صفحه اصلی

ترکه اناری که درخت شد

معلم ترکه‌ها را در آب گذاشته بود تا همچنان تر و دردناک باقی بمانند. در پارچی در مدرسه. وقتی مجددا به مدرسه آمدیم، ترکه‌ها جوانه زده بود. به او گفتم می‌توانیم این ترکه‌ها را بکاریم و معلم ناگزیر قبول کرد. امروز به مدد آن پیشنهاد، دو درخت انار بزرگ در مدرسه‌ی فیض قم سر به آسمان کشیده است.

عباس جهانگیریان ،نویسنده شتاخته شده ادبیات کودک و نوجوان کشورمان خاطرات روز اول دبستان خود را ورق زد.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان گفت: شروع دبستان برای من مثل همه بچه‌های سال اولی پر از آرزوهای دور و دراز بود که ناظم مدرسه با آن ترکه‌ی انارش تمامی آن‌ها را به باد داد.

او افزود: روز اول مدرسه زمانی که وارد مدرسه شدم، با ناظمی خشن روبه‌رو شدم که با ترکه‌ای برای بچه‌ها خط و نشان می‌کشید. برای او پایه‌ی اول و پنجم فرقی نمی‌کرد، مسلسل‌وار به مدد ترکه‌ی انارش حکم صادر می‌کرد. ناخن‌ها را کوتاه کنید، موهای سرتان را بزنید، درست راه بروید،‌ صاف بنشینید و … .

جهانگیریان در ادامه اظهار کرد: با داد و فریادهای آمرانه‌ی او به صف شدیم. برای کلاس کلاسی که آقامعلمی قدبلند از در آن وارد شد. نمی‌دانم چرا، ولی من که پیش‌ترها او را در کوچه خیابان دیده بودم، از او تصور دولت را داشتم. این آقا معلم برای من چیزی جز دولت نبود. از نوآوری‌های این معلم آن بود که سه به سه بچه‌ها را به صف می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست تا یکی دیگری را به کول گیرد و نفر سوم کتک بزند و با جابه‌جایی بچه‌ها، همه را از این التفات بهره‌مند می‌ساخت.

نویسنده‌ی کتاب «ترکه‌ی انار» گفت: آن سال‌ها معلم‌ها کم‌کم فهمیدند که ما باغ اناری داریم، پس هر از چند گاهی از من درخواست ترکه‌ی انار می‌کردند. سر باز می‌زدم، طفره می‌رفتم، تا این‌که یکی از آن‌ها گفت ترکه‌ی انار را برای تدریس می‌خواهم. من باور کردم. از روی ساده‌دلی چند ترکه آوردم و او در همان روز اول چند تا از بچه‌ها را به شدت کتک زد. احساس گناه می‌کردم. دیگر دوست نداشتم دوستانم کتک بخورند. یک روز ناظم آمد و از من چند ترکه‌ی انار خواست. خوشبختانه بعد از مدتی مدرسه تعطیل شد.

جهانگیریان عنوان کرد: معلم ترکه‌ها را در آب گذاشته بود تا همچنان تر و دردناک باقی بمانند. در پارچی در مدرسه. وقتی مجددا به مدرسه آمدیم، ترکه‌ها جوانه زده بود. به او گفتم می‌توانیم این ترکه‌ها را بکاریم و معلم ناگزیر قبول کرد. امروز به مدد آن پیشنهاد، دو درخت انار بزرگ در مدرسه‌ی فیض قم سر به آسمان کشیده است.

 

عباس جهانگیریان متولد ۱۳۳۳ در شهر مقدس قم است. وی در سال ۱۳۷۰ دانشنامه کارشناسی خود را در رشته ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت کرد. سپس در مقطع کارشناسی ارشد همین رشته تحصیلات خود را ادامه داد و در سال ۱۳۷۸ با دفاع از پایان نامه خود موفق به اخذ درجه کارشناسی ارشد از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی شد. وی مدرس دروسی چون داستان نویسی، فیلم نامه نویسی و نمایشنامه نویسی در دانشگاه و مراکز آموزشی بوده و حدود شصت داستان، فیلم نامه، نمایشنامه و کار پژوهشی در کارنامه خود دارد.

از آثار وی می توان به اینها اشاره کرد: شازده کدو؛ هامون و دریا؛ دفترچه مشکل گشا؛ جنگ که تمام شد بیدارم کن، خواب دخترها چپ نیست؛ در حاشیه کویر،؛ هنگامی که گریه می دهد ساز؛ فرهنگ فیلم های کودکان و نوجوانان؛ و از هامون تا دریا (سینمای اقتباسی).


منابع: ایسنا، کتاب فصل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا