صفحه اصلیعمومی

سالگرد اعدام عمر مختار، شیر صحرا

شیخ عمر مختار، مجاهد استعمارستیز و مبارز مسلمان لیبیایى در سال ۱۸۵۸م به دنیا آمد. وی پس از فراگیری قرآن و دروس دینی به عنوان شیخ و بزرگ قبیله و ناحیه خود تعیین شد. شیخ‏ عمر مختار مدتی در سودان به ارشاد و هدایت مردم پرداخت و در سال ۱۹۱۱م به زادگاهش مراجعت نمود. با هجوم ارتش متجاوز ایتالیا به کشور لیبی و استقرار در منطقه بن غازیِ لیبی، عمرمختار رهبری جنبش ملیِ ضدایتالیایى را برعهده گرفت و مبارزات استعمار ستیزانه خود را به همراه مردم محروم منطقه آغاز کرد. وی طی سال‏های مبارزه، تلفات زیادی بر قوای بیگانه وارد کرد تا این که ایتالیایی‏ها بر او غلبه کردند. شیخ عمر مختار درنهایت در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۳۱م اسیر سپاه ایتالیا شد و پس از یک محاکمه صوری، وی را در ۱۶ سپتامبر ۱۹۳۱ در ۷۳ سالگی به دار آویختند.

عمر مختار نه اولین مجاهد بود و نه اولین شهید. بلکه او از زمره مردانی بود که نبرد را با وجود نا امید بودن از نتیجه جنگ ادامه می دهند. او زبده ترین مرد نظامی؛ مردی از جان گذشته و فدایی بود. او نمونه ای کامل از یک مرد مسلمان بود. از آنانی است که اگر مردم بگویند: ” همانا مردم علیه شما جمع شده اند، از آن ها بترسید ” ایمان شان زیادتر می شود و می گویند: ” خداوند ما را کافی است. و او چه وکیل خوبی است و این رمز شخصیت آن مرد بی همتا بود. این صفت از قوی ترین صفات رادمردانی است که بشریت شناخته و خواهد شناخت. او انسانی آزاد در اعلی ترین و وسیع ترین معنی آن بود.

عبادت و تلاوت

عمر مختار بر ادای نمازها در اوقات‎شان بسیار حریص بود. و روزانه قرآن را تلاوت می‏کرد.

از هنگامیکه امام سید محمد سنوسی به وی گفته بود: ای عمر! ورد تو قرآن است، او هفته یکمرتبه قرآن را ختم می‎نمود.

داستان از این قرار است که محمد طیب اشهب بیان می‎کند: روزی درمکانی به نام چاه ساره که در صحرائیکه بین کفره و سودان است، قرار دارد. عمر مختار از محمد حسن سبکری نگهبان امام محمد سنوسی اجازه دخول خواست هنگامیکه او پیش امام سید محمد آمد، در دست امام مصحفی بود که آنرا به عمر مختار داد و گفت: چیزی غیر از این هم می‎خواهی؟

گفتم: سرورم! تعداد زیادی از برادران اذکاری‎ را که شما تجویز کرده‎اید، می‏خوانند ولی من جز اذکار کوتاهی بعد از نمازها چیز دیگری نمی‎خوانم مطابق نظرتان از شما اجازه می‏خواهم.

با این سخنش پاسخ داد ای عمر! ورد تو قرآن است. پس دستش را بوسیدم و از محضر او با این هدیه گرانبها (قرآن) بیرون آمدم و به یاری پروردگار در سفر و حضر به آن پایبندم و از آن روز (تا امروز) مصحف سرورم از من جدا نشده و به تلاوت روزانه آن اهتمام تا هر هفته آنرا به اتمام برسانم.

از استادم احمد ریفی شنیده بودم برخی صالحین بزرگ این‎چنین قرآن را تلاوت می‏نمودند که از سوره فاتحه شروع تا سوره مائده و سپس تا سوره یونس و سپس تا سوره اسراء و سپس تا سوره شعراء و سپس تا سوره صافات و سپس تا سوره قاف و بعدا تا اخیر قرآن. از این زمان به بعد قرآن را به این روش تلاوت می‎کنم.

درواقع توجه و مداومت بر تلاوت قرآن حاکی از قوه ایمان و ریشه دوانیدن آن در قلب است. و از همین ایمان قوی بود که صفاتی چون امانت‎‎داری، شجاعت، راستی، نبرد با ظلم، استیلاء فروتنی، و اطاعت در او تبلور نمود. و می‏توان تبلور و تجلی ایمان او را در حرص وی بر اداء نماز در اوقات آنها بر شمرد.

خداوند می‏فرماید: «ان الصلوه کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتا» (النساء:۱۰۳) بی‎گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است.

عمر مختار با تعجیل در اجراء فرامین الهی پروردگارش را عبادت می‏کرد. در اوقات فراغت اغلباً به اداء نفل می‎پرداخت. و خویشتن را به نماز ضحی ملزم کرده بود. و در غیر اوقات نماز نیز وضوء داشت. طوریکه از خودش روایت شده که می‏گفت: «از زمانیکه به جنبش سنوسیه پیوستم به یاد ندارم که با یکی از رهبران این حرکت بدون وضوء روبرو شده باشم.

این بنده نیک الهی با تلاوت روزانه قرآن کریم و شب‎بیداری به تغذیه روحش می‎پرداخت و این حالت او تا شهادتش ادامه داشت.

محمود جهمی یکی از مجاهدینی است که تحت قیادت عمر مختار جهاد نموده و یکی از همراهان او بوده است. او در خاطراتش چنین می‏گوید: من با عمر مختار غذا می خوردم و در یک مکان با او می‏خوابیدم و هرگز بیاد ندارم که او تا به صبح خوابیده باشد. اکثراً ۲ الی ۳ ساعت می‏خوابید و باقی شب را بیدار می‏بود و به تلاوت قرآن می‎پرداخت و اغلباً بعد از گذشت نیمی از شب ظرفی آب می‏گرفت و وضوء می‏گرفت و واپس به تلاوتش ادامه می‏داد.

عمر مختار با ایمان قوی و تدبر به تلاوت قرآن می‎پرداخت. ازینرو خداوند جل‌جلاله به وی پایداری نصیب نمود و تا آخرین رمق با قرآن بود. وقتیکه به طرف چوبه‎دار برده می‎شد این آیه را تلاوت می‎کرد: یا ایتهاالنفس المطمئنه. ارجعی الی ربک راضیه مرضیه. 

در محکمه نظامی، ژنرال گراتسیانی، فرمانده کل ارتش ایتالیا در لیبی، از شیخ مختار پرسید: چرا با حکومت فاشیستی با شدت و پیگیری درگیر بودی؟

شیخ جواب داد: برای دین و وطنم.

ژنرال پرسید: شما در فکر دستیابی به چه چیزی بودید؟

شیخ گفت: هیچ چیز به جز بیرون کردن شما. چون شما غاصب هستید و جنگ با شما بر ما واجب است و پیروزی تنها برای خداوند است.

گراتسیانی گفت: آیا امکان دارد از نفوذ و اعتبار خودتان استفاده کنید و از شورشیان بخواهید که در برابر حکومت ایتالیا تسلیم شوند؟

شیخ مختار پاسخ داد: امکان ندارد من هیچ کاری در این مورد بکنم. ما انقلابیون با یکدیگر هم قسم شده‌ایم که همه‌مان تا آخرین نفر کشته شویم، اما تسلیم نشویم یا سلاحمان را بر زمین نگذاریم.

سخنان گهربار عمرمختار:

«پس از من نسل‌هایی خواهند آمد که با شما مبارزه خواهند کرد؛ اما من زندگی‌ام از زندگی جلادانم طولانی‌تر خواهد بود.»

«ظلم، از مظلوم قهرمان خواهد ساخت، اما جنایت هر چه هم مرتکبش خود را قوی نشان دهد، قلب صاحبش را خواهد لرزاند.»

«اگر توپخانه شمشیر من را شکست، باطل حق من را نخواهد شکست.»

«ضربه‌ای که کمرت را نشکند، آن را قوی‌تر خواهد کرد.»

عمرمختارقبل از اعدام:

افسر ایتالیایی از عمرمختار پرسید: آیا با دولت ایتالیا جنگیده‌اید؟ عمرمختار: بلی.

افسر: مردم را علیه دولت تحریک نموده‌ای؟ عمرمختار: بلی.

افسر: می‌دانستی سزای اعمالت چیست؟ عمرمختار: بلی.

افسر: گفته‌هایت را تأیید می‌کنید؟ عمرمختار: بلی.

افسر: چند سال است علیه ایتالیا می‌جنگید؟ بیست سال.

افسر: حالا از جنگ علیه ایتالیا پشیمان نیستید؟ عمرمختار نه پشیمان نیستم.

افسر: می‌دانید اعدام می‌شوید؟ عمرمختار: بلی.

دادرس دادگاه: ناراحتم که عاقبت و سرانجامت این بود.

عمرمختار: این بهترین راه پایان زندگی است. (شهادت)

دادرس دادگاه: تلاش کرد عمرمختار اعدام نشود به شرطی که نامه‌ای به همرزمان لیبیایی‌اش بنویسد که دیگر علیه دولت ایتالیا نجنگند و آتش بست کنند.

عمرمختار در جوابش گفته‌ی مشهورش را به دادرس گفت: «انگشتی که در هر نماز برای شهادتین (اشهد ان لااله الاالله واشهد انّ محمداً رسول الله) بلند می‌شود، شایسته نیست به ناحق بنویسد.»

 

گردآورنده: حسین دهقانی

منابع:

سایت مشرق

سایت اصلاح

سایت پارسینه

سایت راسخون

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا