دانشنامه اشکذرشهدا

با شهدا – معلم شهید حاج محمد حسین جعفری نسب

شهید حاج محمدحسین جعفری نسب  سال ۱۳۳۰در اشکذر یزد چشم به جهان گشود پدرش حاح علی بود ومادرش گوهر نام داشت وی قبل از ورود به مدرسه قرآن را در مکتب خانه فرا گرفته بوددر سال ۱۳۳۸ وارد مدرسه شد شش سال دبستان را در مدرسه خانقایی اشکذر به پایان رساند و از نفرات اول امتحانات پایانی این دوره بود دوره دبیرستان را در همین منطقه شروع نمود ولی دو سال آخر آن را در دبیرستان ایرانشهر یزد خواند و در خردادسال ۱۳۵۱ دیپلم خود را گرفت.
محمدحسین از همان دوران دانش آموزی با مطالعه کتب مذهبی بینش مذهبی خود را بالا برد و بیشتر با علما و روحانیون معاشرت داشت از پیش از انقلاب مقلد امام بود و با حکومت طاغوت مخالفت می کرد
در سن ۱۸ سالگی با خانواده ای مذهبی و مومن وصلت کرد در سال ۱۳۵۱ به سربازی رفت  و بعد از بازگشت با توجه فرصتهای شغلی دولتی دیگر با مشورت سومین شهید محراب ( آیت الله صدوقی ) شغل معلمی را انتخاب کرد .
با تشکیل جلسات هفتگی دیگران به ویژه دانش آموزان را به خواندن قرآن و آشنایی به مسائل مذهبی تشویق می کرد
شهید حاج محمدحسین جعفری نسب در کنار معلمی فعالیتهای مذهبی و اجتماعی متعددی داشت و عضو فعال اکثر موسسات خیریه و دینی اشکذر بود

وی قبل از انقلاب دارای سوابق مبازاتی با رژیم طاغوت بودبا پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در راه اندازی نهادها و تشکیلات انقلابی مذهبی در اشکذر فعالیت چشمگیری داشت  ولی علیرغم آن  او کمترین چشم داشتی به استفاده از این موقعیتها  نداشت و با کسانیکه می خواستند از این موقغیتها استفاده کنند مخالفت می کرد و به همین دلیل تا لحظه شهادت توانست محبوبیت خود را در بین مردم حفظ کند.
با برگزاری نمازجمعه اشکذر بعنوان مکبر انتخاب شد از دیگر خصوصیات این معلم شهید اطاعت همشیگی وی از علما و روحانیون بود.


معلم شهید حاج محمدحسین جعفری نسب مدتی  به عنوان مسئول گزینش و امتحانات اداره آموزش و پرورش اشکذر انتخاب شد و سالها بعنوان معلم به دانش آموزان این مرز و بوم  خدمت کرد ودر کنار تدریس درسهای مربوطه آنها را با قرآن و احکام اسلام  آشنا می کرد.
با شروع جنگ تحمیلی در عشق به جهاد و شهادت سر از پا نمی شناخت و با داشتن ۶ فرزند لحظه ای از حضور در جبهه غافل نبود  هرگاه از جبهه  بر می گشت  حسرت می خورد که چرا شهید نشده  و می گفت لیاقت شهادت نداشتم  و سرانجام درتاریخ ۱۹ اسفند سال ۶۳ در عملیات بدر به آرزوی دیرینه اش _که شهادت بود _رسیدو میهمان برادر شهیدش عباس جعفری نسب شد (با اندکی ویرایش ویژه نامه وصیتنامه خاک خورده)

زدی دل را به دریا چون شهیدان

تو غرق دجله گشتی با رفیقان

حسینی و حسین آسا تو رفتی

که تا ماند چنین اسلام و ایران

قسمتهایی از وصیتننامه شهید:

راهی که قریب ۱۵ سال انتخاب کرده بودم ، می دانستم فدا کاری می خواهد، ایثار می خواهد و شهادت را بدنبال دارد.

راضی نیستم کسی بگوید ای وای این ۶ بچه کوچک داشت چرا رفت؟ ضرر کرد، خیر اگر امام حسین(ع) ضرر کرد ما هم ضرر کردیم اگر حضرت ابوالفضل (ع) ضرر کرده ما هم ضرر کرده ایم. شما حالا نبینید صحنه صحرای محشر را برای خود مجسم کنید، آن روزی که شهدا در عرصه قیامت اطراف شمع وجود سرور شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) پرواز می کنند آن موقع می فهمید که ما ضرر نکرده ایم.

 

عکس که داشتم وضو می گرفتم چاپ کنید که فرزندانم و دانش آموزان بدانند جنگ برای نماز است ، شهادت ما برای این است بندگی خدا بماند  و نماز در میان جوانان باقی بماند،  نماز وسیله عروج انسان از (عالم) ماده به ملکوت علی است.

ح.د

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا