صفحه اصلیکتاب و کتابخوانی

ذبیح‌الله منصوری و معجزه بسط

در مقدمۀ ترجمه «لولیتا» نوشت: «من برای این که کوچکترین اشکال در فهم مضامین کتاب به وجود نیاید، ترجمه را منبسط کردم و صریح می‌گویم که اگر کتاب را تحت‌اللفظی ترجمه کنند، به مناسبت سبک انشای مخصوص نویسنده، خوانندۀ فارسی‌زبان حتی یک صفحه از مضامین کتاب را نخواهد فهمید. در ترجمۀ این کتاب، سطری از قلم نیفتاده اما چیزهایی به عنوان توضیح مترجم و گاهی جهت منبسط کردن ترجمه، به قصد این که خواننده بهتر بفهمد، بر آن افزوده شده است.» همین هنر منبسط کردن با قلم جادویی فرانسوی‌اش بود که از مقاله یا جزوه‌هایی چندده صفحه‌ای، خوراک پاورقی‌های چندساله‌اش را می‌ساخت. بعدِ مرگش کریم امامی نشان داد چطور فقط همین یک جملۀ «فرزند چهارمش به دنیا آمد» از «استالین»ِ ایزاک دویچر را در «تزار سرخ» تبدیل به نمایش‌نامه‌ای ۶صفحه‌ای کرده که پر از توصیف فضای اتاق و حیاط خانه و وضعیت اقتصادی خانواده است، پدر و مادر جوزف استالین در آن شخصیت‌پردازی شده‌اند، و حتی کاراکتر قابله با اسم و مشخصات در آن آمده.
بلد بود چطور از مقالۀ ۱۵صفحه‌ای هانری کربن دربارۀ ملاصدرا، کتابی ۴۰۰صفحه‌ای بیرون بکشد. وقتی هم فهمیدند و قضیه را به رویش آوردند که این بحثها در کتاب کربن نبوده، اول از همه پرسید: «مگر کربن زنده است؟» بعد هم گفت: «نبوده باشد. کربن نتوانسته این را پیدا کند، من پیدا کردم. اسم خودش را هم آوردم که حقی از او ضایع نشود.» از ۳۱۲صفحه «شیعه امامیه» که فقط ۲۴صفحه‌اش دربارۀ زندگی امام ششم بود، ۶۲۱صفحه «مغز متفکر جهان شیعه» را ترجمه کرد. می‌گفت کتاب را «مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ» منتشر کرده. با چه مکافاتی به اصلش رسیدند. محقق سمجی از تهران پاشد رفت فرانسه و کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌های پاریس را دنبالش گشت، اما سرنخی هم پیدا نکرد. بعد نامه نوشت به اسلام‌شناس‌های فرانسوی تا دست آخر، یکی گفت که در «شیعه امامیه» مقاله‌ای کوتاه در این باره نوشته است. همان شده بود ۶۰۰صفحه «مغز متفکر جهان شیعه». سراغ منصوری که رفتند، گفت کتابش فقط حاصل ترجمه از یک منبع نبوده، و از تحقیق و تتبع در «الله کامن ولث» تالیف پطرز، استاد و صاحب کرسی تاریخ خاور نزدیک در دانشگاه نیویورک و «۶۵سال در بازداشتگاه انگلیس» حبیب‌الله نوبخت در روزنامه «پارس» شیراز هم استفاده کرده. یکی دیگر باید تا نیویورک می‌رفت تا پطرز را پیدا کند.
«تیمور جهان گشا»ی «سپید و سیاه» هم وضعی از این بهتر نداشت. «خاطرات تیمور لنگ به قلم خود او، نوشتۀ مارسل بریون عضو فرهنگستان فرانسه» دل نخست‌وزیر وقت را ربود. هویدا از بهزادی سردبیر خواست اصل فرانسۀ کتاب را برایش بفرستند. بعد از سر دواندن‌های مدام منصوری و پیگیری‌های مصرانۀ نخست‌وزیر، بالاخره از جزوه‌ای سی، چهل صفحه‌ای رونمایی شد با فونت درشت مخصوص کودکان، که ترجمه‌اش ۶۰ شمارۀ پیاپی از پاورقی‌های مجله را ساخته بود. به بهزادی گفت: «که رستم یلی بود در سیستان» بعد یکی از آن خنده‌های معروفش کرد که دهانش تابناگوش باز می‌شد اما صدایی از آن بیرون نمی‌آمد و قسم خورد که «به سر مبارک، یک کلمه از آنچه دربارۀ تیمور نوشتم خلاف نیست.»
خواننده‌ها بی توجه به این شعبده‌ها، حرف او را از هر کتاب و منبع دیگری بیشتر قبول داشتند. اسمش و نثرش مهرۀ مار داشت. حتی به «دانستنیها» معترض شدند که چرا قتل خواجه نظام‎الملک را جور دیگری غیر از آنچه در «خداوند الموت» آمده، نوشته است. کشفیات منحصر به فرد منصوری از زندگی ابن‌سینا را تا فرانسه پیش استادان تاریخ پزشکی بردند تا نشانه‌های حیرت را در چهره‌هایشان ببینند؛ بعد هم در جواب این سوال که «محقق این پژوهش‌ها وابسته به کدام دانشگاه است؟»، خیلی ساده گفتند: «دانشگاه عشق و پشتکار». یک بار که می‌خواستند «سپید و سیاه» را توقیف کنند و بهزادی به هرکه می‌شناخت رو انداخته بود و به جایی نرسیده بود، دست آخر گره کار به دست رئیس مجلس باز شد که می‌خواست ببیند «سرنوشت عشاق نامدار» در شمارۀ بعد به کجا می‌کشد. حتی از دربار رضاخانی هم پی‌جوی پاورقی مترلینگش شدند؛ چند روزی مریض شده و گوشۀ خانه افتاده و پاورقی معطل مانده بود؛ آگهی «کوشش» را (که از شهربانی می‌رسید) قطع کردند که «پس مترلینگش کو؟»، و از تحریریه دنبالش فرستادند که «بیا، شاه منتظر است.» ناشرها هم همین‌ها را می‌دیدند که با کیسۀ پول به دفتر خواندنیها می‌رفتند تا او از میان گونی مجلات دور و بر، یک دورۀ «خواندنیها» یا «سپید و سیاه» به‌شان بدهد که پاورقی تویش را کپی بگیرند و کتاب کنند. موریس مترلینگ بود یا الکساندر دوما یا میکا والتاری، فرقی نداشت. هیچ کدام بدون اسم منصوری نمی‌فروختند!

سیداحسان عمادی، ماهنامه «همشهری داستان» شماره ۵۶ (خرداد ۹۴)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا