معارف

هفت نکته از زندگی امام حسن (ع) که کمتر شنیده ایم

۱)

امام حسن(ع) بسیار خوش اخلاق بود وقتی خبر شهادت پدرش امام علی(ع) به معاویه رسید،گفته بود :”هرگز نشنیدم که کسی از زبان حسن بن علی در امان نباشد.”خود این معاویه بارها کوشید تا حضرت را عصبانی کند و نتوانست.از جمله بعد از ماجرای صلح،معاویه که به کوفه آمده بود در مسجد کوفه سخنرانی کرده بود و بعد هم به امام حسن(ع) گفته بود :”تو هم بر منبر برو و درباره برتری ما چیزی بگو”.حضرت بالای منبر رفته بود و در فضایل جد بزرگوارش پیامبر خاتم سخنرانی کرده بود .معاویه چند بار سخن امام حسن(ع) را قطع کرده بود که “حالا ای حسن درباره خرما سخن بگو”یا چیزهای مشابه. امام حسن(ع) بدون ذره ای عصبانیت جواب معاویه را میداد و اتفاقا جواب مفصل و شاعرانه ای هم میداد (مثلا در وصف خرما  اینطور فرمود : باد بارورش کند و خورشیدش بپرورد و ماهش رنگ آمیزد و گرمایش بپزاند و نسیم شبش خنک و گوارا سازد.) و بعد سخن خود را ادامه می داد

نقل شده است که در تشییع پیکر مطهرش ، مروان بن حکم هم زیر تابوت را گرفته بود . امام حسین (ع) به مروان اعتراض کرد که تا برادرم زنده بود باعث اندوهش بودی حالا چه شده که در تشییعش شرکت کرده ای؟.مروان جواب داد : این کارها را در حق کسی انجام میدهم که حلم و خویشتن داری اش با کوه ها برابر بود.

 

۲)

امام حسن(ع) بسیار خوش رو و خوش پوش بود . ظاهر حضرت را اینگونه توصیف کرده اند : رنگ صورتش سفید بود با کمی سرخی ،چشمانش سیاه،گونه های هموار،ریش بلند که به رنگ سیاه خضابش می کرد،موهای مجعد،قد میانه ،شانه های عریض و استخوانهای درشت.

حتی در متون و منابع قدیم میخوانیم که آن حضرت هم مثل برادر علمدارش ،به “ماه” تشبیه میشده . مثلا در میان رجز های عاشوراییان ، میبینیم که در آن هنگامه جنگ و خون ، از زیبا رویی امام حسن(ع) یاد شده است.معلوم است که این صفت حضرت آن قدر شاخص بوده که حتی در چنان وضعیتی سریع به خاطر بیاید.برای نمونه رجز سوید بن عمرو خثعمی(کسی که در عاشورا ابتدا جنگید و از شدت جراحت بیهوش شد ، عصر وقتی به هوش آمد که شنید سپاهیان عمر سعد می گویند “حسین کشته شد”سوید خنجری را که کنارش داشت ،برداشت و به دشمن حمله کرد و این بار به شهادت رسید) را ببینید که چنین است : اقدم حسین الیوم تلقی احمدا/و شیخک الخیر علینا ذاالندا

وحسنا کالبدر لاقی الاسعدا/و عمک القرم الهمام الارشدا

حمزه لیث الله یدعی اسدا / و ذاالجناحین تبوا مقعدا

فی جنه الفردوس یغلو صعدا

یعنی : بیا ای حسین!که امروز در باغ بهشت ، پیامبر و پدر نیکوکار و بخشنده اترا ملاقات می کنی ، و حسن ماه سیما را که نیک بختان را ملاقات کرد و عموی شجاع و با سخاوتت حمزه را که در راه حقیقت گام برداشت و شیر خدا نامیده شد و جعفر طیار را که در بهشت مقامش بالاست.

۳)

امام حسن(ع) شغل باغداری داشت.در جنوب مدینه ، نخلستان های وسیعی است که هنوز هم هست و اینها همان است که علی(ع) در دور غصب خلافت آباد کرده بود.این منطقه بخاطر چاه هایی که امام علی (ع)در ؟آن حفر کرده بودند به “ابیار علی” معروف است . این نخلستانها  را امام به پسر ارشدشان یعنی امام حسن(ع) سپردند و وقفنامه ای هم نوشتند که خود نخل ها و باغ ها را نباید فروخت و کسی که روی زمین کار می کند ، بعد از برداشتن سود خودش از محصول باغ بقیه درآمد را بین فقرا تقسیم کند. امام حسن(ع) و بعد ها اولاد امام حسن(ع) روی این باغ ها کار می کردند.

۴)

امام حسن(ع) به شدت اهل رفاقت بود. در این حد نقل است که در لحظات پایانی عمر و وقتی که زهر کامل اثر کرده بود ، دیدند که امام طوری اشک میریزند که صورتش خیس شده بود.تصور کردند از درد زهر است ولی امام فرمود : “من بر دو چیز گریه می کنم یکی برای هیبت روز قیامت که بسیار سخت است دوم بخاطر فراق دوستان که این نیز کار مشکلی است”این هم توصیف یک رفیق خوب از زبان آن حضرت : “با کسی رفاقت کن که باعث شرمساری ات نشود ، اگر از او کمک خواستی کمکت کند.اگر حرفی زدی تایید کند.موقع حمله پشتت را داشته باشد،اگر شکست خوردی برطرفش کند،کار خوبت را فراموش نکند،درخواستی اگر کردی به تو بدهد،اگر رویت نشد شروع کنی خودش صحبت را پیش بکشد،اگر دچار مصیبتی شد اندوه او تو را هم ناراحت کند

۵)

امام حسن(ع) اهل نامه نگاری بودند . به دوستان و دشمنان نامه می نوشتند.حتی با پدر بزرگوارشان امام علی(ع)نامه نگاری داشتند که سه تا از نامه های به ایشان در نهج البلاغه آمده است.

از میان نامه های متعددی که حضرت در طول حیاتشان نوشته اند متن ۸ نامه در کتابهای تاریخ  ثبت شده است:۳نامه  خطاب به معاویه در جریان ماجراهایی که منجر به صلح شد ،یکی خود صلحنامه ،۲ نامه به زیاد بن ابیه برای رفع ستم از یکی از شیعیان ، یک نامه در جواب سوال حسن بصری که از ایشان درباره معنای “استطاعت” سوال کرده است و یک نامه هم به گروهی از شیعیان که در آن دوستی آنها با اهل بیت را تجلیل کرده اند.

معمولا امام نامه هایشان را اینطوری شروع می کردند : “من عبد الله حسن بن علی امیرالمومنین الی . . .”از طرف بنده خدا حسن پسر علی امیر مومنان به… یک بار ابن زیاد در جواب نامه امام ایشان را حسن بن فاطمه خطاب کرد و در آن نامه به امام اهانت هایی کرده بود.امام در جواب او این متن کوتاه را نوشتند:”من حسن بن فاطمه الی زیاد بن سمیه . والسلام”ظاهرا این ، تند ترین کلماتی بوده که کسی از امام مجتبی شنیده شده است.

۶)

امام حسن (ع)- بر خلاف آن چیزی که برخی عوام میگویند- در امر جنگ و جنگاوری تبحر و مهارت بسیاری داشتند.آن حضرت در جنگ صفین جناح راست لشگر کوفه را فرماندهی می کردندو مالک اشتر زیر نظر ایشان می جنگیدند.یا در جنگ جمل،وقتی که طلحه و زبیر کشته شده بودند و تنها انگیزه سپاه مقابل برای جنگیدن اتاق کوچک عایشه بر روی شتر بود ، امام علی(ع) ابتدا پسرش محمد حنفیه را مامور کرد تا برود و ماجرای شتر را ختم کند . او نیز نیزه پدر را برداشت و رفت امام نتوانست از حلقه دشمن عبور کند و برای همین برگشت. امام حسن (ع) نیزه را از او گرفت و خیلی زود برگشت .چون که غائله ختم شده بود.محمد حنفیه که خودش از شجاعان عرب بود ، پیش پدر شرمنده شده بود ولی امام علی (ع) او را اینطور دلداری اش داد : “ناراحت نباش . او پسر پیامبر است ، تو پسر علی هستی!”پس این هم که برخی صلح امام حسن (ع) را در برابر قیام عاشورا قرار میدهند آن را به خاطر تفاوت روحیه این دو برادر می گویند،هیچ مستند تاریخی ندارد.اتفاقا مستندات تاریخی عکس این مطلب را هم نشان میدهد.یکی اش اینکه امام حسین(ع) هم بعد از شهادت امام حسن ۱۱ سال در زمان خلافت معاویه و در حالت صلح با او زیستند.

۷)

و بالاخره اینکه امام حسن (ع) نزد مسلمین بسیار محبوب بود و ماجرای صلح نه بخاطر عدم اقبال مردم به آن حضرت بلکه دقیقا بر عکس بخاطر محبوبیت فوق العاده امام حسن (ع) اتفاق افتاد . به این شکل که معاویه در زمان امام علی (ع)بهانه خونخواهی عثمان را داشت که ادعا می کردند شیعیان امام در قتل عثمان دخیل بوده اند.وقتی امام حسن (ع) به خلافت رسید این بهانه از بین رفته بود چرا که روزی که عثمان کشته شد امام و برادرش امام حسین (ع) جلو خانه عثمان بودند و از خانه او دفاع میکردند بعلاوه که اگر جنگ صفین را میشد به سابقه مسایل خلافت ربط داد و برای شامیان این توضیح را آورد که علی (ع) از قبل داعیه خلافت داشته است در مورد امام حسن اینطور نبود  و ایشان با انتخاب طبیعی جامعه به رهبری رسیده بودند.همه اینها به کنار عمرو عاص به معاویه این نکتنه را هم گوشزد کرد که امام حسن (ع) نوه پیامبر (ص) است ، بزرگوار است ، مردم دوستش دارند . . . پس اصلا به صلاحشان نیست که با حضرت بجنگند .

برای همین ها بود که باز هم شامیان حقه زدند و وقتی که سفیران معاویه به کوفه آمدند ، از همان اول در حین گذر از کوچه ها با صدای بلند داد میزدند و میگفتند که “مردم!!خدا را شکر که به دست پسر رسول خدا خون ها را حفظ کرد و فتنه ها را خوابانید و مسلمین را صلح داد” حتی معاویه به برخی صحابه پول داد تا برایش حدیث جعل کنند و بگویند که از پیامبر (ص) شنیده اند که خدا وند به وسیله نوه اش جنگ داخلی مسلمان ها را تمام میکند.با این حیله بعدا معاویه توانست سپاه کوفه را بخره و در آنها شکاف بیاندازد.چون ماموران و جاسوسان معاویه مدام بین کوفیان میگفتند حسن بن علی(ع) که راضی به جنگ و مسلمان کشی نیست پس تو خودت را خراب نکن/ با معاویه کنار بیا/لااقل یه پولی بگیر / . . . و نظایر اینها.

اینکه گاهی در مظلومیت امام گفته میشد کسی ایشان را “مذل المومنین” یعنی خوار کننده مومنان خطاب کرده ، آن شخص یکی از خوارج بوده و فقط هم یک نفر بوده است .”پسر پیامبر” همیشه بین مسلمین عزیز و محترم بود .

منبع :باشگاه خبرنگاران جوان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا