صفحه اصلیمعارف

سروده ایی بسیار زیبا از ابن ابی الحدیداز علمای اهل تسنن در وصف مولا امیر المؤمنین (ع)

سروده ایی بسیار زیبا از ابن ابی الحدید معتزلی از علمای بسیار مشهور اهل تسنن در وصف مولا امیر المؤمنین را در شرح ارادت آن فرد نسبت به مولایمان علی علیه السلام
– به آذرخشی که شب هنگام در درون تاریکی ها درخشید چونان که زنگیی را بینی بریده باشند و خون بر چهره اش دویده باشد گفتم:
– ای آذرخش! اگر به سرزمین غری(نجف) رسیدی بگو: ای زمین نجف! آیا می دانی چه کسی در دل تو به خاک سپرده شده است؟
– در دل تو موسای کلیم جای گرفته است و عیسای مسیح و احمد مرسل.
– در دل تو جبرئیل و میکائیل و اسرافیل جای گرفته اند، بلکه همه ی عالم ملکوت.
– در این جا نور خدای ـ عزّوجلّ ـ جای گرفته است، آن نور که مردمان بینادل فروغ و درخشش آن را توانند دید.
– ای زمین نجف! امام برگزیده ـ مرتضی ـ و وصیّ منتخب در دل تو جای دارد، همان عالِم سرشار از علم و موحّد بری از شائبه ی شرک.
– آن کس که در پهنه ی کارزاران، غرقه در سلاح، بر تارک دلاوران تیغ می آخت و آن شجاعان دلیر را در پوششی از هراس و بیم غرق می ساخت.
– آن کس که  برای سپاه اسلام آن حوض را پر از آب کرد  صخره از روی چشمه ی جوشان برگرفت جایی که نه رودی می گذشت و نه چاهی آب داشت.
– آن کس که پراکننده ی پهلوانان بود، هرجا که در برابر اسلام گرد می گشتند، و برهم زننده ی گروه ها و احزاب مشرکان بود، هرجا و هرگونه که فراهم می آمدند.
– آن عالم بزرگ دین که با خشوع در برابر خداوند، مردم را با سخنان راستین موعظه می کرد، آن سان که دل ها از جای کنده می شد.
– زهد عیسای مسیح و بی باکی روزگار ـ این دو صفت ضد  هردو در او جمع بود. آن بی باکی و ناگاه گیری که انوشیروان را به دست فنا سپرد و تبع را.
– این مرد  که در خاک نجف خفته است، وجدان جهان هستی است و سرّ نهایی وجود عالم است.
– این همان امانت است که صخره های عظیم فرودین ـ کوهها  و آسمان بلند برین، قبول آن نتوانستند کرد.
– این، آن امانت است که کوه های سربرافراشته از پذیرفتن آن تن زدند و هامون ها در برابر عظمت آن فریاد کردند و آسمان ها هراسیدند.
– این همان نور خدایی است که اشعه ی آن در پیشانی آدم صفی می درخشید.
– این همان آتش موسی است که در شب هنگامی تاریک، بدرخشید و راه را برای موسی روشن ساخت.
– ای کسی که خورشید برای تو  پس از عصر به پهنه ی آسمان، بازگشت! معجزه ای که در میان امّت های پیشین تنها یوشع بن نون بدان مکرّم گشته بود.
– ای درهم شکننده ی احزاب و انبوهان جنگاوران، که در معرکه ی کارزار، خویشتن در گرداب مرگ می افکندی و به دلاوران غرقه در سلاح پشت نمی کردی.
– ای کشنده ی در خیبر، آن در که چهل مرد از تکان دادن آن نیز ناتوان بودند.
– اگر مخلوق نبودی می گفتم: تویی بخشنده ی روح و گیرنده ی جان.
– اگر نمرده بودی می گفتم: تویی روزی دهنده ی مردمان و تعیین کننده ی سرنوشت همگان.
– عالم اعلای ملکوت همان تربت پاکی است که بدن گرامی تو در آن جای گرفته است.
– روزگار همان بنده ی زرخرید تو است که  به فرمان خدا  می کوشد تا امر تو را در میان مخلوق جاری سازد.
– زبان من از ذکر ثناها و ستایش های تو الکن است با این که من همان سخنور سخن پرداز زبردستم.
– آیا در مدح تو بگویم: تو سروری، نه نه، کلمه ی سرور کوچک تر از آن است که برای تو مدح باشد!
– تویی حاکم روز قیامت، در میان خلق اوّلین و آخرین، تویی شفیع پذیرفته شفاعت.
– به خدا سوگند اگر حیدر نبود، نه دنیا و نه خلق دنیا هیچ یک نبودند.
– زمان برای او آفریده شد، ستارگان شب رو و برای او روشن گشتند و شب و سپیده برای او پدید آمدند.
– او عالم به غیب است، بی هیچ انکاری، چنان که صبح روشن را نتوان انکار کرد.
– در روز رستاخیز حساب ما با اوست، او در فردای قیامت پناه و پناهگاه همگان است.

ابن ابی الحدید معتزلی (مجموعه الروضته المختاره، چاپ دمشق به نقل از ادبیات و تعهد در اسلام، محمدرضا حکیمی)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا