اطراف مافرهنگ عامه

همه چیز درباره «شولی»

 تعریف شولی

در لغتنامه  دهخدا در تعریف  شولی آمده است، شولی:  آش روانی است که از آرد پزند و شاید هم بعلت اینکه بسیار آبکی و شل است به آن شولی می گویند

بعضی گفته اند اگر پسندد شد اینقدر بخور تا شل شی  است که به مرور زمان شده شولی وکسی که زیاد این آش خورده بود گویند شولی یعنی شل هستی

انواع شولی

چند سالی است مردم ایران با  شولی یزدی  آشنا شده اند گردشگران در اقامتگاههای بوم گردی و هتل های سنتی یزد می توانند شولی تهیه کنند ولی این شولی که امروزه پخته می شود به آن شولی سنتی یزدی تفاوتهایی دارد در شولی های قدیمی برعکس شولی های که امروزه پخته می شود کمتراز دونار(حبوبات ) استفاده می شده است

شولی به تناسب وضعیت مالی مردم تنوع پیدا کرد و به شولی ساده تا شولی عدس دار، شولی نخود دار، شولی با قلا، شولی شلغم، شولی هویج وغیره تغییر نام یافت.

ساده ترین نوع و فست فودترین  شولی شولی اوپرگ (فوری با مخلفات کم)است

دورهمی با شولی

شما که غریبه نبستید  شولی زیاد خوشمزه  نیست و در قدیم  بیشتر جنبه سیرکردن شکم داشته است بچه های حالایی زیاد آن را نمی پسندند چه حکمتی دارد که بعضی از قدیمی ها اینقدر آن را دوست دارند الله علم ! در هر طایفه افرادی که شولی خور و شولی دوست بودند معمولا شناخته شده بودند.

به مرور زمان در مراسم گوناگون و به بهانه محکم شدن دوستی ها و ارتباطات بیشتر، غذای محفل ها و تفریحات شد .

آداب خوردن شولی

خوردن شولی آداب خودش را داشته  مثل ششلینگ که بدون قاشق و چنگال با دست خورده می شود شولی هم بدون استفاده از قاشق خورده می شود   شولی خورها قهار آن را در کاسه کبره ای ( سفالی) ریخته دولب خود را روی لبه کاسه گذاشته با چند هش محکم بطوری که صدای آن را اطرافیان هم می شنوندمحتویات داخل کاسه را به داخل شکم می فرستند  در یزد معروف است باید آنقدر شولی خورد که عرق کرد!

شعر شولی

هوای سرد زمستون وسوز سرما شد
کنار منقل کرسی لپو هویدا شد
بزد جوش وخروش دیگ شولی شلغم
که کمچلی برسید وچه کاسه پیدا شد
دوباره دور وبریها همه بخانه ی ما
برای خوردن شولی یه شور بر پا شد
عمو وعمه وخاله ننه وزن دایی
که نقل مجلس ما پیرمرد آبا شد
بگفت قصه وآبا زغول ودیو سیاه
به شیرین سخنیش گرمی دل ماشد
ننه کمچلی بر دست و بر سر این دیگ
پدر برای دادن شولی چنان مهیا شد
سرازی شد ویکسر چه کاسه وقاشق
سر یه قاشق چوبی دوباره دعوا شد
پسر عمه بزد کاسه بر سر دایی
شکست کاسه کباره که تاس دولا شد
عمو وعمه پریدند به دایی وخاله
محل جنگ جهانی به مدبخ ما شد
زپا گشت ودمر دیک شولی شلغم
که آش آشتی کنون هم شلم وشوربا شد
خلا صه بگذرد این شب شبی ز طولانی
زسال یکشبه باشد شبی که یلدا شد
بخور رسولی توامشب شولی شلغم
نخور غمی که دلت روشنی فردا شد
( احمد رسولی )

ضرب مثل شولی

یزدی ها برای شولی ضرب المثل هم دارند، «شولی به سَرُم ریز که مجال خوردنم نیس»: و  در بیان حال کسی است که انجام کاری را می خواهد و فرصت آن را ندارد.

 

یک عاشقانه شولی

خوشبختی یعنی ،

پسین جمعه باشد

من باشم

تو باشی

و یک کاسه  شولی

همرهموک هش بکشیم

صداش همه عالم بفهمند

ح.د

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا