دانشنامه اشکذرصفحه اصلیفرهنگ عامهگنجینه اشکذر

گذری بر نشریات اشکذر

وقتی که محمد صالح شیرازی کازرانی «کاغذ اخبار» خود را در سال ۱۲۵۲ در تهران منتشر کرد و روزنامه نگاری در ایران کلید خورد، زاد و ولد مطبوعات در کشور آغاز شد و به فاصله ی کمی بر تعداد جراید افزوده شد. و با مرگ کاغذ اخبار در سه سالگی مرگ و میر نیز به دستگاه خلقتشان وارد شد و از آن زمان تاکنون زاد و ولد و مرگ و میر و به قولی رویش و ریزش در این کارگاه جریان دارد. و برای مطبوعات کشور تاریخ سازی می کنند. تعداد زیاد نشریات فعلی کشور نشان می دهد که زاد و ولد آن ها بر مرگ و میرشان غلبه داشته به نحوی که هم اکنون در یکی از استان های کشور بیش از ۸۰ نشریه ی محلی چاپ می شود. در شهرستان ما، اشکذر ، اما مطبوعات محلی چون دیگر امور فرهنگی کم رمق اند، آنقدر کم رمق که نزدیک به نبودن و این یکی دو تا هم که هستند و نفسی می کشند اگر کسی به دادشان نرسد با قدم های لرزانی که دارند عمر طولانی برایشان متصور نیست. علی ایحال اینجانب به اقتضای شغل فرهنگی خودم و علاقه ای که به امور فرهنگی داشته ام بدون اینکه هیچ کلاس یا دوره یا رشته ی نویسندگی یا روزنامه نگاری را گذرانده باشم، از سال ها پیش خودم را اهل بخیه حساب کرده، برای خودم یک چیزهایی می نویسم و به امور فرهنگی سرک می کشم و اکنون که قریب به ۴۰ سال از این مشغولیت خود ساخته ام می گذرد می توانم در باره ی تاریخ مطبوعات اشکذر مطالب و خاطراتی بنویسم که هم جهت ثبت تاریخی حائز اهمیت است و هم خواندن آن به نظر خالی از لطف نیست.
حدود سال ۷۵ موسسه فرهنگی نصر اشکذر به همت جمعی از اشکذری های ساکن تهران تاسیس شده بود از برنامه های فرهنگی شان انتشار فصلنامه پیک نصر اشکذر بود که برای انتشار آن همکاری می کردم، همکاری که چه عرض کنم، یعنی اول تا آخر همه کاره اش بودم و بعد از انتشار ۳ ویژه نامه، ۳ پیش شماره و ۷ شماره، موسسه ی نصر مثل بسیاری موسسات دیگر ، انسجام خود را از دست داد و از هم گسیخت و فصل نامه ی «نصر اشکذر» هم در حالی که هنوز بیشتر از ۳ بهار از عمرش نگذشته بود، به خزان رسید.
در یکی از شماره های این نشریه طنزی نوشته بودم برای مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت استان یزد، که بعدا طنز ممتاز شناخته شد و سکه ی بهار آزادی به من رسید از مطالب جالب توجه آن نشریه مصاحبه هایی بود که با پیرمردان سالخورده که صد سال کمتر یا بیشتر داشتند انجام می دادیم که خاطراتی داشتند شیرین و شنیدنی که همراه با طنز و فکاهی و گویش محلی که داشت بسیار مورد توجه مردم قرار می گرفت و اکنون در حالی که نزدیک به ۱۵ سال از آن گذشته است، کسانی که آن نشریه را می خواندند هنوز هم گاهی که مرا می بینند از آن یاد می کنند و در باره ی مطالبش حرف می زنند. در هر صورت فصلنامه ی نصر اشکذر به تاریخ پیوست و دکان نویسندگی من هم تخته شد!
مدتی بعد ماهنامه «ارمغان اشکذر» به صاحب امتیازی علی محمد دهقانی و سردبیری سید علی اکبر رضوانی دیده گشود. البته در این نشریه فضای همکاری اینجانب فراهم نشد و به همین خاطر در باره ی آن، حرفی برای گفتن ندارم. اما آن هم بعد از انتشار۳۳ شماره هنوز در قنداق بود که نفسش بالا آمد و لایش گذاشتند روی هم.
و اما ماهنامه ی اشکذر که به مدیر مسئولی و صاحب امتیازی عزیزا… سیفی با انتشار اولین شماره درشهریور ماه سال ۱۳۸۳ پا به عرصه ی هستی گذاشت اینجانب تا شماره ی ۱۹ آن همکاری چندانی نداشتم، ولی برای انتشار شماره های ۲۰، ۲۱ و ۲۲ هر گونه همکاری که در توانم بود انجام دادم تا از انتشار باز نماند در عین حال در ماه های بعد انتشار پیدا نکرد و در واقع به نفس نفس افتاده بود و در احتضار و شرف به موت بود که تاسفم را بر انگیخت و در دی ماه سال ۱۳۹۲ مصمم شدم این نشریه را مرتب به چاپ برسانم و گرچه زحمت و مشقت فراوانی داشت، ولی به خاطر تاثیر فرهنگیش ارزشش را داشت، تصمیم ام را عملی ساختم و از شماره ی ۲۳ (بهمن ۹۲) تا شماره ی ۲۸ (خرداد ۹۳) ، پنج شماره مرتب و به موقع به چاپ رسید و خوشحال بودیم از اینکه کار انتشار نشریه روی روال خود قرار گرفته و مرتب چاپ خواهد شد، امّا تقدیر کار خود می کرد و ناگهان خبر رسید که دست از کار بدارید که مجوز لغو است ! و خلاصه با همه ی تلاشی که برای بقا و ادامه ی حیاتش به عمل آمد، فعلا حق حیات از او گرفته شده و منتظریم تا ببینیم تلاش دست اندر کاران می تواند آن را به زندگی برگرداند یا اینکه بازگشتی در کار نیست و چو رفتی، رفتی! آنچه که ذکر گردید البته همه ی تاریخ مطبوعات اشکذر نمی باشد و تا آنجا که من اطلاع دارم از قدیم تا کنون نشریات دیگری نیز از طرف موسسات و ارگان ها در شکل و قواره های مختلف و حجم و اندازه های متفاوت از یک ورقی و دو ورقی تا پر حجم و پر صفحه به صورت های چاپی، کپی، زیراکسی، پرینتی و غیره ذلک با مجوز و بی مجوز، قانونی و غیر قانونی، هر چند که تعدادی شان با همان شماره های اول، تولد و فوتشان با هم رقم خورد، تعدادی هم چند شماره منتشر گردید و اکنون که من آنها را مرور می کنم و اسم و قیافه شان را می بینم دوست و آشنا در می آییم. که با تعدادی شان همکاری داشته ام. و عجالتاً تعدادی از آنها که در دسترسم قرار گرفته یا از آن ها اطلاع کسب کرده ام را نام می برم.
۱) ساباط ، نشریه ی داخلی دانشگاه آزاد اسلامی اشکذر، ۱۱ شماره – تاریخ انتشار آخرین شماره مهر ۱۳۹۱
۲) سگال ، نشریه ی داخلی مجمع اسلامی دانش پژوهان اشکذر، ۶ شماره – تاریخ انتشار آخرین شماره نوروز ۹۳
۳) فطرس ، نشریه ی داخلی حسینیه سفید اشکذر، ۴ شماره – تاریخ انتشار آخرین شماره آبان ۹۲٫
۴) خیمه ، نشریه ی هیئت رزمندگان اسلام شهرستان اشکذر، ۱ شماره – تاریخ انتشار خرداد ۹۳٫

۵) مسجد مهدیه اشکذر، به مدیر مسئولی محمدرضا بیطرف، ۱۱ شماره- تاریخ انتشار آخرین شماره مرداد ۱۳۷۹
۶) فرائض، نشریه داخلی مهدیه اشکذر، ۲۸ شماره
۷) روایت، نشریه داخلی موسسه شهیدان اهل قلم اشکذر، به مدیر مسئولی محمد تقی جعفری نسب، ۲۰ شماره که به مناسبت های مختلف انتشار یافته – تاریخ انتشار آخرین شماره تیر ۹۲٫
۸) خیمه گاه: نشریه داخلی هیئت علی اصغر اشکذر، ۳ شماره – تاریخ انتشار آخرین شماره خرداد ۹۳
۹) نشریه داخلی دبیرستان نو بنیاد اشکذر، ۱ شماره – سال تحصیلی ۴۹-۵۰
و مسلّم است که اگر کسی بخواهد تاریخ مطبوعات اشکذر را کامل بنویسد باید نشریاتی مانند رستاق به صاحب امتیازی جلال ملانوری شمسی که شماره ۹۷ آن در خرداد ۹۳ منتشر شده که البته بیشتر رنگ و لعاب میبد دارد تا اشکذر، و بعد پیام رضوان به صاحب امتیازی محمدرضا سبزیان که شماره ی۲۰ آن در بهار ۹۳ منتشر شده است را معرفی کند. و با تحقیقات میدانی برای دستیابی به نشریات دیگری که در شهرستان اشکذر مخصوصا در روستاها منتشر شده است به جستجو بپردازد که حتماً یافت خواهد شد و جمع آوری و معرفی آنها، برای تدوین کارنامه ی فرهنگی شهرستان اشکذر، گام بزرگی محسوب می شود.
باری تجربه ای که در طول این فراز و نشیب ها حاصل شد این است که مردم محل از اینکه نشریه ای در شهرشان منتشر شود که آن ها را از اخبار و وقایع شهر خودشان مطلع کند خوشحال خواهند بود و از آن استقبال می کنند و دست اندر کارانشان را مورد تشویق قرار می دهند مردم از خواندن گزارش مراسمی که خودشان هم در آن حضور داشته اند، لذت می برند و خبری از شهرشان در حالی که می دانند، را مطالعه می کنند. و یک نشریه ی محلی حتی اگر فاقد ویژگی ها و استاندارد های روزنامه نگاری رسمی باشد و از جهت گرافیک، طراحی، لوگو و انتشار مرتب و دیگر ضرورت های یک نشریه ی رسمی بی ایراد نباشد به دلیل کارکرد های ویژه ای که دارد مخصوصا در انعکاس مشکلات مردم و توجه دادن مسئولین به این مشکلات، نظارت بر عملکرد مسئولین و تقویت فرهنگ و هویت ملی مردم می تواند کاملا مفید و موثر باشد و همه ی این ها انگیزه ای شد که این حرکت فرهنگی علی الحساب در قالب ویژه نامه ی شهرستان اشکذر تحت پوشش هفته نامه روزنه تداوم یابد و جا دارد از مسئولین محترم در هفته نامه ی روزنه ی یزد، تشکر و سپاسگزاری شود که در انجام رسالت مطبوعاتی خود جهت انتشار این ویژه نامه همکاری صمیمانه داشتند.
مهدی جعفری نسب اشکذری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا