ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی
ای سال برنگردی
سد(صد) سال برنگردی
بری دیگه بر نگردی
دیدی که به ما چه کردی؟!
مردا …………کردی
زنا …………. کردی
دکّونا رو تخته کردی
مردمو خسته کردی
قبای شوهر خود
دادم به پنجاه نخود
اونم خروس اومد خورد
ای سال برنگردی،
دیدی که به ما چه کردی؟!
مجمعهی دیوونی
دادم به پنجاه نونی
ای سال برنگردی
دیدی که به ما چه کردی؟!
چارقد تور مِشمِش
دادم یه پنجه کشمش
ای سال برنگردی
دیدی که به ما چه کردی؟!
این ترانهیی بود که در زمان قاجاررایج شده بود؛ گویا مردم در پایان سالی که خیلی بد گذشته بود، سروده بودند و می خواندند و امید سال بهتر داشتند.
تاریخ این ترانهی عامیانه به زمان ناصرالدین شاه قاجار و به سال ۱۲۸۵ می رسد، که قحطی بزرگی در تهران روی داد و مردم به مشقت و بدبختی و سختی بسیاری گرفتار شدند. اما از آنجا که ایرانی در هیچ موقعیتی ذوق خودش را فراموش نمی کند، مردم این تصنیف را ساختند که در هر بندش این بخش تکرار می شد: ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی…
و اینک نیز، یقین دارم دعای اکثر مردم ایران این است که امسال برود و برنگردد.