌گاه نصایح مادرم را فراموش نکردم. می‌دانستم او اسب عاقل و بالغی است اربابمان خیلی رویش حساب می‌کرد. نام مادرم دوش بود، اما ارباب اغلب پت صدایش می‌زد. اربابمان مرد خوب و مهربانی بود. به ما غذای خوب و محل سکونت مناسب می‌داد و حرف‌‌های مهربانی می‌زد. با ما به همان محبتی حرف می‌زد که با بچه‌هایش. همه شیفته‌اش بودیم و مادرم خیلی دوستش داشت.»

۷. انتری که لوطی‌اش مرده بودکتاب با شخصیت حیوانات

صادق چوبک مجموعه‌ای شامل سه داستان و ‌یک نمایشنامه با نام «انتری که لوطی‌اش مرده بود» را در سال ۱۳۲۸ منتشر کرد. با این اثر به‌عنوان‌ یکی از نویسنده‌های صاحب‌ سبک در ادبیات معاصر ایران شناخته شد.

کتاب «انتری که لوطی‌اش مرده بود» درباره‌ی یک میمون به نام مخمل و صاحبش لوطی است و در واقع کتاب از زبان مخمل روایت می‌شود. مخمل به همراه صاحبش که جهان تریاکی نام دارد به شهرهای مختلفی سفر می‌کنند و معرکه‌گیری راه می‌اندازند. ‌یک روز صبح مخمل متوجه می‌شود که لوطی در خواب از دنیا رفته است. مخمل با چرخیدن به دور لوطی سعی می‌کند تا لوطی را بیدار کند ولی می‌بیند که لوطی هیچ حرکتی نمی‌کند. مخمل که از این اتفاق خوشحال است، تلاش می‌کند تا زنجیر دور گردنش را که به میخی متصل است، از زمین بیرون بکشد و فرار کند. اما این زنجیره به دور گردنش باقی می‌‌ماند. در ابتدای راه، وقتی مخمل یا همان انتر داستان از چنگ بندها رها می‌شود، چون هیچ نمی‌داند که به کجا برود، راه دشت را در پیش می‌گیرد. حالا دیگر لوطی جهان در کنارش نبود اما در مسیر رفتنش‌ اتفاق‌هایی برای مخمل می‌افتد که باعث می‌شود دوباره به سمت صاحب مرده‌اش بر‌گردد.

صادق چوبک در این مجموعه‌ داستان، دغدغه‌ی فکری‌اش درباره‌ی افراد طردشده‌ی جامعه، صحنه‌ها و لحظات ناخوشایند و تلخ زندگی‌شان را به تصویر کشیده است. این کتاب در واقع حیوان را در جایگاه انسانی قرار نداده است بلکه تمام حالات او به‌عنوان یک حیوان محفوظ نگه داشته شده است و از دیدگاه او به‌عنوان یک حیوان داستان را پیش می‌گیرد.

صادق چوبک در این کتاب، به دلیل جست‌وجوی روان‌شناختی درباره‌ی سرشت انسان از دیدگاه ترس، نیاز و وابستگی، مورد ستایش قرار گرفت. کتاب انتری که لوطی‌اش مرده بود سراسر پر از نماد است. از نام لوطی که جهان است تا تریاکی بودن، بند آویزان به گردن مخمل، تبردارهایی که آخر داستان می‌رسند و… همه‌ی این‌ها نمادی از شرایط و وضع موجود جامعه دارد و زندگی واقعی مردم را به تصویر می‌کشد.

در قسمتی از کتاب انتری که لوطی‌اش مرده بود می‌خوانیم:

«مخمل ترسیده بود. چند بار پشت سر هم با تمام زوری که داشت هیکل درشت نکرد خود را از زمین بلند کرد و پرید تو هوا. اما قلاده‌اش گردنش را آزار می‌داد. همه نگاهش به لوطیش بود. بک چیزی فهمیده بود. صورت او برایش جور دیگر شده بود. دیگر ازش نمی‌ترسید . او برایش بیگانه شده بود. هرچه به آن نگاه می‌کرد چیزی از آن نمی‌فهمید چه شده. تا آن روز لوطیش را با این حالت ندیده بود. تا آن روز آدم را چنان زبون و بی آزار ندیده بود. او دیگر از این قیافه نمی‌ترسید و صورتی که تکان خوردن هر گوشه‌ی پوست آن جانش را می‌لرزاند اکنون دیگر به او چیزی نمی‌گفت. چشمانی که هر گردش آن رازی از همزاد دنیای دیگرش به او می‌فهماند اکنون دریده و خاموش و بی نور باز بود.»

دیجی کالا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا