صفحه اصلی

زیلو

 

زیلو، دست‌بافتی دورو، بدون پرز، معمولاً دورنگ و با نقشهای هندسی با کاربرد کف‎پوش در مناطق گرمسیر. در فرهنگهای فارسی، زیلو پلاس یا گلیمی تعریف شده، که براساس نوع نقش‎پردازی، به شطرنجی نیز معروف گردیده است (برهان … ؛ لغت‎نامه … ).
زیلو فرشی خنک و بافته‌شده از نخ پنبه‎ای است که متناسب با آب‌وهوای مناطق خشک و گرمسیری، عایقی در برابر گرما و جایگزینی بـرای حصیر محسوب می‎گردد (تناولی، ۲۵۸ ؛ نیز نک‍ : جانب‎‌اللٰهی، ۳۹۰). ناصر خسرو هم در سدۀ ۵ ق، زیلو را فرش کم‎بهای پنبه‎ای معرفی کرده است (ص ۳۴۲)؛ در اشعار نظام قاری (سدۀ ۹ ق) نیز «زیلو» به کار رفته است (نک‍ : ص ۶۱، ۶۳، ۹۰، ۱۱۲). در برخی از اسناد هم به کاربرد نخ پشمی در بافت زیلو اشاره شده است (نک‍ : ایرانیکا، IV / 855).
فن بافت زیلو تخت‌بافت و از نوع پودنما ست (تناولی، ۲۵). قرارگرفتن زیلو در کنار سایر دست‌بافتهای تخت‌بافت همچون گلیم، جاجیم و پلاس، و نیز کاربرد واژه‎های معادلی چـون گستردنی، بساط و محفوری برای این نوع بافته‎ها، سبب شده است که گاه زیلو را زیلوقالی و یا محفوری بدانند (همو، ۲۵, ۳۴). ترکیب زیلوقالی در حدود العالم (سدۀ ۴ ق / ۱۰ م) (ص ۱۶۰؛ نیز نک‍ : حمدالله، ۱۱۲؛ فرهنگ … )، و واژۀ محفور در شعری از فرخی سیستانی (سدۀ ۴ و ۵ ق / ۱۰ و ۱۱ م)، در معنی زیلو آمده‌اند: بساط «غالی رومی» فکنده‎ام دو سه جای / در آن زمان که به سویی فکنده‎ام محفور (ص ۱۸۵؛ نیز نک‍ : حدود … ، ۱۶۳؛ لغت‎نامه، ذیل محفوره).
اگرچه زیلو به‌عنوان کف‎پوش یا فرش مورد استفاده در خانه است، اما پربسامدترین کاربرد را در مساجد، امامزاده‎ها، تکایا و خانقاهها دارد (تناولی، ۲۵۹؛ نیز نک‍ : اعظم، ۱ / ۲۹۴)؛ چنان‌که حتى بسیاری از زیلوها با هدف وقف به مساجد و بقاع متبرکه بافته شده است (تناولی، ۲۶۲). مثلاً در وَزْوان اصفهان، بیشتر زیلوهای بافته‌شده نذر مساجد منطقه می‌شوند (رسولی، ۵۰؛ نیز برای آگاهی از کاربرد کف‌پوش زیلو در فراشبند فارس، نک‍ : امیری، ۱۱۰-۱۱۱، ۱۳۲؛ در کرمان، نک‍ : همت، ۸۷).
در منابع تاریخی سده‎های نخستین اسلامی، به مراکز بافت زیلو در خراسان، سیستان، طبرستان، فارس، جهرم، و وزنان آذربایجان اشاره شده است (حدود، ۹۵، ۱۰۲، ۱۳۰، ۱۳۵، ۱۵۹؛ نیز نک‍‎ : ابن‎بلخی، ۱۰۷؛ اصطخری، ۱۴۵، ۱۹۲، ۲۲۰). در سدۀ ۴ ق، زیلو به‌عنوان کف‌پوش اتاق، ایوان و راهرو کاربرد داشته است (متز، ۲ / ۴۹۶؛ نیز نک‍ : راوندی، ۲۶۹). ناصر خسرو نیز به فعالیت ۴۰۰ کارگاه زیلوبافی در رَقه (از توابع فردوس) اشاره کرده است (ص ۱۷۰).
با توجه به سابقۀ زیلوبافی در ناحیۀ یزد، در هیچ‌یک از منابع یادشده اشاره‎ای به زیلوبافی در آن ناحیه نشده است و تاریخ دقیقی نیز از پیشینۀ زیلوبافی در این ناحیه در دست نیست؛ اما از محتوای برخی از منابع می‌توان دریافت که بهترین زیلوها منسوب به میبد، اشکذر، فرانق و به‌طورکلی ناحیۀ یزد هستند (نک‍ : نفیسی؛ سیدصدر، ۱۸۰). ازآنجاکه کهن‎ترین نمونه‎های زیلوی بافت یزد در موزه‎ها و مجموعه‎های خصوصی جای دارند، زیلوبافی را می‎توان از مهم‎ترین و پرسابقه‎ترین محصولات این ناحیه به شمار آورد. درضمن، زیلوهای کهن همین ناحیه است که کف‌پوشِ باسابقه‎ترین مساجد این ناحیه را تشکیل داده‎اند؛ از آن‎ جمله‎اند: زیلوی مسجد جامع میبد متعلق به ۸۰۸ ق؛ زیلوهای خانقاه بیداخوید متعلق به ۹۲۷ و ۹۳۰ ق؛ و زیلوی مسجد شاه ولی تفت متعلق به ۹۶۳ ق (افشار، بیاض … ، ۳۱۶؛ نیز در اردکان، نک‍ : طباطبایی، ۲۳۹، ۲۴۹). همچنین، زیلوهای مسجد جامع و مسجد مصلای عتیق در یزد مربوط به سدۀ ۹ ق (کاتب، ۱۱۵، ۱۱۷- ۱۱۸)، و زیلوچه‎های نفیس مسجد فرط یزد از سدۀ ۱۱ ق را می‌توان نام برد (‎بافقی، ۳(۲) / ۶۵۱-۶۵۲).
کشت پنبه در میبد یزد و تولید نخ‎ پنبه‎ای که از دیرباز در این منطقه رواج داشته (رشیدالدین، ۱۶۳)، از عوامل مؤثر در شکل‎گیری صنایعی چـون زیلوبافی، پلاس‎بافی و کرباس‎بافی (ه‍ م‌م) در این منطقه بوده است (جانب‎اللٰهی‌، ۳۹۴)؛ ازاین‌رو، زیلوبافی در میبد از جملۀ مشاغل پردامنه محسوب می‎شود، چنان‌کـه میرزا علی خان نائینی در ۱۲۹۸ ق، به بافت زیلو در این منطقه و نیز صادرات آن به دیگر نقاط اشاره کرده است (ص ۶۴؛ نیز نک‍ : تناولی، ۲۶۶). زیلوبافی در نطنز، کاشان، اصفهان و کرمانشاه نیز رواج دارد (اعظم، همانجا؛ دانشگر، ۲۷۷؛ جزمی، ۱۲۱).
اساس رنگ زیلو از گذشته تا به امروز آبی ـ سفید و مختص اماکن مذهبی بوده است؛ اما متناسب با سلیقۀ مشتری در نمونه‎های متأخر، به‌جز آبی ـ سفید، رنگهای سبز ـ نارنجی، سورمه‎ای ـ سفید، گلی ـ سفید، زرشکی ـ سبز، و گلی ـ آبی نیز در بافت زیلو به کار رفته است (محبی، ۴۴؛ جانب‎‌اللٰهی، ۴۰۹). رنگ زیلو در نوع کاربرد آن نقشی بسزا دارد؛ مثلاً، زیلو با رنگ آبی و سفید مختص مساجد و اماکن متبرکه، زیلوهای جوهری ارزان‌قیمت با رنگ آبی و گلی برای مصارف خانگی، و زیلوی نفتال با رنگ سبز و نارنجی ــ که مرغوب‎ترین نوع زیلو ست ــ برای بزرگان و اشراف است (همانجا).
نقش‌مایه‎های زیلو بیشتر هندسی است که در متن زمینه یا حاشیه تکرار می‎شوند. بسیاری از این نقش‌مایه‎ها برگرفته از آجرکاری یا کاشی‌کاری مساجد و بقاع متبرکه‎اند؛ همچنین، تأثیر متقابل برخی از هنرهای سنتی ازجمله، سفال میبد با رنگ غالب آبی و سفید در زیلوی میبد قابل تأمل است. از جملۀ نقش‌مایه‎های زیلو می‎توان به نقش چلیپا، درخت زندگی، سرو، و ستارۀ هشت‎پر اشاره کرد (تناولی، ۲۶۵, ۲۶۷؛ افشار، «نقشها … »، ۱۵-۱۶؛ محبی، ۴۸-۵۴؛ شایسته‎فر، ۲۹). هریک از این نقش‌مایه‎ها در شکل‎گیری انواع نقشه‌های زیلو تأثیر داشته‎اند، مانند نقوش پَرت‌توره، زُلفُگ، بندُگ، بافتُگ، رُکنه‎دونی، هشت‎پر کوچک، تالُگ، زنجیرُگ، سَبرُگ و جـز اینهـا (جـانب‌اللٰهی، ۴۰۸؛ نیـز نک‍ : علـی‌محمـدی، ۶۳ بب‍ ‎). نام‌گذاری هریک از نقشه‎ها براساس شکل ظاهری آنها، مانند نقوش «طالک» (سینی) یا «پرت‌توره» (رد پای شغال)، و یا مبدع آنها، مانند نقوش «رکن‎الدینی» یا «غلام‌عباسی» (میرخلیلی، ۹۸) بوده است. گاه زیلوبافان ترجیح می‎دهند طرحهای ساده‎تر و شناخته‎شده‎تری را ببافند که در بازارهای اصفهان و کاشان به نام مثلثی، نقشه گره گچکنه، پیله، پته‎توره و زنجلو معروف‌اند (وولف، ۲۱۱ ؛ نیز نک‍ ‌: تصویر ۱).

تصویر ۱

زیلو با طرح محراب، معروف به زیلوی صف، از دیگر نقش‌مایه‎های زیلو ست؛ اساس این طرح، که تداعی‌کنندۀ سجاده است، به صف نمازگزاران در نماز جماعت برمی‎گردد. شمار نقش محراب در این زیلوها به اندازۀ زیلو بستگی دارد؛ در بزرگ‌ترین حالت، ۲۴ محراب در دو ردیف بافته می‎شود (تناولی، ۲۶۱-۲۶۵؛ محبی، ۴۵). در زیلوهای با طرح صف که بیشتر با نقش سجاده همراه است، متنی در وسط نقش به‌صورت قرینه بافته می‎شود. در این‌گونه زیلوها، نام «الله» به‌سبب قداست آن، به‌صورت «ا…» نقش می‎گردد (میرخلیلی، ۱۰۴- ۱۰۶). در مساجد اردکان، نوعی زیلوی سجاده‎ای در قسمت کفش‎کن انداخته می‎شود که در نقش آن، عبارت «صفِ نِعال» بافته شده است (طباطبایی، ۲۲۷، تصویر).
کتیبه‎نگاری از جملۀ ویژگیهای منحصربه‌فرد برخی از زیلوها است. این کتیبه‎ها که با خطوط کوفی یا نسخ نوشته می‎شوند، حاوی نام بافنده، نام سفارش‎دهنده، مکان و تاریخ اجرای اثر و متن وقف دست‌بافت به مسجد یا مکان خاص است. این کتیبه‎ها در ۴ طرف یا در دو طرف عرض یا طول زیلو بافته می‎شوند. زیلوهای وقف‌شده در برخی از کهن‌‎ترین مساجد یزد، همچون مسجد بیاق خان، مسجد باغ گندم، مسجد حاج محمدعلی عرب، مسجد زین‌الدین آقا، مسجد کوشک نو و جز آنها از سده‌های ۱۲-۱۴ ق دارای کتیبه‎هایی مشتمل بر نام وقف‎کننده و تاریخ وقف است. نکتۀ جالب توجه در متن این کتیبه‎ها، وقف مشروط زیلوها ست؛ در بسیاری از آنها تأکید شده است که زیلو بدون ضرورت شرعی از مسجد خارج نگردد، وگرنه خلاف‎کننده به لعنت ابدی گرفتار خواهد شد و یا اینکه: «خلاف‎کننده ملعون باد»، یا «بیرون نبرند مگر به‌جهت تطهیر و غارت دشمن» (افشار، یادگارها … ، ۲ / ۲۲۵- ۲۲۶، ۲۳۹، ۲۵۶، جم‍ ؛ تناولی، همانجا؛ علی‌محمدی، ۸، ۱۱؛ نیز نک‍ : تصویر ۲). مثلی نیز در مورد زیلوی وقف‌شده به مساجد وجود دارد: «زیلوی مسجد است، نه فروختنی است، نه سوزاندنی» (ذوالفقاری، ۱ / ۱۱۵۲).

تصویر ۲

مادۀ اولیه برای بافت زیلو، نخ پنبه‎ای است که یزدیها به آن هری، شلیط یا نخ رسمی می‎گویند (علی‌محمدی، ۳۱). ضخامت نخ چلۀ زیلو برای مساجد، بیشتر ۹لا و پود آن ۱۸لا ست و برای زیلوهای خانگی یا بعضاً تجاری، ضخامت نخ چله ۵لا، و نخ پود ۹لا ست (دانشگر، ۲۸۰).
تنها ابزار دستی برای بافت زیلو، دفتین یا پنجه است که شباهت بسیاری با دفتین قالی‌بافی دارد، با این تفاوت که دندانه‎های آن بسیار کم، بین ۵ تا ۷ عدد است. در انتهای دستۀ دفتین نیز میخی برای پودکشی تعبیه شده است (علی‌محمدی، ۲۹). دار زیلوبافی به‌صورت ایستاده و ازلحاظ ساختار شبیه به دارِ زری‌بافی و مخمل‌بافی است (وولف، ۲۱۰). اجزاء دار زیلوبافی اینها ست: ۱. شِلیت، ۲. پُش‎بند، ۳. اسون، ۴. چوشِلیت، ۵. چاله، ۶. اوسال‌کَلی، ۷. تِنگ، ۸. شمشه، ۹. حفرۀ تیر، ۱۰. کمونه، ۱۱. کَلی، ۱۲. تیر، ۱۳. پهنابند، ۱۴. مج، و ۱۵. گُرت (نک‍ : تصویر ۳). در ساخت دار از چوب درخت چنار و توت استفاده می‎کنند و برای استحکام بیشتر، به دو سر تیر افقی بالا و پایین چهارچوب، که محل سوراخهایی تنگ برای عبور تارها و نیز تار و پودهای بافته‌شده است و بر اثر چله‌کشی فشار زیادی بر آن وارد می‎شود، ترکۀ درخت زبان‌گنجشک یا توت می‎بندند (علی‌محمدی، ۱۹-۲۰). تیر پایینی دار در چاله‎ای به عمق ۳۰ سانتی‎متر تا یک‎ متر قرار دارد تا با کم‌کردن ارتفاع دار، پنجه‌زدن به‌سهولت انجام گیرد و نیز فضایی باشد برای اینکه زیلوی بافته‌شده به دور آن پیچیده شود (همو، ۲۸).

تصویر ۳: طرح دستگاه زیلوبافی (جانب‌اللٰهی، ۳۹۶)

چله‎کشی زیلو مانند گلیم و قالی است، اما تعداد چله‎های زیلو در واحد سطح، تقریباً دو برابر تعداد چله‎های گلیم است (دانشگر، ۲۷۷). برای چله‎کشی، عمل چله‎دوانی را در خارج از دار انجام می‎دهند و چله‎های آماده را روی دار منتقل و نصب می‎کنند (جانب‎‎اللٰهی، ۴۰۲-۴۰۳). پس از اتمام چله‌کشی، آن را گرت‎بندی می‎کنند. گرت مجموعه نخهایی است که چله را به شلیت و چوب گرت که در پشت زیلو قرار دارد، متصل می‌کند. گرت‎بندی برای ایجاد ضرب در چله برای ردکردن پودها در هر رج و درنهایت ایجاد نقش است. شلیت مجموعه‌ای از نخهای تابیده‌شده‎ای است که به‌طور موازی در امتداد عرض چله‎ها، در بالای سر و پشت گردن بافنده، به دو چوبی که در طرفین دار قرار دارند، متصل می‎شود. نخهای شلیت به ۱۲ دستۀ ۵ یا ۶رشته‎ای تقسیم می‎شوند و هر دسته با نخی بسته می‎شود. هریک از این دسته‌ها، در ایجاد نقوش در زیلو نقشی تعیین‎کننده دارند؛ مثلاً، دو دسته از این نخها به سفیدجو، دو دسته به سیاجو، ۳ دسته به مُداخل که مربوط به نقوش حاشیه‎اند، و ۷ دسته به مَج که در بافت زمینه مؤثر است، اختصاص دارند. تعداد مجها متناسب با نوع نقشه کم یا زیاد می‎شود؛ مثلاً زیلویی که برای مساجد و امامزاده‎ها بافته می‎شود، ۱۳ مج دارد که بیانگر پیچیدگی نقشۀ آن است (همو، ۳۹۸- ۳۹۹).
اصطلاحات رایج برای خطوط، از حاشیه تا زمینه، به‌ترتیب عبارت‌اند از: کناره، کش، مداخل، کش، کنگره، چارکش، بند و گل، چارکش، کنگره، کش، مهرگ، سه‎کش، کنگره، چارکش، و نقش زمینه (همو، ۴۰۳). هر نخ گرت متناسب با نقشه، به بخشی از شلیت متصل می‎گردد؛ مثلاً در نقشۀ «پرت‌توره»، به‌ترتیب یک نخ گرت به سفیدجو، یکی به سیاجو، یکی به مداخل پایین، و یکی هم به مداخل بالا و جز آن وصل می‎شود. به‌این‌ترتیب گرت‎بندی از نقوش حاشیه تا زمینه انجام می‎گیرد. مرحلۀ گرت‎بندی از جملۀ سخت‎ترین مراحل زیلوبافی است و بیشتر، استادکاران آن را انجام می‌دهند. هر طرح زیلو، گرت‎بندی مخصوص به خود را دارد (همانجا).
به‎سبب تخت‌بافت‌بودن زیلوی نوع پودنما، نقوش آن با ردکردن پود رنگین در هر رج، از رو و زیرِ برخی از تارها، ایجاد می‎شود و همین امر موجب دوروشدن زیلو می‎گردد (دانشگر، همانجا). گاه نیز از رشته‎هایی که از پارچه‌های کهنه درست می‌کنند، برای پود استفاده می‎شود (همو، ۲۷۸). برای بافت هر رج، ابتدا، چله به‎وسیلۀ «کمونه» و «کلی» از هم باز می‎شود تا پود کلفت یا رنگی متناسب با نقشه از روی برخی از تارها عبور کند. سپس به‎وسیلۀ کمونه و کلی بار دیگر، ضرب روی چله قرار می‎گیرد و پود نازک به‌وسیلۀ ماسوره از روی ضرب چله رد می‎شود. کمونه‌چوبی کمانی‌شکل، با عرض ۵ سانتی‎متر و طول یک متر است که شیارهایی در دو سر آن تعبیه شده است. کمونه را در پشت پش‎بند می‎گذارند، به‌نحوی‌که یک سر آن به شمشۀ بالا و سر دیگرش به شمشۀ پایین وصل شود. کلی‌چوبی دوشاخه و قلاب‌گونه است که طول یک شاخۀ آن ۲۰ سانتی‌متر و بلندی شاخۀ دیگرش در حدود دوبرابر شاخۀ اول است. کلی با دو رشته نخ ضخیم به نام «اوسال‌کلی» از یک طرف به تیر بالا، و از طرف دیگر به پش‌بند بسته می‌شود تا در حدفاصل پش‌بند و شلیت قرار گیرد (جانب‌اللٰهی، ۳۹۷- ۳۹۸). پنجه‎زن پود ردشده را با دقت روی پود رنگین می‎کوبد تا یک ردیف بافت انجام گیرد؛ این عمل متناسب با نقشه، تا انتهای کار انجام می‎شود.
استادکاران در حین بافت، مقیاسهایی نیز دارند، مانند بنوم (هر ۶ تا ۸ پود بافته‎شده)، پهنا (هر ۱۲ بنوم بافته‌شده)، و گا (هر رج بافته‌شده) (همو، ۴۱۲). برای بافت زیلو، حداقل دو نفر لازم است: یک نفر پودکش یا استادکار که در رستم التواریخ با عنوان لواف آمده است (رستم‌الحکما، ۱۰۱، ۴۸۲) و کار نقش‌انداختن و پودکشیدن را انجام می‎دهد، و دیگری شاگرد یا پنجه‌زن (کسی که پود نازک را با شانه می‎کوبد) است که معمولاً از کودکان و نوجوانان ۷ تا ۱۳ساله برای این‌ کار استفاده می‎شود (جانب‎‌اللٰهی، ۴۰۹، ۴۱۱، ۴۱۶).
پس از پایان بافت، زیلو را از دار جدا، و اطرافش را با نخ دولایی که ترکیبی از رنگ چله و پود است، شیرازه‎دوزی می‎کنند (دانشگر، همانجا). هر زیلو، متناسب با وزنش به فروش می‎رسد (تناولی، ۲۵۸). زیلوی بافته‌شده برای مساجد معمولاً ۴ تا ۱۲ متر طول و ۳ تا ۴ متر عرض دارد و گاه، ابعاد آن متناسب با معماری مسجد تغییر می‎کند (همو، ۲۶۲-۲۶۳). دو نوع زیلو در نطنز بافته می‎شود: یک نوع با نخ پنبه‎ای و دیگری با موی بز که به زیلوی مویی (گلیم مویی) شهرت دارد و بیشتر، کشاورزان برای مفروش‌کردن اتاق از آن استفاده می‎کنند (اعظم، ۱ / ۲۹۴).
ایستادن و راه‌رفتن مداوم بافنده به چپ و راست دستگاه در حین کار، نیز فضای تنگ و تاریک و گردوخاک و پرزهای معلق در هوای کارگاه، عواملی مهم در ایجاد بیماریهای چشمی، تنفسی و واریس در میان زیلوبافان است (جانب‎‌اللٰهی، ۴۲۲).
زیلوبافان زبان لوتری (نک‍ : ه‍ د، لوتر، زبان) بین خود دارند که بین هر یک یا دو حرفِ واژه، حروف «ر» و «پ» اضافه می‎کنند؛ مثلاً در جملۀ «تو پورو کُپُرُ جاپارا موپورو خواپاراس‌تِپِری بِپِری رِپِری؟» که منظور «تو کجا می‎خواستی بروی؟» است (نک‍ : جانب‌اللٰهی، ۴۲۳).

مآخذ

ابن‎بلخی، فارس‌نامه، به کوشش جلال‎الدین طهرانی، تهران، ۱۳۱۳ ش؛ اصطخری، ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ اعظم واقفی، حسین، میراث فرهنگی نطنز، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ افشار، ایرج، بیاض سفر، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ همو، «نقشهایی از یزد»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۸ ش، شم‍ ۸۲؛ همو، یادگارهای یزد، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، ۱۳۸۲ ش؛ بافقی، محمدمفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ برهان قاطع؛ جانب‎‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‎شناسی میبد، تهران، ۱۳۸۵ ش، دفتر دوم و سوم؛ جزمی، محمد و دیگران، هنرهای بومی در صنایع دستی باختران، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستـوده، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ حمدالله مستوفی، نزهه القلوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ جامع فرش یادواره، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‎المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ راوندی، محمد، راحه الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم ‌التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ رسولی، عباس، شهر وزوان اصفهان، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ سیدصدر، ابوالقاسم، دایره‎المعارف هنرهای صنایع دستی و حرف مربوط به آن، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ شایسته‎فر، مهناز و شهریار شکرپور، «مقایسۀ طرح و نقش زیلوبافی میبد و مسجد جامع یزد»، هنر اسلامی، تهران، ۱۳۸۸ ش، س ۶، شم‍ ۱۱؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ علی‌محمدی اردکانی، جواد، پژوهشی در زیلوی یزد، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ لغت‎نامۀ دهخدا؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ محبی، حمیدرضا و محمدتقی آشوری، «نماد و نشانه در نقش‌پردازی زیلوهای تاریخی طرح محرابی (صف) میبد»، گلجام، تهران، ۱۳۸۴ ش، شم‍ ۱؛ میرخلیلی، محمدجواد، «هنر زیلوبافی در یزد»، فرهنگ مردم ایران، تهران، ۱۳۹۰ ش، شم‍ ۲۴؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ نائینی، میرزا علی خان، سفرنامۀ صفاء‌السلطنۀ نائینی (گزارش کویر)، به کوشش محمد گلبن، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ نظام قاری، محمود، دیوان البسه، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۵۹ ش؛ نفیسی، علی‎اکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ ش؛ همت کرمانی، محمود، کرمان شهر شش‌دروازه، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ نیز:

Iranica; Tanavoli, P., Persian Flatweaves, Suffolk, 2002; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966.

مریم محمدتبار

https://www.cgie.org.ir/

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا